صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مشهد به وسعت ایران | تدارک عظیم مردمی برای زائران امام مهربانی‌ها

  • کد خبر: ۱۸۴۳۳۱
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۶
میدان شهدا مشهد این روز‌ها سرشار از زائران عاشقی است که از نقاط گوناگون ایران به مشهد آمده اند تا ارادت خویش را به ضامن آهو (ع) نشان دهند. این روز‌ها تمام ایران در مشهد خلاصه می‌شود.

به گزارش شهرآرانیوز، عرصه میدان شهدا مشهد این روز‌ها حال و هوای دیگری را تجربه می‌کند. زائران امام رضا (ع)، اینک آستین بالا زده اند و خودشان در سرزمین خورشید میزبانی می‌کنند. فرقی نمی‌کند اهل کجا باشند؛ اینجا همه اهل دل هستند.

به هرکجای عرصه می‌نگری، هرکسی در حال خدمت رسانی است؛ از نوجوانانی که گلاب می‌پاشند و مردم را راهنمایی می‌کنند تا نوجوانانی که دو زانوی ادب بر زمین زده اند و خاک کفش زائران پیاده آقا را با واکس زدن می‌گیرند. امروز امام غریب، آشنای هر ایرانی‌ای است که در عرصه میدان شهدا رو به مضجع شریف وی دست ادب بر سینه زده است و خدمت رسانی می‌کند.

پرده اول؛ نصف جهان

اهل فلاورجان اصفهان بود. پیرمردی کوتاه قامت و کمی آفتاب سوخته که منتظر بود اذان ظهر اقامه شود و پس از آن به زائرانی که از گرما و تشنگی مقابل موکب او و دوستانش ایستاده بودند جرعه‌ای شربت گوارا بدهد. حاج اکبر به اتفاق ۱۵۰ زن و مرد فلاورجانی راهی مشهد شده بود و با خودش ۲ آشپزخانه هم آورده بود تا از صبح تا شب در خدمت عابران راه عاشقی باشد و قبل زیارت، جرعه‌ای آب بنوشاند یا لقمه نانی به دستشان بدهد.

کنار موکب اصفهانی ها، ۲ نوجوان نشسته بودند که چند جای صورتشان هم سیاه شده بود. واکس صلواتی می‌زدند و خنده رو به انتظار مردم، سخت مشغول کار بودند. محمدامین، پسر ۱۰ ساله‌ای بود که برای اولین بار به مشهد می‌آمد و دائما در جواب به سوالات ما، می‌خندید و می‌گفت نمی‌دانم چه بگویم. از او پرسیدیم چه حسی دارد زائر امام رضا شده است؟ با همان خنده کودکانه گفت خیلی خوشحالم و امام رضا (ع) را هم خیلی دوست دارم. عرق پیشانی اش را خشک کرد، اما صورت اش سیاه‌تر شد. البته مهم هم نبود، چون دل سفید و بی ریایی داشت.

پرده دوم؛ اهالی با صفای کارون

«اول نماز بعد کار. هیچ به اندازه صلاه اول وقت بر مسلمون واجب نشده». صدای حاج رحیم را همه می‌شنیدند و آماده نماز می‌شدند. به سمت او رفتیم و گفتیم حاجی جان با ما گپ می‌زنی؟ خنده رو از جای بلند شد و به سمت ما آمد. دشداشه مشکی و کوفیه سیاه و سفید با عِقال روی سر، نشانه‌های مردی بود که از حاشیه رود کارون تا عرصه میدان شهدای مشهد را طی کرده بود و پس از روز‌های خدمت رسانی به زائران اربعین حسینی در شلمچه، اینک از جنوب با دوستان و خانواده راهی مشرق ایران شده بود و جلوی ما قرار گرفت.

حاج رحیم محسنی و حاجی زحباوی، دو مرد دشداشه پوش موکب محب الرسول (ص) بودند که برای خدمت به زائران رضوی به مشهد آمده بودند. می‌گفتند از صبح تا شب در حال طبخ غذا و چای و شربت هستیم و هیچی چیزی بالاتر از این نیست که بتوانیم به زائران «الامام رئوف» خدمت رسانی کنیم. ما در حالی این مردان عرب خوزستان را ترک گفتیم که دوستان آن‌ها سخت مشغول آماده کردن نان داغ و کباب داغ برای زائران و مجاوران عرصه میدان شهدا بودند.

پرده سوم؛ بچه‌های بندر امام خمینی (ره)

عطر فلافل و قهوه دله عربی شاید ترکیبی نباشد که دوست داشته باشیم همزمان میل کنیم؛ اما بچه‌های بندر امام خمینی (ره) از جنوب ایران راهی مشهد شده بودند تا با فلافل و قهوه پذیرای مردم باشند.

مسعود عیدانی مسئول موکب «سردار دلها» بود و امسال برای دومین مرتبه بود که به همراه دیگر هم ولایتی‌های خود به مشهد مشرف می‌شد و مشغول خدمت رسانی به عاشقان اهل بیت بود.

پرده چهارم؛ چای فسا را هیچ کجای ایران ندارد

پسرک دوان دوان به سمت ما آمد و گفت: آقا چای فسا را هیچ کجای ایران نمی‌توانی بنوشی؛ خیلی خوشمزه است. برادرش هم این حرف را تایید کرد. اول فکر کردیم همان اولی است که بعد فهمیدیم دوقلو هستند و پای کار موکب شهر خودشان، مشغول خدمت رسانی اند.

حاج علی از انتهای موکب به سمت ما آمد و بعد حال و احوالی مختصر به ما گفت: چند روزی است در میدان شهدا مستقر شده ایم و به زائران امام رضا (ع) خدمت می‌کنیم. همه وسایل و مواد خوراکی را از فسا آورده ایم و شبانه روز در حال خدمت رسانی هستیم که زائر امام عزیزمان احساس خستگی نکند.

حاج علی این‌ها را گفت و با ذکر «یا فاطمه الزهرا» به پذیرایی چای مشغول شد. همچنان در میانه عرصه ایستاده ایم و به عبور مردم می‌نگریم.

پرده پنجم؛ بچه‌های بندر بوشهر

پسر بچه ۵ یا ۶ ساله به آرامی لیوان‌های یک بار مصرف را با دستان کوچک خود از هم جدا می‌کند و درون ظرف می‌چیند. مردی بالای سر او ایستاده است و شربت می‌ریزد. حاج عباس، جوان بوشهری مسئول موکب نظاره گر زحمت اهالی بندر است و ما به سمت او می‌رویم.

او می‌گوید: ۵ روزی می‌شود به مشهد آمده ایم و مشغول خدمت رسانی هستیم. چای و شربت و خوراک نذری می‌دهیم و شب‌ها هم برای بچه‌ها میز می‌گذاریم تا نقاشی بکشند و استراحت کنند. همه چیز را مهیا کرده ایم تا به زائران امام رضا (ع) خدمتی بکنیم و در ثواب این روز‌های عزیز شریک باشیم.

از او پرسیدیم خرج این موکب را چه کسی می‌دهد؟ گفت: تمام خدمات با خودمان است و هیچ نهادی کمک نکرده است و جمعی از خیرین بوشهری هم همراهی مان کردند. فقط مکان موکب از قبل توسط شهرداری مشهد در اختیارمان قرار گرفته است.

مرد جوان بوشهری در پایان گفت: صبح‌ها نان سنتی «گَرده» می‌پزیم که مخصوص ما بوشهری‌ها است و در بین زائران هم طرفدار پیدا کرده است. آرد این نان را هم از بوشهر آوردیم تا همه چیز، طعم و عطر شهر خودمان را بدهد و زائران هم دعایمان کنند.

پرده ششم؛ مردم مهربان مازندران

موکب مازندرانی‌ها در گوشه‌ای از عرصه میدان شهدا برپا بود و جمعیتی عطیم مقابل آن صف بسته بودند تا غذای نذری آملی‌ها را میل کنند. حاج کریمی دعوت ما را برای مصاحبه قبول کرد و از جمع دوستان و همشهری هایش جدا شد و رو به روی ما نشست.

وی گفت: یک هفته است در مشهد مستقریم و از صبح تا شب به زائران امام رضا (ع) خدمت رسانی می‌کنیم و هرچه تقدیم می‌شود، به لطف همراهی خیران مازندرانی و جمعی از خادمان همین موکب تهیه می‌شود و خداراشکر به کمکی احتیاج نداشته ایم.

آملی‌ها امروز زرشک پلو با مرغ می‌دادند و در مهمان نوازی چیزی کم نمی‌گذاشتند. کمی آنطرف تر، چند نوجوان مشغول خواندن متنی پر سوز در وصف مظلومیت اهل بیت (ع) بودند و مردم هم گرد آنان جمع شده بودند.

پرده آخر؛ ورزشکاران مشهدی و شور میزبانی

دیوار به دیوار ساختمان شورای شهر مشهد، موکبی برپا شده بود که جمعی از جوانان ورزشکار حاشیه شهر مشهد در آن مشغول به خدمت بودند.

آقای بارانی، جوان ورزشکاری بود که به اتفاق چند تن از رفقای خود به زوار علی بن موسی الرضا (ع) خدمت رسانی می‌کرد. می‌گفت: امسال مراسم‌های دهه پایانی صفر با شور و عشق بیشتری برگزار شد و آنطور که من دیده ام، جمعیت بسیار زیادی از شهر‌های مختلف کشور به مشهد مقدس مشرف شده اند و حال و هوای عجیبی حاکم شده است.

در فاصله چند صد متری میدان شهدا، میزبان اصلی این جمعیت عظیم آرمیده است و ناظر بر عشق ورزی مریدان و عاشقان خود می‌باشد. امام رضا (ع)، خورشیدی است که از آسمان آبی سرزمین ایران بردمیده است و از همین آسمان نیلی رنگ، جهانی را افروخته است و اکنون شهر‌های مختلف ایران به مثابه ستاره‌های درخشان آسمان، گرد این خورشید پر نور امید و معنویت می‌چرخند و دست در دست هم، خدمت می‌کنند.

این روز‌ها در مشهد هیچ کس غریب نیست. تمام ایران مشهد است و مشهد تمام ایران. بی راه نیست بگوییم مشهد، ایرانی در یک مرز است و تمام ایرانیان دور این خورشید تابناک حلقه زده اند و در فراغ فرزند رسول الله (ص) مویه و شیون می‌کنند. الاسلام علیک یا غریب الغرباء

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.