به گزارش شهرآرانیوز؛ دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه تهران که در سال های اخیر در کشور کانادا و در کنار فرزندانش زندگی می کرد، روز سهشنبه در سن ۹۷ سالگی درگذشت. در ادامه مروری بر کارنامه اش داریم.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن دانش آموخته حقوق بینالملل از دانشگاه سوربن و مدرس دانشگاه تهران بود که آثار مهمی از نویسندگان جهان را به فارسی ترجمه کرده است. برخی ازکتابهای اسلامی ندوشن با امضای مستعار «م. دیدهور» چاپ و منتشر شدهاست. در ادامه به بررسی خلاصه زندگینامه محمدعلی اسلامی ندوشن و معرفی آثار وی خواهیم پرداخت.
زندگینامه
محمد علی اسلامی ندوشن در ۳ شهریور ۱۳۰۳، در خانوادهای متوسط، در روستای ندوشن (در استان یزد) زاده شد. پس از آنکه تحصیلات اولیه را در همان جا به پایان رساند، دورهی متوسطه را ابتدا در یزد و و سپس در تهران سپری کرد. استاد ندوشن از حدود ۱۲ سالگی برای نوشتن دست به قلم شد. حتی در دوران دبیرستان نیز بعضی از شعرهای خود را در مجلهی سخن منتشر میکرد. وی تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه تهران آغاز کرد و با گرفتن لیسانس حقوق قضایی، در سال ۱۳۲۹، به استخدام وزارت دادگستری، در شهر شیراز درآمد.
در اسفند همان سال برای ادامهی تحصیل، در مقطع دکتری، راهی فرانسه شد و سرانجام با دفاع از پایاننامهی خود با عنوان «کشور هند و کامنولث»، دکتری حقوق بینالملل را، از دانشگاه سوربن اخذ کرد و به ایران بازگشت. ندوشن پس از بازگشت به ایران، در دادگستری مشغول به کار شد، ولی چندی بعد با ترک خدمت در دادگستری، به تدریس حقوق و ادبیات در برخی دانشگاهها و آموزشگاههای عالی پرداخت. ندوشن بعد از بازگشت از فرانسه تا سال ۱۳۴۰، در چند محفل ادبی و فرهنگی که برگزار میشد حضور مییافت و در آنجا با افرادی سرشناس چون ایرج افشار، غلامحسین یوسفی، عباس زریابخویی، محمدتقی دانشپژوه، محمدرضا شفیعی کدکنی و... آشنا شد.
وی پس از تدریس دروس بسیاری در زمینههای ادبیات، حقوق و اقتصاد، در مهر ماه سال ۱۳۵۹، با تقاضای خود، از دانشگاه بازنشسته شد؛ ولی همچنان فعالیت خود در زمینهی نویسندگی و مترجمی را ادامه داد. از کتاب روزها به عنوان یکی از بهترین کتاب محمد علی اسلامی ندوشن یاد میشود. سوابق تالیفاتی استاد اسلامی ندوشن که بالغ بر ۵۰ کتاب و صدها مقاله در باب ایران، فرهنگ و ادبیات فارسی است، مورد توجه و تمجید بسیاری از ادباست. وی ازجمله پرکارترین محققان معاصر ایران بود که در بین عالمان سخن جایگاه ویژهای دارد.
محمدعلی اسلامی ندوشن در سال ۴۵ با دکتر شیرین بیانی، مدرس دانشگاه تهران و نویسندهی چندین کتاب تاریخی، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند پسر با نامهای رامین اسلامی ندوشن و مهران اسلامی ندوشن است.
مرگ محمدعلی اسلامی ندوشن
ندوشن سرانجام در ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، در سن ۹۷ سالگی به دلیل کهولت سن، در کشور کانادا درگذشت. پیکر این استاد بزرگ، در همانجا به خاک سپرده شد. در شهرهای مختلف کشور یادمانهایی به نام ایشان نامگذاری شده که مهمترین آن، میدانی در زادگاهش میباشد. پیکر اسلامی ندوشن در ۲۸ آبان ۱۴۰۲ پس از ۱۸ ماه از درگذشت وی از کشور کانادا به ایران منتقل شد و مراسم تشییع جنازه وی در ۲۹ آبان از محل دانشکده ادبیات تا دانشکده حقوق دانشگاه تهران، که سالها در آن تدریس کرده بود برگزار شد.
محمد علی اسلامی ندوشن در مقام شاعری
همیشه نگاه مردم به یک شاعر یا نویسنده از دو باب است؛ اول از باب لفظ یا چگونه گفتن. دوم از باب معنا. محمدعلی اسلامی ندوشن با رعایت اعتدال در استفاده از کلمات، هنگام تقریر، نسخهای کامل از این دو باب را به نمایش میگذارد. بیوگرافی محمد علی اسلامی ندوشن نشان میدهد که وی شعر گفتن را از اواسط عمر رها کرد. زیرا میخواست با زبان نثر از مسایل و اوضاع کشور سخن بگوید. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که ندوشن نمیخواست شاعری متوسط باشند.
ندوشن در انتخاب ترجمه آثار
نیمی از فعالیتهای دکتر ندوشن، ترجمه آثار مدرن اروپایی است. قسمتی از این ترجمهها درکتابهایش آمده است. وی در ترجمه به سراغ آثار کسانی رفته که پیامهایی برای ایران و مردمش داشته باشد. ار خصوصیات ترجمههای محمدعلی اسلامی ندوشن میتوان به وفاداری کامل به متن اصلی و انتقال درست مفاهیم اشاره کرد. وی از جمله محققینی بود که به دلیل تسلط کامل بر رشته و حوزه فعالیت خود، با ترجمه یک اثر با آن اعتبار میبخشید.
تالیف آثار تحلیلی و انتقادی به کوشش ندوشن
به اعتقاد ندوشن، سالهایی که او در آن زیسته، پرمعناترین دورانهای این سرزمین بوده است. وی میدانست ایران، لوک پیری است که گمشدهاش تاریخ و فرهنگ است و «جوهره حیاتی» دارد که او را در فراز و نشیبهای تاریخ، هزاران سال پابرجا نگاه داشته و باز هم احیا خواهد کرد. چیزی که ندوشن را در مفاخر علوم اجتماعی ایران میگنجاند و میتواند به او جایگاهی ممتاز دهد، شیوهی اندیشیدن اوست. به عبارت دیگر محمدعلی اسلامی ندوشن، جامعهشناس نبود، اما جامعه شناسانه میاندیشید.
آثار
از آثار محمد علی اسلامی ندوشن میتوان موارد زیر را نام برد:
کتاب صفیر سیمرغ
کتاب گناه
کتاب افسانه و افسون
کتاب در کشور شوراها
کتاب روزها
کتاب سرو سایه فکن
کتاب راه و بیراه
کتاب دیروز، امروز، فردا
کتاب پبروز آینده دموکراسی
کتاب رستم و اسفندیار در شاهنامه
کتاب چهار سخنگوی وجدان ایران
کتاب گفتیم و نگفتیم
کتاب مردی که ایران را از یاد نبرد
کتاب کارنامه سفر چین
کتاب ایران و تنهاییش
کتاب ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟
کتاب شهرزاد قصه گو
کتاب زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه
کتاب مرزهای ناپیدا
کتاب گفتن نتوانیم، نگفتن نتوانیم
کتاب هشدار روزگار
کتاب شور زندگی
کتاب آواها و ایماها
کتاب فرهنگ و شبهه فرهنگ
کتاب تصحیح دیوان فرخی یزدی
کتاب ایران و یونان در بستر باستان
کتاب دیدن دگر آموز، شنیدن دگر آموز
کتاب باغ سبز عشق
شعری از دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
هر کس که در این زمانه آبـی دارد دانــست که هر آب سرآبی دارد
ایران که به زلف خویش تابی دارد خود را به هزار اضطرابی دارد
ایران بهزار جلوه در کار آید گه دل بنشاط و گاه بیمار آید
او را که دو صد یار به بازار آید آن نیست که هر سفله خریدار آید
ایران بنهاد خود معما دارد بس معرکه نهان و پیدا دارد
هم کوه یخ است و نیز هم شعله تاک آتشـــــــــکدهای درون دریا دارد
آن دخت پری وار که ایران منست پیدا و نهان بر سر پیمان منست
هم نیست، ولی نهفته در جان منست هم هست، ولی دور زدامان منست
سر تا بقدم رنگ و نگاری جانا من پائیزم تو نوبهاری جانا
آن گوهر یکدانه که من میطلبم دانم داری نگو نداری جانا
بر بستر ناز آنکه خفته است تویی رویا بــدو زلــف نهفــته است تویـی
با مژه ره نیاز رفته است تویــــی وین راز نگو بکس نگفته است تویی
آبی طلبم سبوی بر دوش توام رازی شنوم حلقه درگوش توام
من گرد جهان جان جهان میجویم زان معتکف حریم آغوش توام
آن روز کجاست کایدم کام از تو بینم که شراب از من و جام از تو
وانگاه شکار از من و دام از تو افتادن طشت با من و بام از تو
زین سوی اگر نیم به آنسوی توام درخانه و لیک در کوی توام.
چون آب روان رونده درجوی توام، چون باد وزان وزنده در موی توام
از من مطلب که یار من باشی تو من پائیزم بهار من باشی تو
در رهگذری که گز مه استان باشد استاده در انتظار من باشی تو
آن یار که از یار سراغی دارد در گوشهای از بهشت باغی دارد
در رهگذر عمر چراغی دارد از نیک و بد دهر فراغی دارد
پرسان پرسان خرام تا شهر گزین در سایه زلف جای بگزین و نشین
این است مقام امن و این است یقین آن گمشده فردوس همین است همین
آن روز که تاریخ سیه پوش نبود آمیخته شرنگ با نوش نبود
ویرانه هزار در جهان بود و لیک بشکوهتر از خزائه شوش نبود
البرز ز برف کوه سیمین شده است تهران بهزار جلوه آذین شده است
هر چند که، چون دو روز دیگر گذرد بینی که همان عجوز پیشین شده است
البرز سترک و برف همتای حریر رفتند بخواب ناز، چون شکر و شیر
تهران اسیر خفته در درد و نفیر آلوده ابتذال و اندوه قیر
برف آمد و برنشست بر شاخ درخت وین شهر ملول گشت، چون خانه بخت
گلبرگ هزار بوسه بارید به باغ بانوی هزار حجله بنشست بتخت