به گزارش شهرآرانیوز، ادبیات نقش بسزایی در چگونگی ارتباط جوامع و تفکر در رابطه با بیماریهای فراگیر گوناگون در جهان داشته است. «طاعون» اثری بیهمتا از این خالق اندیشههای معاصر؛ آلبر کامو است که در دوره دوم از سه دوره نوشتار این نویسنده شهیر نوشته شد. در دوره عصیان «دوره دوم» به تبیین پوچی میپردازد. کامو برخلاف ژان پل سارتر به دنبال تفسیر پوچی نیست، بلکه با پذیرش نیستی، راهی ممکن برای ادامه حیات در این جهان پوچ مییابد. طاعون به نمادی از درد و رنج عدهای انسان شریف در برههای از این تاریخ است. در طاعون و البته تمام آثار کامو اندیشه و عقاید با تم قضاوت سر و کاری ندارد و نوعی آزادی عقاید به چشم میخورد.
در مورد بیماریهای فراگیر جهان شاهکارهایی در این زمینه خلق شدهاند مانند طاعون(کامو) پاندمی کووید ۱۹ دنيا را تکان میدهد (اسلاوی ژیژک)، عشق سالهای وبا (مارکز)، کوری(ساراماگو)، ارباب انتقام(راث)، لمس بشر(میچ) و نقاب سرخ(آلن پو).
اسلاوی ژیژک، نظريهپرداز و فیلسوف مشهور اسلوونیایی که بحرانشناسی میکند و انسان را ناگزیر بین دوراهی رهایی و رهاورد تمدن قرار میدهد در کتابی که در سطر بالا به آن اشاره شد، میگوید: «کرونا ما را با چیزی که در نظرمان ناممکن جلوه میکرد، مواجه کرده است.»
محسن باقریاصل که سابقه روزنامهنگاری قوی دارد و این امر در پرداخت نثر کتابش به خوبی مشهود است، سوژه کرونا را با دیدی مستندگونه نگاشته است. روایتی چندروزه از همزمانی نبود واکسن و خستگی کادر درمان و پیوند اوج پیک کرونا با عید نوروز.
او برای تهيه گزارشی یک روزه، وارد یکی از بیمارستانهای شهر تهران میشود، اما این گزارش به روایتی جذاب از مواجهه راوی با بیماران کرونایی و کادردرمان تبدیل میشود و چند روز طول میکشد.
گاه به ذکر جزئیات بسیار میپردازد و گاه با گنجاندن اصطلاحات پزشکی ضعف خود را در معانی و مفهوم آنها را به مخاطب جلوهگر میشود.
مرگ بیماران کرونایی فضایی تراژیک را برای پرستاران رقم میزند. داستان گاها دچار دوپارگی از حیث صرفا گزارش بودن یا روایت داستانی با تم خاص میشود.
بهعنوان مثال آیا این روایت داستانی که از آخرین روزهای سال ۹۸ شروع میشود و تا چند روز بعد از سال نو ادامهدار است صرفا بیان مشکلات کادردرمان و همدردی با بیماران کرونایی است يا برای ارائه گزارشی ماندگار که افراد مربوطه نیز با مشکلاتی همچون نبود تجهیزات کافی بيمارستانی و تخت خالی و کمبود دارو و... نیز مطلع شوند؟!
«زندگی در روزهای قرمز» همچون دوربینی هوشیار سعی در ثبت جزئیترین میزانسنهای بيمارستان از دستگاه ونتیلاتور گرفته تا تخت ICU و رنگ کاشیها دارد.
این متن با قلمی رسا و موثر جهان تراژیک تقابل زیست در برابر عدم را به رخ میکشد و قهرمان آن روزهای رعبانگیز حزنآور که سايهای سهمگین بر سر زندگی جامعه افکنده بود؛ پرستاران را نمادی از مقاومت و ایثارگری در شرایط خاص به روی کاغذ آورده است.
راوی با بیان دقیق وضعیت بیمارستان، به مرور ذهن مخاطب را برای پذیرش عميق تر وقایع گوناگون اپیدمی کرونا آگاهتر کرده است.
برخورد کلی نویسنده (راوی) که در دل متن نفوذ کرده است، فقط روایتی از مشاهده جزئیات نیست بلکه خود نیز به مثابه کادردرمان به جنگ با کرونا رفته است و دائما با رفتار و پرسشگری به دنبال حل مسئلهای برای دغدغههایی که ذهنش را درگیر کرده است، میرود.
جلد قرمز رنگ کتاب نیز با هشدار وضعیت خطرآفرینی کرونا را یادآوری کرده است.
نویسنده گاهی کادردرمان را با صفات خودش مانند «ماسک قهوهای» و «آقای برادر من» گاهی غیرخودخواسته، فضایی به ظاهر مستندگونه را که از سابقه روزنامهنگاری وی الهام میگیرد، ترسیم میکند.
این کتاب از فضاسازی مستندی بهصورت کامل و داستانسازی بهکلی فرار میکند و سعی در ساخت روایت داستانی دارد (مانند ادبیات زندان اثر بزرگ علوی).
از جمله ايرادات اصلی به نظر بنده بخشهای ابتدایی کتاب است که میتوان به توصیفات تشریعی در داستاننویسی اشاره کرد. به نظرم نویسنده باید بین پرداخت مستندگونه و روایت داستانی خط خود را کامل مشخص کند و پایبند به آن اصول مشخص شده باشد نه اینکه صرفا نوشته خود را در دل توصیفات جای دهد.
آیا شيوه فرمگرایانه داستانی فقط پرداخت ذهنی راوی است یا برای فرار از وجودیت خود؟(منحصرا دیدن و انگاشتن؟)
شيوه مواجهه راوی با بحران که به دل ماجرایی تراژیک ورود کرده به خودی خود، خوب است گرچه حتی جزئیات که از ذهن پرستاران حدس میزند مانند نحوه رفتارشان با خانواده و ايزوله شدن و غذاخوردن و ازدواجشان تا شعر خواندن از شاملو و یوشیج برای بیماران سالمند کرونایی و گاه نتهایی که به ذهن موسیقیایی راوی خطور کرده، همه به مرور ابزار کمکی برای جذابیت بخشيدن به این اثر خاص بوده است (مثالی دیگر: مقایسه دوره کمون بیماری با«کمونیسم»)
نثر روان و سلیس بهکار برده در این کتاب یحتمل از سابقه روزنامهنگاری و یادداشتهای منتشر شده سابقش سرچشمه میگیرد و جذابیت خاصی را در خوانش متن به مخاطب القا میکند.
نویسنده: امیررضا فخری، منتقد ادبی