الهام ظریفیان | شهرآرانیوز اجرای تئاتر «مرغ سحر» به کارگردانی رضا حسینی که این شبها در تماشاخانه استاد حسین نوری روی صحنه میرود، با استقبال مخاطبان رو به رو شده است. این تئاتر پرتره درباره زندگی استاد محمدتقی بهار، شاعر پرآوازه مشهدی، است. در این گزارش با رضا حسینی و ساجد اندرون، بازیگر نقش محمدتقی بهار، گفتگو کرده ایم.
رضا حسینی کارگردان پرکار مشهدی است که تاکنون نمایشهای زیادی را در سالنهای تئاتر مشهد روی صحنه برده و در جشنوارههای مختلف ملی افتخارات زیادی را برای تئاتر خراسان به ارمغان آورده است. او در گفتگو با شهرآرا از ایده اولیهای میگوید که منجر به شکل گیری و اجرای تئاتر «مرغ سحر» شد.
حسینی اذعان میکند: نقل قولی از دکتر عبدالحسین زرین کوب را در جایی خواندم که بهار را ستایشگر بزرگ آزادی یاد کرده و گفته بود از شاعران بزرگ ایران هیچ کس به خوبی او از آزادی سخن نگفته است. این نقل قول من را وادار کرد به گفتههای دیگر بزرگان فرهنگ و ادب رجوع کنم. دهخدا هم گفته بود: ایران پس از حافظ، شاعری به بزرگی، استادی و توانایی استاد ملک الشعرا بهار به خود ندیده است؛ همچنین ایرج افشار گفته بود: بهار پادشاه شعر معاصر است. همه اینها کفایت میکرد که مرا مجذوب این شخصیت کند.
علاوه برآن، زندگی و شخصیت این شاعر، یک زندگی کنشمند است و این کنشها به پدید آمدن یک درام کمک زیادی میکنند. وقتی روی زندگی بهار متمرکز شدم، لایههای درامی را که در آن خودنمایی میکرد، دیدم و به تولید و اجرای تئاتر درباره او ترغیب شدم. حسینی با تأکید بر اینکه نمایش را برای گروه خاصی تولید نکرده است، ادامه میدهد: وقتی نمایشی به اجرای عموم درمی آید، باید محتوای آن بتواند عموم را هم در بربگیرد و همه افراد با هر ظرفیتی بتوانند از نمایش بهرهمند شوند. البته منکر این هم نیستم که اگر نمایشی براساس زندگی مفاخر طراحی شود، ممکن است قشر خاصی از مخاطبان به دیدن آن بیایند و گروه نمایشی باید حواسش به این گروه خاص از مخاطبان باشد.
او ادامه میدهد: نیت ما در اجرای «مرغ سحر» این بوده است که وجه شاعرانه و آزادی خواهانه بهار را به نمایش دربیاوریم، نه وجه تاریخی آن را. برای همین نمایش را با نگاهی همراه با تحسین آزادی خواهی بهار و وطن دوستی او طراحی کردیم.
این کارگردان با تأکید بر اینکه اصطلاح پرتره کمتر در تئاتر متداول است، میگوید: اگر منظورمان از پرتره، نمایشی باشد که بر گستره زندگی فردی خاص بنا شده، «مرغ سحر» پرترهای است که به ترسیم چهره محمدتقی بهار میپردازد؛ اما هرگونه تئاتری، چه شخصیت محور باشد، چه دارای «تم» سیاسی و اجتماعی، یا حتی درباره دفاع مقدس، قبل از هر چیز باید شاخصههای تئاتر را داشته باشد و بعد در مرحله دوم، گونه نمایشی آن دارای اهمیت است.
او ادامه میدهد: در تئاتر پرتره هم قبل از هر چیز، مهم این است که درام در آن شکل بگیرد؛ به ویژه در تئاتر پرتره اگر ظرفیتهای درام دیده نشود، آن اثر به نمایشی کلامی و رادیویی تبدیل میشود؛ بنابراین قبل از اینکه به تئاتر شخصیت محور توجه کنیم، باید ببینیم شخصیتی که میخواهیم روی آن متمرکز شویم، زندگی دراماتیکی داشته است یا فردی بوده که یک زندگی آرام و بدون کنش را گذرانده است.
حسینی با اشاره به ظرفیتهای فراوان خراسان از نظر دارابودن مفاخر ادبی و فرهنگی میگوید: معرفی کردن مفاخر از مزیتهای تئاتر پرتره است. در این گونه تئاتر، شما شخصیتی را معرفی میکنید که در جامعه دارای جایگاه است و هواداران زیادی دارد؛ بنابراین عدهای از قبل آماده دیدن نمایش شما هستند.
سختی آن هم این است که در این کارها باید سراغ قسمتهای پنهان این شخصیتها رفت که کمتر درباره آنها صحبت شده است. زندگی نامه این افراد همه جا هست، اما شما باید بتوانید اطلاعات جدیدی به مخاطب ارائه دهید. سختی دیگر این نوع تئاتر این است که شما هم باید برای مخاطبی که هیچ اطلاعی از شخصیت موردنظر ندارد، حرفی داشته باشید، هم برای مخاطبی که آگاهی کاملی از او دارد.
حسینی در پاسخ به این پرسش که آیا پرتره در تئاتر جواب میدهد، میگوید: باید ببینیم در اثرمان چه چیزی از زندگی یک شخصیت را به نمایش در میآوریم. برای اینکه از زندگی تاریخی یک شخصیت بگویید، تئاتر و حتی فیلم سینمایی، از سریال ظرفیت کمتری دارند. چون شما سراغ زمان و تاریخ میروید و شاید این مسئله ظرفیت گسترده تری -مانند تلویزیون- را بطلبد. در رسانه تئاتر اگر بخواهیم پرتره کار کنیم، حتما باید از یک زاویه خاص به زندگی یک شخصیت نگاه کنیم؛ زاویهای که کمتر به آن پرداخته شده است. از این زاویه، تئاتر ظرفیت پرتره را دارد.
او ادامه میدهد: با وجود مفاخر فراوانی که خراسان در عرصههای مختلف فرهنگی، ادبی، علمی، سیاسی و... دارد، در تئاتر این خطه کمتر پرترههایی درباره این افراد کار شده است. آخرین کاری که من در این زمینه دیدم، تئاتر «بیست و هفت سالگی» بود که زندگی نمایشنامه نویس دغدغه مندی به نام حسن مقدم را - که در سالهای ابتدایی ۱۳۰۰ زندگی میکرده است- به نمایش در میآورد. قبل از آن «بازی نامه باستان» را دیده بودم که به زندگی فردوسی میپرداخت. باتوجه به گستره مفاخر در خراسان، در این زمینه کمتر کار شده است. هرکدام از مفاخر خراسان برای این نوع تئاتر ظرفیت بسیاری دارند.
این هنرمند با تأکید بر اینکه پژوهشگری مبنای کار تئاتر محسوب میشود، میگوید: در هر گونه نمایشی، کارگردان حرفهای همراه با متن باید پژوهشگری را آغاز و گروه را وادار کند که در حیطه کاری خود تحقیق و پژوهش کند؛ کاری که بر مبنای پژوهش نباشد، پایه محکمی ندارد. پژوهش پایههای درام را قویتر میکند. در این تئاتر نظرم این بود که نویسنده خودش باید به مقوله شعر و شاعری نزدیک باشد و شعرا را بشناسد. آرش خیرآبادی خود از شعرای صاحب نام است و این برای من نکته بارز و ارزشمندی بود.
در نمایش «مرغ سحر» ساجد اندرون نقش اصلی و تأثیرگذار ملک الشعرا بهار را بازی میکند. اندرون بازیگر جوانی است که کار بازیگری را از سال ۹۰ در فضاهای دانشجویی شروع کرده و تاکنون در تئاترهای پرتره متعددی نقش شخصیتهای مختلفی، چون «رومئو»، «گالیله» و «ضحاک» را بازی کرده است. او در این باره میگوید: با تئاتر پرتره آشنا هستم و میدانم که چطور باید بازی و تمرین کنم تا به چیزی که مخاطب و کارگردان انتظار دارد برسم؛ اما نمایش «مرغ سحر» از این لحاظ متفاوت است که من نزدیک به سه سال است درگیر این پروژه هستم.
رضا حسینی، نقش محمدتقی بهار را قبل از اینکه به خدمت سربازی بروم، به من پیشنهاد داد، اما در ادامه، وقفههای مکرری به دلایل مختلف، از جمله همه گیری ویروس کرونا و اتفاقات سیاسی و اجتماعی در تئاتر پیش آمد و موجب شد تولید و اجرای این نمایش به تأخیر بیفتد؛ تا اینکه بعد از فراز ونشیبهای فراوان، امسال بالاخره توانستیم نمایش را به صحنه برسانیم.
در این مدت رفته رفته نقش برای من پختهتر میشد، چون در طول زمان سعی میکردم از لحاظ فکری خود را به شخصیت بهار نزدیک کنم. وقتی نقش را پذیرفتم، چیز زیادی از آن نمیدانستم. برخی بازیگران در طول این سه سال عوض شدند، ولی من ماندم و با همه گروهها تمرین کردم تا اینکه توانستم نقش را روی صحنه اجرا کنم. برایم مهم بود که به عنوان یک مشهدی دین خود را به این شخصیت ادا کنم.
او با اشاره به تجربه گذشته اش در ایفا کردن نقشهایی که مابه ازای واقعی در تاریخ داشته اند، خاطرنشان میکند: این شخصیتها دقت بیشتری را میطلبند، چون زندگی نامه آنها وجود دارد. بازیگر باید خود را جای آن شخصیت بگذارد، با آن شخصیت راه برود، نفس بکشد، فکر کند و با جهان بینی آن شخصیت به جهان اطراف و جریانات سیاسی اجتماعی اش نگاه کند. در طول مدتی که کار دچار وقفه شده بود، سعی کردم تجربه خود را بالاتر ببرم و از نظر احساسی خودم را به بهار نزدیک کنم.
این هنرمند درباره اینکه از لحاظ چهره شباهتی به محمدتقی بهار ندارد، توضیح میدهد: چهره من با گریم میتوانست به شخصیت نزدیک شود؛ اما شیوه اجرایی ما در این نمایش، شیوه اجرایی نمایشهای ایرانی نظیر تخت حوضی و تعزیه خوانی است. در این شیوه ها، بازیگر روی صندلی خود مینشیند و تا وقتی روی صندلی خودش است، مثلا همان ساجد اندرون است؛ میتواند به صورت عادی خودش آب بخورد، لباسش را مرتب کند، نگاه کند، چیزی را از روی کاغذ مرور کند، لباسش را عوض کند، یا حتی روی صحنه گریم کند، ولی وقتی از روی صحنه بلند میشود و روی حوض یا تخته وسط صحنه میرود، از قالب ساجد اندرون فاصله میگیرد و سعی میکند در قالب محمدتقی بهار بگنجد؛ بنابراین نیازی نیست چهره و لباسش شبیه آن شخصیت تاریخی باشد. فقط کافی است جنس بازی اش به آن شخصیت نزدیک باشد؛ یعنی بخشی از زندگی آن آدم فاخر را به تصویر بکشد، به طوری که تماشاگر ارتباط احساسی و منطقی با او برقرار کند.
اندرون ادامه میدهد: بهار از یک سو شاعری با روحیهای لطیف و از سوی دیگر در جریانات سیاسی زمانه خود به عنوان نماینده مجلس شورای ملی فعال بوده است. او ۱۵۰ سال قبل در همین شهر مشهد زندگی کرده است. برای من مهم بود بدانم چنین شخصیتی که اسمش در تاریخ و شعرهایش هنوز در کتابهای ادبیات فارسی بچههای ما وجود دارد، چطور زندگی میکرده و در زمانه مشروطه توانسته است تأثیرگذار باشد.
وی افزود: من برای رسیدن به این نقش، همه چیزهایی را که مربوط به این شخصیت بود، مطالعه کردم، از بیوگرافی و کتابهایی که درباره او نوشته شده تا کتابهایی که خودش نوشته و تصحیح کرده است. اما نکته بزرگ تری که باید کشف میکردم، این بود که بفهمم این شخصیت چطور فکر میکرده، نفس میکشیده و چگونه زندگیای داشته است؛ چون کار ما نشان دادن این جزئیات برای مخاطب است تا برای او باورپذیر شود.
این بازیگر ادامه داد: به این فکر میکردم که اگر محمدتقی بهار روی صحنه راه برود، چطور راه میرود که خیلی نمادین و شبیه آدمهای اتوکشیده نباشد. جهان بینیای که این آدم داشته باید از عمق نگاه من مشخص باشد و دیالوگ گویی ام مصنوعی نباشد. اینها فقط با جادوی تمرین و ممارست زیاد به دست میآیند.