صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

آزادگی به سرو سرافراز می‌دهند| درباره شهید آیت ا... سیدمحمدرضا سعیدی، عالم مجاهد اهل مشهد

  • کد خبر: ۲۳۲۶۹۶
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۵
درباره شهید آیت ا... سیدمحمدرضا سعیدی، عالم مجاهد و مبارز اهل مشهد که ۲۰ خرداد ۴۹  توسط رژیم پهلوی شهید شد.

به گزارش شهرآرانیوز، اردیبهشت سال ۱۳۴۹، تیتر یک جرائد ایران شده بود «کنسرسیوم سرمایه گذاری سرمایه داران آمریکایی در ایران». خبر‌ها می‌گفت قرار است ۳۵ نفر سرمایه گذار دانه درشت آمریکایی بیایند تهران، بنشینند با شاه مملکت گفتگو کنند تا در زمینه‌های توریسم، منابع جنگلی، کشت و صنعت، ایجاد شبکه توزیع و صنایعی مانند پتروشیمی در ایران فعالیت کنند.

طرحی که به ظاهر، در‌های مراوده با غرب را به نیت رشد و توسعه اقتصاد ایران باز می‌کرد، اما در عمل، جنایتی بزرگ‌تر از کاپیتولاسیون و امتیاز تنباکو بود. همه چیز از سفر شاه به آمریکا شروع شد. آخرین باری که محمدرضا به ایالات متحده رفته بود، سرمایه داران یهودی، آمریکا را تشویق کرده بود بیایند ایران سرمایه گذاری کنند.

سفره‌های معدن و زمین‌های کشاورزی و صنایع را دودستی گذاشته بود برابر سرمایه گذاران و ریش و قیچی شبکه توزیع مواد غذایی را هم سپرده بود به همان ها، مثلا اگر یک ایرانی دو کیلو برنج می‌خواست، باید می‌رفت فروشگاه‌های راکفلر یا اسکرانتون. آن «موهبت آسمانی» کــــــه روزنــــامه هــــای حکومتی از آن حرف مــــی زدند، ایران را در آســتــــــانه استعــمــــــاری نزدیک قرار می‌داد. شاه برابر دوربین‌های خبرنگاران دم از حــــــمایت بخش خصوصی و رشــــد اقتصــاد ملی می‌زد، اما به بهانه اینکه سرمایه گذاران در فروش فراورده‌های خود گران فروشی می‌کنند، پای سرمایه گذاران خارجی را به وطن باز می‌کرد.

نفوذی که در درازمدت با فلج کردن اقتصاد داخلی، زمینه ساز حکومت اجنبی‌ها  بر اقتصاد ملی می‌شد. ناتوانی شاه در مدیریت سرمایه داران داخلی، بهانه خوبی برای دخالت غول‌های اقتصاد آمریکا در ایران نبود. هیچ ضمانتی وجود نداشت که فرداروز کسی بتواند برابر جولان غربی‌ها بایستد و حریف اقتصاد استعماری امپریالیستی آمریکا شود. آخرین باری هم که کسی مقابل قرارداد‌های ننگین پهلوی سینه سپر کرد و به میانه میدان آمد، قشر روحانیتی بود که بار‌ها میان منبر و سلول‌های ساواک هزینه داد، اما دست از روشنگری در جامعه برنداشت.

 آن اردیبهشت نیز قلم به دست آیت ا... سیدمحمدرضا سعیدی بود تا در ردای روحانیت، سایه به سایه رهنمود‌های امام (ره)، چشم ملت را بر خطر جدی استعمار باز کند، آن چنان که در نهضت تنباکو دست در دست یکدیگر قیام کردند و کاخ استبداد را به لرزه درآوردند. آن روزها، آیت ا... سعیدی بر منبر مسجد موسی بن جعفر (ع) تهران روشنگری می‌کرد.

 اگر انتقادی به حکومت بود همانجا ابراز می‌شد و ارادت به امام (ره) نیز همانجا. نه پیغام‌های وقت و بی وقت ساواک پای رفتنش را سست می‌کرد و نه محکومیت‌هایی که او را به زندان می‌کشاند. مجتهد جوانی که هیچ گاه برابر هیچ ظلمی سکوت نکرد. چه وقتی برای تبلیغ رفته بود کویت و خبر واقعه ۱۵ خرداد رسید و چه وقتی امام (ره) تبعید شد ترکیه، دست به قلم بود و از هیچ مهره حکومتی وحشت نداشت. سید طلبه‌ای که از مشهد برخاست.

همینجا ملبس شد و مثل بسیاری از طلاب زمانه اش، با سفر به قم، در حلقه یاران حضرت امام (ره) قرار گرفت. او در دستگاه مبارزه با استبداد هر آنچه می‌آموخت در سفر‌های تبلیغی اش به آن سوی مرز‌ها می‌برد و با هر جرقه ظلمی در داخل، به میانه میدان می‌آمد. سال ۱۳۴۴ هم که به دعوت اهالی منطقه غیاثی تهران به پایتخت آمد و در مسجد امام موسی بن جعفر (ع) مستقر شد، با سخنرانی و پخش اعلامیه به فعالیت‌های انقلابی اش ادامه داد. 

خرداد همان سال بود که زمزمه‌های سفر کنسرسیوم سرمایه گذاری به ایران بر سر زبان‌ها افتاد. آیت ا... سعیدی عزم خود را جزم کرده بود تشت رسوایی این قرارداد ننگین را زمین بزند. دیری نپایید ۱۱ خرداد ۱۳۴۹ در حالی که از اقامه نماز ظهر به خانه برگشته بود و داشت قبایش را آویز دیوار می‌کرد، یک گروه از ماموران ساواک ریختند داخل منزل و بعد از تفتیش خانه، او را دستگیر کردند، بردند زندان قزل قلعه.

۱۰ روزِ تمام در سلول انفرادی، تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت و به گواه اسناد ساواک، در دل درد و زخم و خون، از امام (ره) به عنوان «آیت ا... خمینی» یاد می‌کرد و هر زمان مجبور می‌شد از محمدرضا پهلوی نام ببرد، به کلمه «شاه» بسنده می‌کرد. بازجویی ها، آب در هاون کوبیدن بود. آیت ا... سعیدی، مبارزی نبود که زیر شکنجه‌ها از آرمان انقلابی اش دست بکشد. در نهایت برای ساواک مسجل شد او، مهره‌ای خطرناک برای حیات رژیم است بنابراین طرح قتلش را در شامگاه ۲۰ خرداد سال ۱۳۴۹ کلید زد. برق زندان قزل قلعه به یک باره قطع شد و در تاریکی سلول، چند تن وارد زندان شدند. مدت زیادی نگذشت که صدای درگیری و فریاد با روشن شدن برق ها، خاموش شد. 

حالا چشمان سید محمدرضا برای همیشه بسته شده بود در حالی که عمامه سیاهش دور گردنش پیچیده بود. آن زمانی که همسر آیت ا... پس از طلوع آفتاب، بیرون دیوار‌های زندان به امید یک ملاقات کوتاه در انتظار گشایشی بود، هرگز گمان نمی‌کرد آن آمبولانسی که زوزه کشان از زندان بیرون آمد، حامل پیکر همسر شهید اوست. آمبولانس به قبرستان وادی السلام قم می‌تازید تا به طور مخفیانه و در نهایت غربت جسم بی جان آیت ا... را به خاک بسپارد. 

ساواک به خوبی از محبوبیت او در میان مردم خبر داشت و از ترس اعتراضات مردمی، او را در کمال خفقان دفن کرد. بعد هم اعلام کرد خودکشی کرده است. اما اسناد و اخبار، شهادت او را تأیید می‌کرد. علت مرگ، خفگی بود و خبر شهادت تکان دهنده اش، بازار و محله و حوزه را در بهتی عظیم فروبرد. مسجد امام موسی بن جعفر (ره) که در محاصره مأموران ساواک بود، تعطیل شد و مجالس عزا در بازار و مساجد و مدارس علمیه و دانشگاه‌ها برگزار شد. 

خون آیت ا... سعیدی، جان تازه‌ای در رگ‌های انقلاب بود آن چنان که حضرت امام (ره) نیز در اطلاعیه‌ای در باب شهادت او چنین نوشت: «این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وضع اسف انگیز در گوشه زندان از پای درمی آید… ملت ایران بداند که اگر خداوند متعال به این دستگاه خودباخته در مقابل اجانب و جبار در مقابل ملت‌ها مهلت دهد این آخرین چوب حراجی نیست که به مخازن زیرزمینی و روی زمینی این کشور زده شده است، باید منتظر بالاتر باشند...»

اعلامیه شهادت

آیت ا... سعیدی در پی هجوم سرمایه داران غرب، اعلامیه‌ای منتشر کرد که موجب شهادت او شد در بخشی از این اعلامیه می‌خوانیم: 

«لابد می‌دانید که این روز‌ها با مطرح شدن مسئله سرمایه گذاری آمریکایی‌ها در ایران مصیبت بسیار بزرگ و خردکننده‌ای بر ملت این سرزمین روی آورده که مملکت را در آستانه سقوط و نابودی قرار داده است... هیئت حاکمه ستمگر عامل استعمار ایران چنان در برابر اربابان استعمارگر خود خاضع و تسلیم گردید که طوق بندگی و عبودیت آن‌ها را به گردن افکنده و به منظور نزدیک‌تر شدن به غارتگران استعمارگر جان و مال و نوامیس ملت ایران را به پیشگاهشان تقدیم می‌دارد، هم اکنون این بندگان استعمار غرب قربانی جدیدی برای درگاه خدایان دلار و اسلحه تدارک دیده اند که با تقدیم آن به طور دربست اقتصاد ما و به دنبال آن دین و سایر افتخارات ما به چنگال آن‌ها خواهد افتاد. چقدر جای تعجب است که شما پیشوایان دینی در مقابل این خطر بزرگ سکوت اختیار کرده و برای جلوگیری از آن اقدامی نمی‌کنید؟...»

«کتاب سعیدی»

«کتاب سعیدی» روایت زندگی آیت ا... شهید سیدمحمدرضا سعیدی به زهرا رجبی متین است که از سوی نشر خیمه منتشر شده است.  در بریده‌ای از مقدمه کتاب می‌خوانیم: «شهید آیت ا... سیدمحمدرضا سعیدی یکی از آن انسان‌های بزرگ تاریخ انقلاب و روحانیت ایران است که هنوز در میان مردم به خوبی شناخته نشده است. او در دهه ۴۰، برای ساواک یک واعظ خطرناک به شمار می‌رفت، اما برای مردمی که پای حرف هایش می‌نشستند واعظ مخلص و بی پروایی بود.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.