صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به فیلم «جنگل پرتقال»، ساخته آرمان خوانساریان

  • کد خبر: ۱۹۲۶۵۸
  • ۱۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۴
قصه «جنگل پرتقال» بر مدار ارتباط یک زن و مرد که در سال‌های قبل هم کلاس بوده اند، روایت می‌شود.

محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ یکی از عناوین در حال اکران سینمای ایران فیلم «جنگل پرتقال» به کارگردانی آرمان خوانساریان و تهیه کنندگی کارگردان باسابقه سینما، رسول صدرعاملی، است. این فیلم که در چهل ویکمین دوره جشنواره فیلم فجر حاضر بود، توانست در سه رشته بهترین بازیگر نقش اصلی مرد (میر سعید مولویان)، بهترین بازیگر نقش اصلی زن (سارا بهرامی) و بهترین فیلم اول نامزد سیمرغ شود.

قصه «جنگل پرتقال» بر مدار ارتباط یک زن و مرد که در سال‌های قبل هم کلاس بوده اند، روایت می‌شود. مرد که در رشته نمایشنامه نویسی در یکی از دانشگاه‌های شمال کشور تحصیل کرده است، پس از چندسال و بنا به ضرورت شغلی خود، مجبور می‌شود به دانشگاه خود مراجعه کند و در آنجا خبری می‌شنود از دختری که در دوران دانشگاه هم کلاسی او بوده و بین آن‌ها رابطه‌ای عاطفی وجود داشته است. از اینجاست که خاطرات گذشته زنده می‌شوند و علی بهاریان (با نام هنری سهراب) قصد دیدار مجدد آن دختر را می‌کند و از دل این دیدار مجدد است که خاطرات شومی یادآوری می‌شوند.

«جنگل پرتقال»، از لحاظ ساختاری، اثری با مایه‌های تجربی و تمهیدات شاعرانه است که شاید بیراه نباشد اگر این لحن را متأثر از سبک جاری در آثار مرحوم عباس کیارستمی بدانیم. البته که این قبیل تأثیرپذیری ها، نه تنها نقطه ضعف محسوب نمی‌شوند، بلکه نشان دهنده آگاهی کارگردان از فضای سینمای ایران و انتخاب شخصی او هستند.

مهم‌ترین و اثربخش‌ترین تمهید فیلم، استفاده از جنگل یا باغ پرتقال است که هم به پرداخت منویات شخصیت اصلی (دوگانگی درونی سهراب) یاری می‌رساند، هم با ارتقای کیفیت بصری اثر، به فیلم ساز اجازه می‌دهد که وجه رمانتیک فیلم را با قاب‌هایی تروتمیز و چشم نواز، بدون گرفتار شدن در دام سانتیمانتالیسم برجسته کند.
اساسا فیلم آرمان خوانساریان اثری با مایه‌های پررنگ روشنفکری است، اما در عمل با اثری سروکار داریم که به اندازه‌ای که نشان می‌دهد، بالغانه و عمیقا روشنفکرانه نیست.

در واقع با فیلمی طرفیم که مروری ساده دارد بر یک ماجرای عاطفی که در بستر زمان غبار سنگینی بر آن نشسته است. مسئله اصلی این است که «جنگل پرتقال» اگر می‌خواست کمی جدی‌تر به قضایا نگاه کند، لاجرم می‌بایست در طراحی شرایط دو شخصیت اصلی خود از تمهیدات پیچیده تری بهره بگیرد. در فیلم، اما تفاوت شخصیت‌ها صرفا به این موضوع محدود می‌شود که در زمان گذشته دانشجو بوده اند و حالا مشغول کار شده اند. علاوه بر این، استفاده از بازی فراموشی یک کلیشه ناکارآمد در فیلم است که سطح کیفی درام «جنگل پرتقال» را به وضوح تنزل می‌دهد.

یک اثر سینمایی با این مختصات می‌توانست واقع گرایانه‌تر و با پختگی بیشتری به سراغ واکاوی گذشته شخصیت هایش برود، نه اینکه یک انتخاب کودکانه، دم دستی و خام را به کاراکتر زن تحمیل کند تا به وسیله آن باعث شود که مخاطب در سکانس خانه، جا بخورد. انتخاب‌های فرعی اثر نیز -از مهمانی و اجاره اتاق گرفته تا ماجرای تأخیر در انجام کار اداری در دانشگاه- چنان که بایدوشاید در خدمت درام قرار نمی‌گیرند و صرفا تلاش‌های نافرجام فیلم ساز برای جلوه بخشیدن به قصه محسوب می‌شوند.

پایان بندی «جنگل پرتقال»، اما بدترین بخش فیلم است که زحمات سازندگان آن را به باد می‌دهد. این پایان بندی ترکیبی است از سردرگمی قصه، کش دادن بیش از حد پلان‌ها پس از رسیدن به نقطه عطف داستان و البته تلاش مذبوحانه برای نمادپردازی با سنگ وسط جاده و مدرکی که در باد به حرکت درمی آید.

سارا بهرامی و میر سعید مولویان بازیگران اصلی این فیلم هستند. بهرامی اجرایی پذیرفتنی دارد، ولی مجموعه انتخاب‌های مشابهش در سال‌های اخیر باعث شده اند که حضور این هنرپیشه در «جنگل پرتقال» چندان به چشم مخاطب نیاید. مولویان نیز با وجود تلاش زیادی که برای رنگ آمیزی شخصیت سهراب از خود نشان داده است، به دلیل انتخاب‌های از خط بیرون زده سازندگان فیلم، از جمله عینک ته استکانی و پودری که روی موهایش می‌پاشد، نتوانسته است به شکل مناسبی در جایگاه یک روشنفکر بربادرفته و پر از تناقض خودی نشان بدهد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.