حمیده ذاکری | شهرآرانیوز دربارهاش نوشتهاند که هم اهل فضل و دانش بود و هم اهل کلام. شعر میگفت و سخنوریاش معروف بود. شجاعت، مشخصه خانوادهاش بود و ادب، معروفترین ویژگی خودش، اما اینها همه حق مطلب را درباره امالبنین (س) ادا نمیکند. عالم بزرگ، زینالدین عاملی، شهید ثانی، درباره حضرت امالبنین (س) میگوید: «امالبنین از بانوان بامعرفت و پرفضیلت بود. نسبتبه خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتند».
در زیارتنامهاش برخی دیگر از ویژگیهایش چنین آمده است: «سلام بر توای همسر جانشین رسولا... (ص)! سلام بر تو که محبوب زهرایی! سلام بر توای مادر ماههای درخشان! خدا و رسولش را گواه میگیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی کردن آنها در راه آرمانهای حسین (ع)، جهاد کردی! گواهی میدهم که تو یار و یاور امام علیبنابیطالب (ع) در سختیها، مشکلات و مصیبتها بودهای! گواهی میدهم که بهخوبی از عهده سرپرستی و نگهداری فرزندان زهرای اطهر (س) و ادای امانت ایشان برآمدی! تو در نزد خداوند از مقام و منزلت والایی برخورداری! سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت!».
به مناسب وفات ایشان در روز آتی و برای شناخت بهتر ویژگیهای این بانوی بزرگ که هم همسر شهید بودند و هم مادر شهید، منابر مشهور را دنبال میکنیم.
تاریخ وفات حضرت امالبنین (س) روشن نیست، ولی اگر هر روز برای ایشان بزرگداشت بگیریم، کم است. ما در کربلا غیر از اهلبیت (ع) کسانی را نداریم که همه داروندار خود را خرج کرده باشند. امالبنین (س) یک ویژگی دارد که هم چهار پسر خود را داد و هم اسم خود را. بعد از واقعه کربلا اسم حضرت عوض شد. دیگر امالبنین باقی نمانده بود.
لَا تَدعونِی وَیکَ أمُّ البَنینِ تُذَکَّرینِی بِلیوثِ العَرینِ
میگوید: «من را به یاد شیربچههایم نیندازید. دیگر «مادر پسرانی» باقی نمانده است».
من بازهم این جمله را تکرار میکنم و به این ایمان دارم، ولی نمیخواهم بگویم چرا. هرکه میخواهد در این عالم معرفت پیدا کند، باید به امالبنین (س) توسل کند. این خانم، صاحب ادب و معرفت است. امیرالمؤمنین (ع) دیدند اگر بخواهد عباسبنعلی (ع) به دنیا بیاید، اینکه فقط پدر او علی باشد، کافی نیست، لذا گشتند و کسی را پیدا کردند که بتواند عباسبنعلی (ع) تربیت کند و فقط هم نه عباسبنعلی (ع). اگر برادران حضرت عباس ویژه نبودند، به امالبنین، امالعباس میگفتند. آنها ویژگیهایی داشتند که کنار قمر بنیهاشم (ع) جمع بسته شدند. (حجتالاسلاموالمسلمین حامد کاشانی).
وقتی قمربنیهاشم (ع) دید یکبهیک همه بر زمین افتادند، برادران خود را جمع کرد و فرمود: «مادر ما با بقیه فرق میکند -این حرف من است- امالبنین روی شما سرمایهگذاری کرده است. مباد سنگی یا تیری بر بدن پسر پیغمبر (ص) بنشیند در حالی که شما زنده باشید. بروید؛ میخواهم قبل از رفتن به میدان، جان دادن شما را هم ببینم. میخواهم هرچیزی که دارم، در راه حسین (ع) فدا کنم». (حجتالاسلاموالمسلمین حامد کاشانی).
از ویژگیهای بسیار مهم حضرت امالبنین (س)، توجه به زمان و مسائل مربوطبه آن است. او پس از واقعه عاشورا، مرثیهخوانی و نوحهسرایی میکرد تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برساند. ایشان هر روز بههمراه عبیدا... پسر حضرت عباس (ع)، که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زندهای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع میرفت و نوحه میخواند. این یک روش بسیار کاربردی در وضعیت خوف و خفقان آن دوران بود تا این پیام به همه نسلها برسد.
خودش هم شاعر بود. با اشعارش هم حماسه کربلا را بازگو میکرد و هم درقالب عزاداری، به حکومت وقت اعتراض میکرد و مردم را که اطرافش جمع میشدند، از جنایات بنیامیه آگاه میکرد. در اینباره هم اشعار سوزناکی در رثای شهدای کربلا و چهار فرزند خودش در بقیع میخواند و میگریست که این حالات، حتی اشک دشمن سرسخت اهلبیت (ع) یعنی مروان بن حکم را هم درآورد. مروان بن حکم شخصی است که دشمن اهلبیت (ع) بود و به حاکم مدینه گفته بود حسین را همینجا گردن بزن! او چنین موجود رذلی است، ولی در جلسهای با حضور حضرت امالبنین (س)، چنان تحتتأثیر سوز اشعار حضرت قرار میگیرد که اشکش جاری میشود. (دکتر محمدحسین رجبی دوانی ۱۳۹۲).
یکی از ویژگیهای حضرت امالبنین (س)، ایثار آن بزرگوار است، بهگونهایکه هر چهار پسر خود را در راه دین و حضرت سیدالشهدا (ع) فدا کردند؛ یعنی هرچه داشتند، در راه خدا دادند. همه عالم میگویند حسین، همه ما میگوییم جانم فدای حسین، ولی حسین (ع) میگوید: جانم فدای عباس. این فرزند، تربیتشده آن مادر است. امیرالمؤمنین (ع) که شهید شد، امامحسن (ع) بزرگ بود و همسر داشت. امامحسین (ع) هم همسر داشت. اما امالبنین چهارتا بچه کوچک داشت که بزرگترینشان ابوالفضلعباس (ع) بود. بعد از او سه شیرخواره داشت که هرسه تا کوچک بودند. اینها را یتیم بزرگ کرد.
میگفت: سهتایشان را شما ببرید، این کوچکترین پیش خودم بماند. بالاخره مادر است و یک بچه را میخواهد، اما هر چهار تا را به کربلا میفرستد. اگر در پرونده حضرت امالبنین (س) هیچچیز نباشد جز همین یک جمله که مرحوم ماوقان در رجالش نقل کرده، کافی است. وقتی خبر شهادت چهار فرزند را یکجا به او میدهند، باصلابت میایستد. خب، رباب و زینب (س) و امامسجاد (ع) ایستادهاند. نمیگوید: بچههای من چه شدند؟
میگوید هر چهارتایشان با هر آن که زیر این آسمان است، به فدای امامحسین (ع)! این همان ادبی است که در مقابل امام در طول تاریخ، مریم کبری (س) درمقابل حضرت عیسی (ع) داشت، خدیجهکبری (س) درمقابل حضرت رسول خدا (ص) و زهرایمرضیه (س) در مقابل حضرت علی (ع) داشت.
فاطمهزهرا (س) و امالبنین هر دو در کربلا خیلی حق دارند. حضرت زهرا (س) فرزندی مثل امامحسین (ع) را داده است و نوههای بسیار. عباس هم فرزند زهراست. او درمقابل امام، ادب میکند. ما در زیارت جامعه میگوییم شما آمدهاید تا ما را به خدا دعوت کنید. همچنین در زیارت امامحسین (ع) و ابوالفضل (ع) میگوییم: «من برای شما سجده کردم. من برای شما زیارت کردم». این یکی از ویژگیهای امالبنین (س) بود.
(حجتالاسلاموالمسلمین رفیعی ۱۳۹۸).
حضرت علی (ع) به امالبنین (س) اسراری را گفته بودند که قابلیت ایشان را نشان میدهد. ۳۴ سال قبل از واقعه کربلا، وقتی حضرت امالبنین (س) وارد خانه شدند، حضرت ابوالفضل (ع) نوزاد بودند. قنداقشان باز بود. ابوالفضل (ع) دستان خود را از قنداق بیرون آورده بودند و به حالت خمیازه، دستانشان را میکشیدند که حضرت امالبنین (س) دیدند امیرمؤمنان (ع) بر بالین ابوالفضل (ع) نشستهاند و دستان کوچک ایشان را میبوسند و روی چشم خود میگذارند و اشک میریزند، از اینرو حضرت امالبنین (س) فرمودند: «آقا! مطلبی هست؟» که همان موقع، حضرت امیرمؤمنان (ع) یکی از اسرار را به ایشان گفتند و فرمودند: «این دستها در رکاب برادرش در راه خدا قطع خواهد شد».
شوخی نیست که به یک مادر، زمانی که بچهاش هنوز قنداقی است، چنین چیزی گفته شود، این درحالی است که حضرت امالبنین (س) ظرفیت دارند و همان موقع، درعینحال که گریه میکردند، دستانشان را بهسوی آسمان بلند کردند و گفتند الحمدلله. هنگامی که کاروان امامحسین (ع) از مدینه راه افتاد و درنهایت به کربلا ختم شد، خیلی از افراد در باب نصیحت، به امامحسین (ع) گفتند که حسینجان! نرو. اما تاریخ سراغ ندارد که یکبار، حضرت امالبنین (س) به امامحسین (ع) گفته باشد که به کربلا نرود.
درحالیکه کاروان آماده رفتن بود، حضرت امالبنین (س) جلو آمدند و با چشمان اشکبار رو به سیدالشهدا (ع) کردند و گفتند: «آقا! اگر رفتید، سلام من را به مادرتان حضرت زهرا (س)، برسانید»؛ زیرا میدانستند این کاروان به کجا ختم میشود و امامحسین (ع) هم ایشان را دعا کردند و فرمودند: «مادرجان! خداوند به شما جزای خیر دهد. در حق ما کوتاهی نکردید». سپس حضرت امالبنین (س) نزد چهار پسرشان آمدند که همه جوان بودند و بزرگترینشان، حضرت ابوالفضل (ع)، سی وچهارساله بودند و محکم و قاطع گفتند که «عباسم! با حسین (ع) برو و بدون حسین (ع) برنگرد. من تو را برای چنین روزی بزرگ کردهام. مبادا بدون حسین (ع) برگردی!». اینها نشان میدهد حضرت امالبنین (س) تا این حد، باعظمت بودند. (حجتالاسلاموالمسلمین عالی ۱۴۰۱).
حضرت امالبنین (س) جایی قدم گذاشته که حضرت زهرا (س) قدم گذاشته است. جایی نفس کشیده که حضرت فاطمه (س) در آنجا نفس کشیده است. حضرت به مقامیرسیده بود که فرزندان حضرت فاطمه (س) به او مادر میگفتند. ایشان به حضرت عباس (ع) توصیه میکند که وقتی در میدان با امامحسین (ع) قدم برمیداری، گامی عقبتر باش: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَه مَّرْضِیَّه * فَادْخُلِی فِی عِبادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی».
میخواهی در زمره عباد من قرار بگیری، باید این سه مطلب را در خود متجلی کنی. باید بدانیم اثر تربیتی مادر، بسیار مهم و ارزشمند است. امامعلی (ع) در انتخاب، فوقالعاده دقت میکنند؛ چون نسلی از ایشان باید برای آن واقعه عظیم تربیت شود. حضرت امالبنین (س) به این سه مطلب رسید.
۱. اطمینان: عبودیت و بندگی، انسان را به جایی میرساند که میتواند اطمینان به خداوند پیدا کند.
۲. راضیه بودن: هرچه از خدا سرمیزند، عین زیبایی است و از خداوند فعل قبیح سرنمیزند. بابی در اصولکافی داریم که حسنظن به خدا، ما را نجات میدهد. هر آن کس که دندان دهد، نان دهد. بالاترین مقامی که خداوند به انسان میدهد، مقام رضوان الهی است.
۳. مرضیه: مرضیه یعنی خداوند از انسان راضی باشد. خانم امالبنین (س) به مقام رضوانالهی رسید. (حجتالاسلاموالمسلمین مؤمنی ۱۳۹۴).