موافقان طرح دستمزد منطقهای معتقدند که نظام پرداخت حداقل دستمزد یکسان در برخی مناطق از سطح هزینههای معیشت بالاتر و در برخی دیگر پایینتر است. در این حالت در مناطق با هزینههای پایین (که سطح فعالیت اقتصادی بنگاهها نیز در آن پایینتر است)، تعیین دستمزد در سطحی بالاتر از هزینههای منطقه، موجب بالارفتن هزینه کارگر برای بنگاهها و در نتیجه رواج اشتغال غیررسمی میشود. بر عکس در مناطق با هزینه بالا که دستمزد کارگران نسبت به آن پایینتر است، شاهد رواج پدیده شاغلان فقیر خواهیم بود.
در واقع این گروه مدعیاند که ایجاد مزد منطقهای با توجه به هزینههای زندگی که هر منطقه از کشور دارد، میتواند یکی از راههای حمایت از کارگران غیررسمی و فصلی باشد.
مخالفان نیز معتقدند مزد منطقهای منجر به مهاجرت گسترده به مناطق مرکزی میشود و به تمرکزگرایی در کشور دامن میزند. به همین دلیل به نظر نمیرسد این موضوع مشکلات دستمزدی کارگران را حل کند.
تمرکززدایی سالهاست که نقل محافل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شده است تا جایی که بحث انتقال برخی از وزارتخانهها به استانها و شهرهای نزدیک مرکز نیز مطرح شد، اما هیچگاه اجرایی نشد که هیچ؛ تمرکز به مرکز نیز شدت پیدا کرد.
سوال این است که چرا باید شهری مانند تهران از تمامی امکانات رفاهی، زیرساختی، آموزشی و ... برخوردار باشد، اما استانهایی مانند سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر، چهارمحال و بختیاری و ... جزو محرومترین استانها شناخته شده و گاه از حداقل امکانات مرکز نیز بیبهره باشند.
این موضوع باعث شده تا در نبود امکانات رفاهی، آموزشی و ... در شهرها و استانهای محروم، مهاجرت به شهرهای بزرگ به ویژه مرکز شدت یابد تا جایی که تعداد ساکنان در این شهر نسبت به ظرفیت آن فراتر رفته و برخی از افراد را برای سکونت به ناچار روانه شهرهای اقماری اطراف تهران کرده است.
با این شرایط دو راه پیشروی مهاجران به تهران قرار دارد؛ دسته اول همراه با خانواده خود به تهران مهاجرت میکنند که در این صورت با توجه به هزینههای زیاد زندگی در تهران، هزینه زندگی متاهلی در این شهر نیز چند برابر شده و به اصطلاح هشتشان گروِ نُهشان است.
دسته دوم افرادی هستند که اهل و عیال خود را در محل زندگی اصلیشان گذاشته و خود روانه شهری مانند تهران برای کارکردن، پسانداز و گذران زندگی خانوادهشان میشوند. متاسفانه دوری از خانواده، مشکلات اخلاقی، اجتماعی و روحی بسیاری را برای افراد به بار میآورد.
از طرف دیگر طبق آمارهای مرکز آمار ایران، تورم در استانهای یزد، اصفهان، خراسان رضوی و ... اغلب بیش از تورم در استان تهران است. هر گاه سخن از دستمزد منطقهای به میان آمده، در نظر داشتن حداکثر دستمزدها در تهران برای کارگران مطرح بوده حال آنکه طبق آمار، تورم در شهرهای کوچکتر سفره مردم را کوچکتر کرده است. آیا دولتمردان تمرکزگرا حاضر به بیشتر بودن میزان دستمزدها در شهرهایی غیر از تهران میشوند؟
در پایان باید گفت هر چند اختلاف هزینهها در شهرها و میزان دستمزد یکسان، زندگیها را متفاوت کرده، اما به نظر میرسد راهکار دستمزد منطقهای چندان جوابگوی نیاز کارگران نباشد، بلکه با تمرکززدایی از مرکز به شهرهای کوچکتر میتوان علاوه بر توزیع یکسان منابع به دیگر نقاط کشور، مباحث امنیتی و خطرساز در تهران را نیز کاهش داد.