صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تورم و ایجاد فرهنگ ضد کار

  • کد خبر: ۲۰۹۶
  • ۲۹ تير ۱۳۹۸ - ۰۷:۱۷
حامد بخشی عضو هیئت‌علمی جهاد دانشگاهی مشهد

زیاد مطرح می‌شود که بهره‌وری نیروی کار در جامعه‌ ایران پایین است. سؤالی که در این رابطه مطرح می‌شود، آن است که چرا مردم ایران گرایش کمی به کار کردن دارند و بیشتر تمایل دارند کمتر کار کنند؟ این «فرهنگِ ضد کار» از کجا آمده است؟یکی از نظریه‌هایی که در حوزه جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی به کار تبیین رفتار مردم می‌آید، نظریه «کنش عقلانی» است. انسان‌ها زمانی اقدام به کار می‌کنند که مزایای کار به‌طور نسبی بر کار نکردن یا جایگزین‌های کار بچربد. برای مثال، یک کارگر ساده زمانی اقدام به کارگری در ساختمان می‌کند که مزایایی که از این طریق به دست می‌آورد (دستمزد) به کار نکردن یا انجام کارهای بدیل آن (مثلا تکدی‌گری) بچربد. یک جامعه در صورتی پیشرفت می‌کند که افراد آن جامعه انرژی خود را هرچه بیشتر به کارِ ارزشمند، یعنی کاری که برای دیگران مفید است، تبدیل کنند. به همین دلیل، ایده‌آل یک جامعه آن است که تمامی افراد جامعه انرژی خود را هرچه بیشتر به کارِ مفید تبدیل کنند؛اما انسان‌ها چه وقت به چنین امری مبادرت می‌کنند؟ زمانی که آن‌ها احساس کنند از تبدیل انرژی خود به کار، ارزش‌های اجتماعی به دست می‌آورند و هرچه بیشتر انرژی خود را به کار مفید تبدیل کنند، ارزش‌های اجتماعی بیشتری به دست می‌آورند. ارزش‌های اجتماعی متداول و مطرح در جامعه، ثروت، احترام، قدرت و نفوذ است. اگر انسان‌ها احساس کنند با کار بیشتر، می‌توانند میزان بیشتری از این ارزش‌ها را کسب کنند، برای انجام آن انگیزه خواهند داشت. مستقیم‌ترین ارزشی که انسان‌ها از کار کردن به دنبال آن هستند، ثروت است. اگر انسان‌ها راهی ساده‌تر برای نیل به ثروت بیابند، آن را جایگزین کار کردن خواهند کرد. به همین دلیل، جوامع پیشرفته تلاش می‌کنند نظام اقتصادی را به‌گونه‌ای طراحی و اجرا کنند که افراد از سرمایه خود بدون کار کردن، سود بسیار کمی ببرند. برای مثال؛ یک فرد با قراردادن سرمایه خود در بانک، سود اندکی می‌تواند ببرد؛ بسیار کمتر از کسی که سرمایه خود را با کار تلفیق می‌کند و فعالانه در یک کار تولیدی یا خدماتی مشارکت می‌کند. کالاهای ماندگاری همچون طلا، زمین و مسکن رشد اندکی دارند و برای فردی که به دنبال افزایش سرمایه خود است، مناسب سرمایه‌گذاری نمی‌باشند. برعکس، افرادی که کار زیادی انجام می‌دهند، به همان میزان ارزش اقتصادی بیشتری به دست می‌آورند. چنین نظام پاداش اقتصادی، افراد را در یک تصمیم‌گیری عقلانی به این نتیجه می‌رساند که برای به دست آوردن «ثروت»، بهینه‌ترین راه، کار است. همچنین در این جوامع، کارِ بیشتر یک فرد در محیط کار، دیده می‌شود و پاداش می‌یابد؛ اما در جامعه‌ای که اولا کارِ بیشتر دیده نمی‌شود، ثانیا پاداش بیشتر نمی‌گیرد، ثالثا برای به دست آوردن ثروت، راه‌های دیگری به‌جز کار کردن وجود دارد که منجر به ثروت بیشتری می‌شود، افراد تشویق می‌شوند تا همچون دیگران تا می‌توانند از کار خود بکاهند و از روش‌های دیگر بر ثروت خود بیفزایند. تورم لجام‌گسیخته طلا، ارز، زمین و مسکن موجب شده ثروت افراد از طریق صرفِ سرمایه به‌مراتب بیش از سال‌ها کار روزانه آن‌ها باشد. مدیر یکی از شرکت‌های موفق عمرانی می‌گفت: بررسی حساب‌های شرکت ما نشان داد که رشد قیمت دفترِ کار ما برابر با سود حاصل از کار ده‌ساله ما در شرکت بوده است! این فرد دیگر چه انگیزه‌ای برای کار کردن می‌تواند داشته باشد، وقتی رشد قیمت یک ملک از ارزش کار شبانه‌روزی او در 10 سال اخیر بیشتر بوده است؟! از این‌رو، می‌بینیم مشکلات اقتصادی همچون تورم بالا، صرفا پیامدهای اقتصادی ندارند، بلکه پیامدهای جدی اجتماعی، همچون آسیب زدن به فرهنگ کار و تبدیل آن به «فرهنگ ضد کار» را نیز به دنبال دارند. برای بالا بردن بهره‌وری، و از آن مهم‌تر، ایجاد روحیه کار و تلاش که لازمه اساسی رشد یک جامعه است، نیاز داریم که نظام اقتصادی سالم و پاداش‌دهنده به کار و تلاش ایجاد کنیم.  

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.