صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

هر سریال یک ماجرا

  • کد خبر: ۲۳۶۵۳
  • ۲۵ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۳
قاسم فتحی روزنامه نگار
مستحضرید که سریال «پایتخت» با یک‌عده چه کرده، ماجرا را به‌کجا کشانده و بعدش رئیس تلویزیون ملی چه دستور‌هایی برای تحقیق و تفحص درباره آنچه او «نفوذ ستون پنجم فرهنگی دشمن» نامیده صادر کرده است. اینکه در سکانسی از این سریال، نویسنده یا کارگردان، بخواهد با گذشته شوخی کند، رفرنس بدهد یا مستقیم و غیرمستقیم آن‌لحظات را برای مخاطب تداعی کند آن‌قدر بدیهی و دم‌دستی است که بازگو کردنش کودکانه و مبتذل جلوه می‌کند. برای همین مرغ پخته هم بعد از شنیدن دستور اکید برای بررسی موضوع نه‌تن‌ها به خنده نیفتاده که به گمانم باید همان‌جا تخم دوزرده بیندازد و ها‌ی های شروع کند به گریه‌کردن. انگار آن جماعتی که نشسته‌اند به حلاجی، آن «فعالان رسانه‌ای همیشه در صحنه» تابه‌حال نه فیلمی دیده‌اند، نه کمدی سرشان می‌شود و نه اصلا با ماهیت سرگرمی و سرگرمی‌سازی میانه‌ای دارند. نقد و انتقاد هم که اصلا کیلویی چند؟ نشسته‌اند پای تلویزیون که ببینند کی و کجا دارد، به‌زعم خودشان، دست‌ازپا خطا می‌کند و بعد که چیزی صید کردند نه از باب تذکر و نصیحت و شوخی که در نهایت خشونت صاحبان آن تصاویر را تا پای چوبه‌دار بکشانند و تازه میلی به شنیدن پاسخ ندارند و هر توضیحی را توجیه و هر گناهی را نابخشودنی می‌دانند. سریالی که تا پیش‌ازاین محبوب توده مردم بوده، متلک‌هایش به دولت و مجلس و اهل سیاست را عین آزادی بیان می‌دانستند، ناگهان با یک شوخی تبدیل به «فاجعه» می‌شود. تازه حالا بعد عید و تمام‌شدن بخش زیادی از سریال و در این روز‌های کرونایی، باید بنشینیم پای تلویزیون تا دو قسمتِ دوساعته حرف‌های کارگردان و رئیس شبکه را بشنویم که درواقع بیشتر جلسه رفع اتهام و شبهات است و اینکه در آن سکانس سریال که فلان فیلم قبل‌انقلابی را تداعی می‌کرده شوخی بوده و چنین نبوده و چنان بوده و از این‌دست اباطیل. مخاطبی که دوهفته همراه این سریال بوده، خندیده و از دیدنش لذت برده و اصلا متوجه چنین تداعی و «نفوذی» نشده حالا باید بنشیند و ساعت‌ها توجیهات صاحبان اثر را بشنود. سیروس مقدم با آن سابقه و اعتمادی که تلویزیون به او دارد نشسته که نه به انتقاد‌های معمول از یک سریال تلویزیونی که به سوءتفاهم‌های بدیهی و تاریخ‌گذشته یک‌عده قلیلی پاسخ بدهد و حتی ناچار شود و آن وسط‌ها حرف‌های نچسب و شعارزده‌ای را تکرار کند تا حداقل بتواند چندقسمت باقی‌مانده را بسازد و برود پی کارش. مخاطب پیگیر هم می‌رود دنبال اینکه کدام منتقد سرشناسی از این تداعی‌ها خشمگین شده و به ستوه آمده که به‌طبع هیچ منتقد معتبر و با اسم‌ورسمی را نمی‌یابید که خودش را مضحکه عام‌وخاص کند. جلوتر، اما وقتی به چند اعتراض آبکی می‌رسد ملتفت می‌شود که محور و فحوای این به اصطلاح نقد‌ها نه بنیان محکمی دارد و نه استخوان‌بندی درستی بلکه مثل سایر نقد‌ها بوی غرض، خودبرتربینی و خودنماینده‌پنداری متکبرانه می‌دهد.
ظاهرا حالا که کمی –خداراشکر- اعتراض‌ها به‌شوخی با اقوام و حرفه‌ها و آدم‌ها کمتر شده باید منتظر باب دیگری از خروش منتقدان ناشناس و مجازی و توئیتری به هرچیزی که خودشان معین می‌کنند باشیم که روشن نیست چرا کلامشان حجت پیدا می‌کند و چرا بعضی از رسانه‌ها آن‌ها را این‌قدر با میل و رغبت بازنشر می‌کنند. من فقط نگرانم که نکند از فردا به ارجاعات مقالات علمی و غیرعلمی برچسب نفوذ بزنند و هر شوخی را یک اقدام علیه امنیت ملی بدانند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.