شکیبا افخمی راد | شهرآرانیوز؛ سهند خیرآبادی یکی از هنرمندان مطرح مشهدی است که آثار تأثیرگذاری را در شهرش تولید کرده است. او که بیشتر به دلیل فعالیتهای نمایشنامه نویسی اش و نویسندگی آثاری، چون «پیانیستولوژی»، «دراماتورژ»، «آی راک»، «مختلف الاضلاع» و «غسالخونه» شناخته میشود، این روزها نمایش «این دنیا یه کنسرت به من بدهکاره» به نویسندگی خودش را در سالن چهارسوی تئاتر شهر تهران روی صحنه برده است؛ نمایشی که دومین تجربه کارگردانی خیرآبادی بعد از نمایش «مستخدم» محسوب میشود. به بهانه اجرای نمایش «این دنیا یه کنسرت به من بدهکاره» -با بازی امیرمهدی ژوله و الیکا عبدالرزاقی- که این روزها از آثار پرفروش تهران به شمار میآید، با سهند خیرآبادی گفتگو کرده ایم.
من همچنان برای دیگران مینویسم و بسیار هم از این کار لذت میبرم. همین الان یکی از کارگردانان مطرح تئاتر کشور درحال تمرین یکی از نمایشنامه هایم است؛ اما روی صحنه بردن برخی متون کار کسی جز خود نویسنده نیست؛ یعنی ممکن است یک کارگردان دیگر، متن را خیلی خوش رنگ و لعابتر کارگردانی کند، اما نمیتواند آنچه را که مدنظر شماست، برساند. «مستخدم» و «این دنیا یه کنسرت به من بدهکاره» از این جنس آثار بودند.
مگر تئاتر میتواند کمدی نداشته باشد؟! ما در تئاتر سه ژانر کمدی، تراژدی و ملودرام داریم که ما در ژانر تراژدی و ملودرام نمیتوانیم کمدی نداشته باشیم. یعنی اگر تراژدیهای شکسپیر را ورق بزنید، میبینید که مملو از کمدی است. من هم بی شک وقتی دارم در چهارچوب ژانر مینویسم، نمیتوانم از کمدی خارج شوم.
تعبیر شما کاملا درست است. من تمایلی به ادبیات نمایشی غرب دارم و آرش شیفته ادبیات شرق است. هرکدام هم مسیر خودمان را میرویم. ادبیات نمایشی شرق یا ایران عمر درازی ندارد؛ بنابراین ما راهی نداریم که در نمایشنامه نویسی یا به سمت ادبیات کهن فارسی خودمان، یا به سراغ ادبیات غرب برویم. من به سمت ادبیات غرب رفتم و ژانر و دیالوگ را از آنها یاد گرفتم، اما گروهی میتوانند از ادبیات کهن خودمان استفاده کنند که برادرم این کار را انجام میدهد.
من حدود دوازده صفحه مونولوگ نوشته بودم که به نظر خودم بسیار نزدیک به امیرمهدی ژوله بود؛ بنابراین از طریق یکی از دوستانم با او تماس گرفتم. او متن را که نصفه بود، خواند و بسیار دوست داشت و حضور در نمایش را پذیرفت. از آنجا به بعد، بقیه نگارش متن را براساس شخصیت و نوع بازی خود ژوله نوشتم. در ادامه نگارش متن متوجه شدیم، چون شخصیتهای جانبی زیادی دارد، میتواند یک بازیگر دیگر هم داشته باشد که همه این شخصیتها را بازی کند. امیرمهدی ژوله، الیکا عبدالرزاقی را پیشنهاد داد که خود من پیشتر سابقه همکاری با او را داشتم. به این ترتیب متن دوباره بازنویسی شد تا در نهایت به آنچه این روزها درحال اجراست، رسیدیم.
قطعا حضور بازیگران چهره در نمایشها بسیار در جذب مخاطب تأثیرگذار است؛ چون قسمتی از لذت دنیای تئاتر و سینما برای مخاطب به دیدن بازیگر دلخواهش مربوط میشود.
شاید مطرح شدن این انتقاد از سوی برخی به خاطر همان ضرب المثل معروف «دستش به گوشت نمیرسد...» باشد. اگر نقش به شما اجازه دهد، باید از بازیگر خوب استفاده کنید. ژوله از زمانی که وارد بازیگری شده و بیست سال تجربه نویسندگی اش را روی صحنه آورده، همواره خوب بوده است و من نمیتوانستم برای کارم بازیگری بهتر از ژوله پیدا کنم؛ یا برای نمایش من بازیگری که به اندازه الیکا عبدالرزاقی روی میمیک صورت و حرکات بدنش تسلط داشته باشد وجود نداشت. این بازیگران خوب، معروف و محبوب هم هستند.
بله، امکان دارد. ما از شهرهای مختلف، از جمله مشهد، پیشنهاد اجرا داشتیم که بررسی این پیشنهادها توسط محمد قدس، تهیه کننده نمایش، انجام میشود. او به ما خواهد گفت کجا برویم و چه زمانی اجرا داشته باشیم.
به نظرم تئاتر مشهد همچنان بوی تئاتر سنتی و آیینی را دارد و این بافت در میزانسنهای کارگردانان پیدا میشود. همچنین من معتقدم که هنوز در مشهد از برخی کلمات اشتباه استفاده میشود؛ برای مثال در مشهد به هم سرایان، بازی ساز میگویند، درحالی که بازی ساز یک اصطلاح فوتبالی است. تهران به دلیل آموزش صحیح، این غلطها را پشت سر گذاشته و وارد تئاتر مدرن شده است، اما این اتفاق به دلیل ضعف تئوریک، هنوز در مشهد رخ نداده است. مشهد از نظر تئوری تئاتر، شهر بدسوادی است و به این بدسوادی اعتقاد هم دارد، درحالی که بی سوادی از بدسوادی خیلی بدتر است، چون کسی که بی سواد است، میگوید من نمیدانم، ولی آنکه بدسواد است، به اطلاعات غلطش اعتقاد دارد.
در تهران این ضعف کمتر است، چون آنجا دانشگاههای مختلف رشته تئاتر را تدریس میکنند. این بزرگترین تفاوت مشهد و تهران است وگرنه از لحاظ استعداد و پشتکار این دو شهر باهم هیچ تفاوتی ندارند. مشهد نیاز به سیستم صحیح آموزشی دارد و مسئولان به جای مجوز دادن به آموزشگاههایی که روزبه روز به تعدادشان افزوده میشود، باید تلاش کنند که رشته تئاتر در دانشگاه فردوسی مشهد تدریس شود.
به میزان میل هنرمند به پیشرفت بستگی دارد. من سن وسال کمی داشتم که نمایش «پیانیستولوژی» در مشهد روی صحنه رفت و با استقبال خوبی روبه رو شد و در جشنواره تئاتر فجر هم جوایز زیادی کسب کرد. بعد از آن ما به سراغ اجرای «آی راک» رفتیم که هیچ تفاوتی با «پیانیستولوژی» نداشت. دیگر باید چه کار میکردیم که رشد کنیم؟!
متأسفانه سقف پیشرفت در تئاتر شهرستان کوتاه است و رسیدن به این سقف من را راضی نمیکرد، چون میل من به پیشرفت بسیار زیاد بود؛ بنابراین ازآنجایی که سال ۱۳۹۰ در دانشگاه سینما و تئاتر تهران درس خوانده بودم و با فضای تئاتر در این شهر آشنا بودم، تصمیم گرفتم به تهران بروم تا این میل به پیشرفت را بیشتر حس کنم.
باید مرکززادیی شود و اجازه دهند بهترین تولیدات هنری در شهرهایی به غیراز تهران هم اتفاق بیفتد. محقق شدن این موضوع نیز به یک نگاه سیستماتیک و کلی نیاز دارد و موضوعی است که خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دولت باید آن را پیگیری کنند. علاوه بر این، سالن تئاتر هم باید در مشهد ایجاد شود. این شهر اگر صد سالن تئاتر هم داشته باشد، باز برایش کم است.
البته باید میلی برای انجام این کار وجود داشته باشد و مسئولان احساس کنند که مشهد به هنر نیاز دارد. در دورهای که من در مشهد کار میکردم، تئاتر حدود بیست تا سی بیلبورد در شهر داشت. این اتفاق را هنرمند آن دوره ساخته بود و وضعیت اعجاب انگیزی در تئاتر شهر شکل گرفته بود. برای مثال مسئولان وقتی اجرای «پیانیستولوژی» را دیدند، مجبور شدند به ما فضا دهند، اما آن میل دیگر ادامه پیدا نکرد؛ البته منطقی هم بود. اول ماجرای کرونا پیش آمد و بعد از آن هم داستانهای شهریور ۱۴۰۱. پس باید ببینیم هنرمندان مشهد در ادامه چه میکنند و آیا میتوانند تئاتر را به شکوه آن دوران برگردانند.
خیر، آموزش و معرفی کار ما نیست و وظیفه دانشگاه است. من در دورهای گفتم این شهر به اندازه کافی بازیگر تولید کرده است و نیاز به نویسنده دارد؛ بنابراین تلاش کردم و رشته ادبیات نمایشی را به دانشگاه فردوس آوردم که الان تأثیرش را در برخی از جوانان میبینید؛ یعنی کارم را درست انجام دادم، ولی از یک جا به بعد مجبور شدم این اتفاق را رها کنم، چون یک دنیای شخصی داشتم و میخواستم آن را هم پیگیری کنم. باوجوداین من آینده نمایشنامه نویسی را با فعالیت دو دانشگاه فردوس و اقبال لاهوری، روشن میبینم؛ البته به شرط آنکه مسیر شکل گرفته به درستی ادامه پیدا کند؛ یعنی اساتید خوب و باسواد در این دانشگاهها تدریس کنند.