صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نامش زنده است تا زبان فارسی زنده است | دکتر محمد معین از نگاه بزرگان به مناسبت زادروزش

  • کد خبر: ۲۲۴۷۵۲
  • ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۹
محمد معین آثار مهم و بسیاری از خود برجای گذاشت، اما مهم‌ترین و البته مشهورترین کارش، فرهنگ فارسی معین است.

خادم | شهرآرانیوز؛ دهخدا و نیما یوشیج هیچ یک آدمی امین تر، باسوادتر و دقیق‌تر از دکتر محمد معین پیدا نکردند که میراث همه عمرشان را به او بسپارند. برای درک اهمیت دکتر معین همین دو وصیت همه چیز را می‌گوید. دهخدا در تاریخ دهم آبان ۱۳۳۳ در وصیت نامه اش نوشته: «به ورثه خود وصیت می‌کنم که تمام فیش‌های چاپ نشده لغت نامه را که ظاهرا بیش از یک میلیون است، از الف تا یاء نوشته شده و یقینا یک کلمه دیگر بر آن نمی‌توان افزود، به عزیزترین دوستان من آقای دکتر معین بدهند که مثل سابق به چاپ برسد و این زحمتی است جانکاه که اقلا معادل نصف تألیف است.»

نیما، پدر شعر نو فارسی هم در وصیتی که تلخی می‌زند نوشته است: «امشب فکر می‌کردم با این گذران کثیف که من داشته ام -بزرگی که فقیر و ذلیل می‌شود حقیقتا جای تحسر است، فکر می‌کردم برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیت نامه من باشد به این نحو که بعد از من هیچ کس حق دست زدن به آثار مرا ندارد به جز دکتر محمد معین. اگرچه او مخالف ذوق من باشد. دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند ضمنا دکتر ابوالقاسم جنتی عطائی و آل احمد با او باشند به شرطی که هر دو با هم باشند. 

ولی هیچ یک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرموده اند در کار نباشند، دکتر محمد معین مَثَل صحیح علم و دانش است، کاغذ پاره‌های مرا باز کند، دکتر محمد معین که هنوز او را ندیده ام مثل کسی است که او را دیده ام. اگر شرعا می‌توانم قیم برای ولد خود داشته باشم دکتر محمد معین قیم است. ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد، اما ما در زمانی هستیم که ممکن است همه این اشخاص نام برده از هم بدشان بیاید و چقدر بیچاره است انسان!...»

محمد معین آثار مهم و بسیاری از خود برجای گذاشت، اما مهم‌ترین و البته مشهورترین کارش، فرهنگ فارسی معین است. اثری که باعث شده دکتر عباس زریاب خویی بگوید تا وقتی فارسی زنده است نام محمد معین هم زنده است؛ و سیدجعفر شهیدی درباره اش گفته است:

«کدام یک از شما هست که در نوبت نایستاده برای آنکه فرهنگ دکتر معین را بگیرد؟ خود من یکی از آن‌هایی هستم که در نوبت ایستاده ام و برای اینکه می‌خواستم یک دوره از فرهنگ دکتر معین را چند وقت پیش به یکی از استادان اهدا کنم، گفتند ۸ ماه یا ۱۰ ماه دیگر باید صبر کنید.»
به مناسبت زادروزش، بخشی از سخنان هم عصران و دوستان و شاگردانش را که سبب شناخت بیشتر او می‌شود مرور کرده ایم.

اولین جلسه دفاع از دکتری ادبیات در ایران و گریه پورداوود

نخستین یادنامه در ایران را دکتر محمد معین برای ابراهیم پورداوود و به مناسبت شصت سالگی او منتشر می‌کند. معین از شاگردان پورداوود بود و نخستین کسی بود که جلسه دفاع از دکتری او در ایران برگزار شد. مرتضی صراف در مقاله‌ای با عنوان «اولین یادنامه در زبان فارسی» نوشته است: «پورداوود پس از پایان جلسه دفاع دکتری شادروان معین که برای اولین بار در ایران برگزار شد سخت به گریه افتاد، آن چنان که تاب و یاری خودنگهداری را از دست بداد، گریه‌ای که در آن هنگام از روی شوق و شعف بود و اینکه می‌دید بالاخره توانسته است از زحمات شصت ساله خود نهالی تربیت کند که باعث افتخار فرهنگ و ادب این مملکت باشد.»

معین قوه جاذبه داشت

محمدعلی جمالزاده که پدرداستان کوتاه فارسی است و با دکتر معین مراوده و مرافقتی داشته اند در شماره ششم مجله یغما در شهریور سال ۱۳۵۰ نوشته است: «همه می‌دانیم که مردم دو دسته اند. گروهی مانند الکتریک مثبت قوه جاذبه‌ای دارند که همچنان که کهربا کاه را جذب می‌کند و می‌رباید دوستان بر آن‌ها می‌جوشند و در صورتی که مردم دیگری را می‌شناسیم که دارای قوه منفی هستند، چنان که پنداری مانند خارپشت وجودشان آزاردهنده و ناهموار است و اشخاص را می‌گریزانند. دکتر معین از نمونه‌های بارز گروه نخستین بود و جوشش داشت و جاذب بود و، چون محبت بخش بود محور محبت و علاقه واقع می‌گردید.»

همه جا آموزنده بود و آموزگار

ایرج افشار در خاطرات سفرش به ژاپن که در کتابی با عنوان «قلم انداز‌های سفر ژاپون» آمده درباره محمد معین آورده است: «زندگی معین سراسر با سختی و سخت کوشی گذشت و عبرت آموز بود. دوران جوانی اش بی یاور بود. در فراگرفتن دانش رنج بر خود هموار کرد. چون بالیده شد و به فنون ادب آراسته آمد در دانشگاه تهران میدان خدمت بر او گشاده بود.

به ذوق و شوقی که در نهادش بود راه‌هایی جدید به جانب تحقیق پویید. نخستین ایرانی بود که توانست درجه دکترای ادبیات فارسی بگیرد و از همراهان خود پیش افتد. پس از آن دست از کار نکشید. چه دلیرتر شده بود و در کار خود پویاتر و استوارتر.

 [..]معین همه جا آموزنده بود و آموزگار، هر وقت از او پرسش می‌شد، هر چه می‌دانست می‌آموخت و هر وقت مطلبی تازه می‌شنید فوری برروی «فیش» یادداشت می‌کرد و می‌آموخت. [..]معین می‌دید که دوستان هم سن و همکارش در پهنه سیاست و اجتماع و احراز مقامات اداری و کشوری به نام رسیده اند و در طلب نان بیشتر به هر در می‌روند و آینده‌ای روشن‌تر را در افق‌های تاریک سیاست و جامعه جست وجو می‌کنند. اما او دل بدان خوش کرده بود که بخواند و بنویسد و آنچه تازه می‌یابد بر برگه‌ای کوچک یادداشت کند. برگه دان‌ها را بیاکند و هرچند یک بار از دسته‌ای از آن‌ها مقاله‌ای بپردازد. نوشته‌ای مفید و بدیع عرضه کند.

نهال تشنه شوق و نامجویی را از آب نهاد خویش سرسبزی بدهد. چون به رنج و تعب و بی مدد و محبت بدین تخت بلند برآمده بود با دوستان که می‌نشست یله می‌داد و در «مبل» دراز می‌شد و سنگین صحبت می‌کرد. ناز بر فلک و فخر بر ستاره می‌کرد. ناچار دوستان می‌گفتند معین «عصا قورت» داده است. ولی معین به شوق علم جویی زنده بود. حیاتش آکنده بود بدین فضیلت.»

او به ثروت زبان فارسی افزود

دکتر عباس زریاب خویی در سخنرانی خود در مجلس یادبود دکتر معین که ۱۳ تیر ۱۳۵۶ در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد، او را مردی وارسته دانست که عشق به علم تمایل به مادیات را در او کشته بود:

«با آنکه تندباد ماده پرستی و سودجویی و مال اندوزی سرتاسر مملکت ما را فرا گرفته و اکثریت تامه مردم این سرزمین طلب مال و منال را بر کسب علم و معرفت ترجیح می‌نهند هنوز آثار آن سنت دیرین دانش دوستی و معرفت پرستی به کلی از میان مردم رخت برنبسته است و اگر در این جهانی که آز و طمع در آن حکمفرمای مطلق است کسانی پیدا شوند که به جای آنکه علم را خادم مال و روح را خادم بدن قرار دهند، جان و مال را فدای طلب دانش کنند، بالطبع جلب احترام می‌کنند [..]او یکی از مصادیق آن همه تعریف‌ها و ستایش‌ها و نصیحت‌ها است که ما در دفاتر حکمت و دواوین ادب و دانش درباره معنویات می‌خوانیم و متأسفانه این مصادیق روز به روز کمتر و نایاب‌تر می‌گردد و روزی خواهد رسید که حکم سیمرغ و کیمیا پیدا خواهد کرد. 

[..]به جای آنکه حاصل عمرش باغی در شمال تهران باشد خانه‌ای محقر در شرق تهران بود مملو از نتایج معنوی کوشش‌های او. این نتایج و محصولات معنوی بر ثروت زبان فارسی افزوده است و تا زبان فارسی زنده است نام محمد معین هم زنده خواهد ماند. این است نشانه‌ای از نشانه‌های عالم حقیقی.»

متبحر در فرهنگ باستانی ایران

دکتر عبدالحسین زرین کوب نیز در همین مجلس یادبود سخنرانی کرد و آنچه باعث تمایز و برجسته شدن کار دکتر معین شده را آشنایی اش با زبان‌های باستانی ایران دانسته و گفته است: «اما برجسته‌ترین کار‌های دکتر معین مخصوصا در زمینه لغت شناسی و دستور بود. آنچه معین را مخصوصا در این دو زمینه توفیق بیشتری می‌داد غیر از استعداد و ذوق خاص، آشنایی دقیق او بود با متون و تبحر کم نظیر او بود در فرهنگ باستانی ایران. [..]معین غیر از آشنایی با ترجمه‌ها و تحقیقات راجع به اَوِستا خودش هم با زبان پهلوی و پارسی باستان آشنایی کافی داشت.»

تدریس متون فارسی را از صورت مبتذل بیرون آورد

دکتر ذبیح ا... صفا نیز در یک سخنرانی به وجه دیگری از کار دکتر معین که دقت بسیار بالای او بود، اشاره کرده است: «کار دکتر معین از چه لحاظ مهم بود و چرا ما او را به عنوان ادیبی بلند مقام و بلند مرتبه قبول داریم و از آثارش استفاده می‌کنیم؟ اهمیت کار دکتر معین در درجه اول در این است که دقیق است، در نهایت دقت؛ دقیق است به معنی واقعی کلمه و این مطلبی است که در ادبیات بسیار مهم است. [..]این «دقت» اولین وجهه اهمیت آثار دکتر معین است که باید به آن توجه کرد. 

اهمیت دوم در آثار معین این است که وی برای اولین مرتبه تحقیق در متون فارسی را از صورت ساده عادی که قبلا داشت یعنی اتکاء به چند لغت عربی یا فارسی معمولی، بیرون کشیده و آن را همراه کرد با اصول زبان شناسی و تحقیق در مسائل مربوط به فرهنگ ایران. یعنی متن فارسی را دکتر معین از زبان شناسی ایرانی و فرهنگ شناسی ایرانی جدا نمی‌دانست.

بالنتیجه تدریس دکتر معین در کلاس‌ها و روی متون فارسی هیچ گاه ممکن نبود در سال از حدود چهل، پنجاه صفحه تجاوز کند بلکه من اغراق می‌کنم. چرا؟ برای اینکه دکتر معین در هر جمله‌ای روی هر کلمه‌ای می‌ایستاد و این مطلب مهمی است. یعنی تدریس متون فارسی را از صورت مبتذل پیش پا افتاده بیرون آورد و به صورتی تازه درآورد و این بزرگ‌ترین ابتکار اوست در کار تدریس.»

روزگار به شمار اندک، اما به ثمر بسیار

محمد معین در نهم اردیبهشت ۱۲۹۷ در رشت به دنیا آمد و در ۱۳ تیر ۱۳۵۰ و وقتی فقط ۵۳ سال داشت از دنیا رفت. دکتر سیدجعفر شهیدی در سخنرانی‌ای در ۲۱ تیرماه ۱۳۵۰ که در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد، به نکته‌ای اشاره می‌کند که گرچه باعث عظمت محمد معین شد، سبب کاهیده شدن و مرگ او هم بود: «دکتر معین به موازات مسئولیت سنگین لغت نامه، در سال ۱۳۳۸ دست به کار دشوار دیگری زد: تألیف فرهنگ فارسی، مسئولیت او سنگین‌تر شد، ناچار باید بیشتر کار کند. ساعات کار خود را افزایش داد از هشت به دوازده و از دوازده به شانزده و گاهی به هجده ساعت در شبانه روز رساند، دیگر عاقبت کار معلوم بود. 

دوستان وی بار‌ها تذکر می‌دادند که این اندازه خود را خسته نکند او این تذکر‌ها را که خود می‌دانست ناشی از محبت و خیرخواهی است از جهت منطق می‌پذیرفت، ولی به حقیقت عاشق کار خود شده بود و هر جا عشق قدم گذارد نخست چیزی که گام بیرون می‌نهد منطق است، سرانجام آن روز شوم پدید شد -نهم آذرماه ۱۳۴۵- وی در اتاق گروه زبان و ادبیات فارسی هنگامی که قلم به دست گرفته تا موافقت خود را با پذیرفتن پایانه نامه تحصیلی یکی از دانشجویان دوره دکتری اعلام دارد، به زمین افتاد و افسوس که دیگر هرگز برنخاست. [..]این است زندگانی معین کمتر از ۱۰ هزار روز حیات علمی پس از پایان دوران تحصیلی و بیشتر از ۳۰ هزار صفحه تحقیق و تتبع. روزگار به شمار اندک، اما به ثمر بسیار.»

پی نوشت: برای نوشتن این مطلب از کتاب مجموعه مقالات دکتر محمد معین به کوشش مهدخت معین استفاده شده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.