صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاه فیلسوفانه به شادی و شادکامی چه مولفه‌هایی دارد؟

  • کد خبر: ۱۹۹۳۱۱
  • ۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۱
کتاب «فلسفه شادکامی» همان طور که در زیرعنوانش آمده، «مقدمه‌ای میان رشته ای» است که به مفهوم شادی و شادکامی از مناظر مختلف می‌پردازد.

رادمنش | شهرآرانیوز شاید شادی مهم‌ترین مسئله زندگی نباشد، اما آن قدر مهم است که بسیاری از تلاش‌ها و تقلا‌های ما -اگر عمیقا آن را بررسی کنیم- برای دست یافتن به آن است. میل دستیابی به حس شادکامی نقش مهمی دارد در اینکه بخواهیم رتبه بالاتری در کنکور به دست بیاوریم، شغل بهتر و با درآمد بیشتری پیدا کنیم و حتی رؤیای یک رابطه آرمانی را در ذهن پرورش بدهیم.

بسیاری از فعالیت‌ها و کنش‌های کوتاه مدت و گذرای ما هم گاهی به نیت لمس حس شادی است؛ از خرید کردن تا معاشرت و کافه رفتن. اما شادی مفهومی گسترده است و تعبیر و تفسیر‌های بسیاری از آن شده است، از لذت گرایی صرف تا بالاترین حد کمالات انسانی می‌تواند در دو سوی طیفی قرار گیرد که می‌توانند احساس شادی را به ما تزریق کنند. «لورین ال. بِسِر» در مقدمه کتابش «فلسفه شادکامی» نوشته است: «به رغم توافق گسترده درباره شادی، مفهوم «شادی» برای بسیاری از ما همچون یک راز است.

[..]شادی مفهومی مهم و در عین حال اسرارآمیز است. بنابراین، جای تعجب ندارد که فیلسوفان، تا آنجا که سوابق فلسفه نشان می‌دهد، همواره به مطالعه شادکامی علاقه‌مند بوده اند. امروزه پرسش از چیستی شادی -که زمانی اساسا یک پرسش فلسفی بوده است- پرسشی است که نه تنها فیلسوفان بلکه روان شناسان، اقتصاددانان و حتی عصب شناسان نیز در پی پاسخ به آن هستند.»

کتاب «فلسفه شادکامی» همان طور که در زیرعنوانش آمده، «مقدمه‌ای میان رشته ای» است که به مفهوم شادی و شادکامی از مناظر مختلف می‌پردازد.

نقد و بررسی این کتاب یکی از برنامه‌های هفتگی مرکز فرهنگی شهر کتاب بود که با حضور علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، محسن جوادی، پژوهشگر فلسفه اخلاق و استاد دانشگاه و محمود مقدسی، مترجم و مدرس فلسفه و استاد دانشگاه، برگزار شد. نویسنده در این کتاب از دوستی به عنوان یکی از مولفه‌های مهم در داشتن حس شادکامی یاد کرده است، نکته‌ای که محسن جوادی و محمود مقدسی نیز در صحبت‌هایشان بر آن تاکید کردند.

گرفتن رد شادی، از یونان باستان تا امروز

علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، نخستین سخنران این برنامه بود و در مقدمه گفت: تأمل و تعمق و تدبر در مسئله شادکامی و شادی برای چگونگی ایجاد شادی و کاستن از درد و رنج مردم هم برای ما در ایران و هم برای بسیاری از مردم کشور‌های دیگر، مسئله بسیار مهمی است.

او در ادامه به معرفی مختصری از این اثر پرداخت: کتاب در سه بخش و پانزده فصل نوشته شده است. عنوان‌های سه بخش عبارتند از «نظریه»، «چه چیزی سبب شادی ما می‌شود؟» و «بافتار شادی». نویسنده در پایان کتاب نیز نتیجه‌ای از این سه بخش می‌گیرد. همچنین در مقدمه‌ای که در باب تاریخچه شادی نوشته، آن را در فلسفه یونان باستان و در دیدگاه‌های افلاطون، ارسطو و اپیکور بررسی کرده است. بعد از مسئله تاریخچه شادی در یونان باستان، به فلسفه مدرن بریتانیا و دیدگاه فیلسوفانی مانند بنتام و جان استوارت میل اشاره می‌کند و بعد در مفهوم شادی در فلسفه آسیایی، درنگ می‌کند و ریشه‌های آن را در هندوئیسم، بودیسم و کنفوسیونیسم می‌کاود.

محمدخانی یادآور شد: این کتاب که نویسنده اش آن را در دوران کرونا و در سال ۲۰۲۰ نوشته است، شادی را بیشتر از منظری معاصر بررسی می‌کند. نویسنده خودش در پیشگفتار اشاره می‌کند که رویکردش با فلسفه آغاز می‌شود و به منظور عمیق‌تر و غنی‌تر شدن درک کلی ما از شادی به رشته‌های دیگر از جمله روان شناسی، اقتصاد، علوم اعصاب و سیاست گذاری گسترش پیدا می‌کند.

دوستی از مؤلفه‌های مهم شادکامی است

دکتر محسن جوادی، پژوهشگر فلسفه اخلاق، استاد دانشگاه و عضو هیئت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب که دومین سخنران این نشست بود گفت ابتدا تصور می‌کرده این کتاب نیز مانند بسیاری از کتاب‌هایی که با عناوین مشابه به وفور در بازار پیدا می‌شوند، اثری سطحی است، اما با خواندن آن، نظرش عوض شده و ظرافت‌های بسیاری که نویسنده در کارش داشته را نشانی از آشنایی عمیق او به این حوزه دانست.

او سپس به مسئله شادی و شادکامی در فلسفه یونان باستان پرداخت و گفت: شاید سقراط مهم‌ترین فیلسوف یونان در این حوزه باشد، چون بحث‌های فلسفی را از فلسفه طبیعی به فلسفه انسانی چرخاند. اپیکوریان هم به مفهوم شادکامی نزدیک شدند، یعنی گفتند مهم این است که درد نداشته باشیم. لذت به معنی نبود درد است. باید کاری کنیم که ریشه درد از بین برود و ریشه درد، ترس است؛ ترس از مرگ و ترس از چیز‌های دیگر. البته جریان غالب در آن دوران تحت تأثیر ارسطو بود و او جنبه‌های عینی شادکامی را بیشتر واکاوید.

ارسطو شادکامی را این نمی‌دانست که ما حالت صرفا التذاذ و سرور داشته باشیم، اما واقعیت‌های عینی لازم را نداشته باشیم. برای ارسطو مهم این بود که چیز‌هایی مانند خردورزی و عقلانیت و عدالت و... را داشته باشیم و در کنارش شادی و سرور هم داشته باشیم. این استاد فلسفه ادامه داد: شادکامی به چیز‌های مختلفی وابسته است، بخشی از آن را ارسطو تعبیر می‌کند به خیرات بیرونی. دو تفسیر از خیرات بیرونی وجود دارد؛ یکی اینکه بیرون از روح هستند و چندان در اختیار من نیستند.

مثلا ثروت. شاید الان کنترل بیشتری بر ثروت باشد، اما زمانی کسانی که ثروت داشتند کنترل کمی روی آن داشتند و مثلا چیز‌هایی مانند دزد و طبیعت می‌توانستند باعث نابودی آن شوند. معنای دیگرش این است که خیرات بیرونی جزو مؤلفه‌های سعادت نیستند. یعنی مثلا ممکن است کسی ثروت نداشته باشد، اما شادکامی داشته باشد. در واقع این خیرات بیرونی عضو و عنصر ضروری مفهوم سعادت نیستند، ولی می‌توانند به تحقق شادکامی و سعادت کمک کنند. خیرات بیرونی برخلاف فضیلت ها، در اختیار و درون من هستند.

جوادی به «دوستی»، یکی از مؤلفه‌های مهم احساس شادکامی که نویسنده کتاب بر آن تأکید داشته است، اشاره کرد: دوستی موضوع بسیار مهمی است و خیلی در سعادت نقش دارد. دوستی به تصور خیلی‌ها حتی جزو مؤلفه‌های سعادت است، یعنی نه تنها محقَق و محصل سعادت است و به ما کمک می‌کند که شادکام باشیم، اساسا شادکامی بدون دوستی ممکن نمی‌شود. دوستی هم مثل فضیلت است، اگر کسی نداشته باشد گویا یک جای شادکامی اش نقص دارد. دوستی مثل ثروت نیست. ثروت کاملا بیرونی است.

کار دشوار ما فکر کردن به مفاهیم در دوران بحران است

دکتر محمود مقدسی، مترجم و مدرس فلسفه، صحبت هایش را در چند بخش انجام داد؛ وقتی از فلسفه شادی حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟ فلسفه شادکامی و تحقیقات مرتبط دیگر با شادکامی به چه کار ما می‌آید؟ چگونه می‌توان برای تصمیم گیری‌های مهمی، چون مهاجرت از مباحث نظری مرتبط با شادکامی استفاده کرد؟

در ارتباط با بخش اول، وقتی از شادکامی حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم؟ گفت: رفتن به سراغ موضوعی به عنوان فلسفه آن، یعنی رفتن به سراغ مباحث نظری بنیادین درباره آن موضوع. یعنی چیز‌هایی که در علوم دیگر مانند روان شناسی، جامعه شناسی، زیست شناسی و ... بررسی نمی‌شود. پس فلسفه شادکامی یعنی مباحث نظری بنیادین درباره شادکامی و شادی. در اینجا نمی‌پرسیم چطور می‌شود شاد بود، نمی‌خواهیم مکانیسم عصب شناختی شادی را بفهمیم، نمی‌خواهیم بفهمیم جوامع شاد چه ویژگی‌هایی دارند.

ما می‌خواهیم از تعریف شادی شروع کنیم. ابتدا می‌پرسیم شادی چگونه حالتی است؟ آیا فقط یک حال خوب داشتن یعنی شادی یا باید وضع روانی پایداری داشته باشیم که بگوییم شاد هستیم. در ادامه این سؤال، درباره نسبت مفهوم شادی با مفاهیمی مثل لذت، کامیابی، رضایت از زندگی، سعادت، معناداری و مانند این‌ها صحبت می‌کنیم. این کتاب بحث‌های مختلفِ حول تعریف شادی را بررسی می‌کند و در نهایت به این می‌رسد که شادی ترکیبی است از وجود عواطف مثبت و رضایت از زندگی.

او ادامه داد: در بحث‌های فلسفی مرتبط با شادی، بحث‌های هنجاری و ارزش داورانه درباره شادی هم وجود دارد. اصلا باید بپرسیم شادی چقدر مهم است؟ آیا سلامت بر شادی ارجحیت دارد؟ در ترازوی ارزش‌های ما کجا باید قرار بگیرد. این «ترازوی ارزش ها» مفهوم مهمی است که من آن را از افلاطون می‌گیرم. افلاطون می‌گوید آدم‌ها خیلی وقت‌ها رفتار اشتباه و بد دارند؛ چون ترازویشان خراب است. نمی‌توانند همه موضوع‌ها را کنار همدیگر بسنجند. باید در ترازوی اخلاقی خود شادی را بسنجیم. اگر اخلاقی بودن به ناشادی ما منتهی شود باید انتخابش کنیم یا نه؟ آیا اخلاقی بودن مقدم بر شاد بودن است یا شادی مقدم بر اخلاق؟ این‌ها بحث‌های هنجاری یا ارزش داورانه است.

مقدسی در بخشی از صحبت هایش به اهمیت کاربردی بودن مباحث و مفاهیم برای زندگی روزمره پرداخت و این پرسش را مطرح کرد که: «حال این بحث‌ها به چه کار ما می‌آید؟» و ادامه داد: در مقام فرد ما انگار می‌دانیم شادی چیست و ارزش و اولویتش را هم می‌دانیم.

این «گویی می‌دانیم» یعنی عقل سلیم. یعنی می‌توانیم مفهومی را در زندگی روزمره به کار ببریم، اما وقتی می‌رسیم به سرحدات زندگی روزمره، زمانی که می‌رسیم به تناقضات و تعارضات، این «گویی می‌دانیم» دیگر از کار می‌افتد. ما در بحران بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم که مفاهیممان را دقیق کنیم. یکی از اهمیت‌های فلسفه در بحران دقیقا همین است. جایی که «گویی می‌دانیم» و تسلط به کاربرد، گویی می‌شکند و فرد با ندانستن روبه رو می‌شود.

این درک عقل سلیم نمی‌تواند آنجا کار کند و ما را روی هوا نگه می‌دارد. ما در سال‌های اخیر ایران و با شکست کلان روایت‌های سنتی خیلی بیشتر از هر زمان دیگری در این نقطه قرار داریم. انگار لازم نبود بدانیم شادی و ارزش هایش چست. نقشه را هم به ما داده بودند که تو این کار‌ها را انجام بده تا شاد و سعادتمند شوی. انگار ما فقط باید دستورالعمل را اجرا کنیم. این کار دشوار ماست که در دوران بحران به تک تک مفاهیم فکر کنیم. این کار دشوار و طاقت فرسای ماست. خیلی از ما از روی این‌ها می‌پریم.

این استاد دانشگاه یادآور شد: این طور نیست که این پژوهش‌ها و کتاب‌ها فقط مال غرب باشد که نیاز‌های بنیادینشان تأمین شده است و حالا صحبت از شادی می‌کنند. در واقع این طور نیست که اول همه نیاز‌های ابتدایی برطرف شود، سپس برویم سراغ شادی. شادی مبحثی است که در کل پیوستار هرم مازلو هست. یعنی شما هم در پایین‌ترین سطح هرم هم در بالاترین سطح آن می‌توانید از شادی صحبت کنید. در حین خواندن کتاب از خودم می‌پرسیدم که این مباحث چه ارتباطی به ما دارد. ما همین که تیره روز نباشیم بس است، خوشبخت و سعادتمند هم نبودیم، نبودیم. ولی نه، این طور نیست. در سخت‌ترین شرایط همچنان مطالعات شادکامی مهم است.

او در بخش پایانی صحبت هایش «مهاجرت» را به عنوان موضوعی عینی مثال قرار داد تا توضیح بدهد کتاب‌هایی مانند «فلسفه شادکامی» و پژوهش‌هایی از این دست، کجا می‌توانند دست ما را بگیرند: می‌خواهم بروم سراغ مسئله‌ای انضمامی. مسئله مهاجرت را مثال قرار می‌دهیم. متغیر‌های مختلفی در اینکه «بمانم یا بروم؟» دخیل است. مسئله بعضی از ما برای رفتن مسئله امنیت و داشتن حس ناامنی است. نیاز‌های بقایمان به خطر افتاده است. اینجا برای پرسش «بمانم یا بروم؟»، شرط کافی برای رفتن وجود دارد. بیایید برویم سراغ کسی که شرط لازم را دارد، اما شرط کافی را ندارد. شرط لازم چیست؟ اینجا ناخوش است. تقریبا اغلب ما شرط لازم برای رفتن را داریم، چون ناخوشیم.

حالا برای اینکه برویم باید شرط کافی را داشته باشیم. اینجاست که در سنجش شرط کافی برای رفتن از ایران، مباحث مرتبط با شادکامی برای ما ضرورت پیدا می‌کند. چرا؟ چون حالا باید ترازو بیاوریم توی کار. در این ترازو باید ببینیم دنبال چی هستیم و این چیز چطور و کجا تأمین می‌شود و چی را به چی باید تقدم و تأخر بدهم. کسی که می‌رود هم چیز‌هایی از دست می‌دهد، کسی که می‌ماند هم چیز‌هایی از دست می‌دهد. باید ببینم با رفتن چیز‌های مهم تری مرتبط با شادکامی ام را از دست می‌دهم یا با ماندن؟ اینجا لازم است ترازو را بگذاریم و آن تمایز‌های مفهومی را در کار بیاوریم. اینجا دیگر موقعیت بحرانی است و آن «گویی می‌دانم» دیگر به کار نمی‌آید. حالا می‌پرسم شادکامی یعنی چه؟ خوشبختی یعنی چه؟

اینکه من دنبال چه هستم و چه چیزی من را خوش حال می‌کند در اینکه کجا بروم هم تأثیر دارد. بروم یک کشور آسیایی یا اروپایی. تحقیقات این کتاب جالب است. می‌گوید عوامل درونی بیشتر از عوامل بیرونی بر شادکامی مؤثرند. می‌گوید اگر نداشتن دارد اذیتت می‌کند، بدان که زیاد داشتن اگر چیز‌های دیگری از دست بدهی، الزاما ممکن است تو راخوشبخت‌تر نکند. کتاب، روابط کامیاب کننده را خیلی تعیین کننده می‌داند و خیلی از مباحث را ربط می‌دهد به روابط.

می‌گوید فضیلت که برای شادکامی خوب است به این دلیل است که به روابطت کمک می‌کند. ذهن آگاهی، همدردی یا قدردانی خوب هستند، چون به روابطت کمک می‌کنند. اگر پا می‌شوی از ایران می‌روی نمی‌توانی جذب جامعه مقصد شوی. اگر نمی‌توانی جذب شوی و وزن روابط هم این قدر مهم است پس بدان وقتی بروی مجبوری با جامعه ایرانی ارتباط داشته باشی که اشتراکتان فقط ایرانی بودن است. می‌گوید تأیید مثبت گرفتن هم خیلی در شادکامی مهم است. تأیید مثبت یعنی کاری که می‌کنی از نظر خودت ارزشمند باشد. یا از محیطی که در آن هستی بازخورد مثبت بگیری. [حال باید ببینیم با ماندن یا رفتن چه چیز‌هایی را به دست می‌آوریم و چه از دست می‌دهیم.]این پژوهش‌ها برای تصمیم گیری‌ها کمکمان می‌کند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.