محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ با پایان یافتن فصل اول مجموعه «جنگل آسفالت»، حالا سریال «در انتهای شب» به مهمترین عنوان هفتگی شبکه نمایش خانگی ایران تبدیل شده است. اثر جدید آیدا پناهنده یک سریال پرمخاطب نیست که در میان اقشار مختلف مردم موج درست کند، اما سریالی وزین و پرظرافت است که به مخاطبش احترام میگذارد و توانسته است نظر مثبت بیشتر منتقدان آثار نمایشی را جلب کند.
سناریو «در انتهای شب» که به قلم مشترک آیدا پناهنده و ارسلان امیری به رشته تحریر درآمده، در کنار فیلم نامه آثاری همچون «آکتور»، یکی از بهترین متنهای سریالهای خانگی در سالهای گذشته است که از منظر دقت و ظرافت، تنه به تنه فیلمهای سینمایی خوش ساخت ایرانی میزند. خصلت برجسته فیلم نامه اثر این است که صرفا برمبنای قصه گویی یکنواخت و عامه پسند طراحی نشده است، بلکه با فرمولی مشخص پیش میرود؛ فرمولی که معنای اپیزودیک بودن یک مینی سریال را در کلاس جهانی آن میداند و روایتی مهندسی شده را تقدیم مخاطب میکند که به ندرت میتوان بخش زائدی در آن پیدا کرد.
زوج نویسنده این اثر، با بهره گیری از کارنامهای که آثاری همچون «زالاوا» و «تی تی» در آن به چشم میخورد، توانسته است «در انتهای شب» را با فرمول ژانر آثار بین المللی پرطرف داری مانند فیلم «داستان ازدواج» و سریال «صحنههایی از یک ازدواج»، ایرانیزه و توجه مخاطبان داخلی را به خود جلب کند.
این خصلت، اما هم زمان میتواند نقطه ضعف اثر هم باشد؛ به این معنا که «در انتهای شب» برای مخاطب غیرایرانی کاملا گنگ و نامفهوم جلوه خواهد کرد. فقط بیننده ایرانی میتواند مچاله شدن طبقه متوسط و مشقتهای زندگی در یک شهرک اقماری را به خوبی درک کند یا بفهمد که تبدیل کردن تهدید ممیزیها به فرصت باوقار نمایش خلوت یک زن و شوهر -صرفا با اشاراتی که در قاب بندی وجود دارد- در این جغرافیا چقدر میتواند مهم و تحسین برانگیز باشد.
از منظر محتوایی، مهمترین ارزش سریال «در انتهای شب» به طرف داری آن از بنیاد خانواده مربوط میشود. آیدا پناهنده در مقام خالق این اثر، لحن و جو سریالش را به نحوی پیش میبرد که بیننده، تقریبا در همه دقایق، طرف دار بازگشت زوج جداشده قصه، احیای کانون خانواده و تماشای لبخند فرزندشان است. این موضوع درحالی رخ میدهد که هیچ شعاری در سریال وجود ندارد و حتی مخاطرات اجتماعی و عواملی که ممکن است پیوند عاطفی بهنام و ماهی را تهدید کنند نیز به شکلی واقع گرایانه به تصویر کشیده میشوند.
در مقابل، اما نگاه زنانه کارگردان «در انتهای شب» بر روایت او از قصه سریال اثر منفی گذاشته است؛ به این معنا که شخصیت زن، بیش از حد فداکار و سلیم النفس طراحی شده است، درحالی که در وجود مرد رگههایی از شرارت و بی تعهدی نیز به چشم میخورد. بنابراین، برای سریالی با این حجم از ظرافت که قصه اش را بر اساس زندگی مشترک یک زوج جوان طراحی کرده است، قابل قبول نیست که تعادل بین زن و مرد را برهم بزند و به کلیشه زن ازخودگذشته و جان فشان بازگردد. در مجموع، این اثر به نحوی پیش میرود که بیشتر مخاطبان حق را به زن میدهند و این با رسالت و اهداف تربیتی و آموزشی سریال در تعارض است.
«در انتهای شب»، با وجود همه نقاط قوتی که در متن و اجرا دارد، از لحاظ انتخاب بازیگرانش چندان عملکرد قابل دفاعی را به ثبت نرسانده است. نقشهای اصلی این سریال برعهده پارسا پیروزفر و هدی زین العابدین قرار گرفته است؛ دو هنرپیشهای که با وجود نقاط قوتشان، چندان مناسب ایفای نقش در این سریال به نظر نمیرسند. پیروزفر یکی از مهمترین سوپراستارهای سینمای ایران است که به واسطه چهره جذاب و صدای خوبش، میتواند طیف گستردهای از مخاطبان را به تماشای یک اثر نمایشی ترغیب کند.
با این همه، او در بازی چهره و بدن، هنرپیشه چندان متبحری نیست و این موضوع در لحظات ملودرام «در انتهای شب» و سکانس ابتدایی قسمت چهارم برملا میشود. هدی زین العابدین نیز یکی از هنرپیشههای شیک سینما و شبکه نمایش خانگی ایران است که هنوز به پختگی لازم برای ایفای نقشهای مادرانه نرسیده است و نمیتواند از پس اجرای بخش رنجور و خسران زده شخصیت ماهرخ به خوبی برآید؛ هرچند گریمی با مختصات یک زن میان سال برایش در نظر گرفته باشد.
از میان سایر بازیگرانی که نقشهای کوتاهی در این مجموعه دارند، رضا بهبودی اجرای استانداردی را به نمایش میگذارد و سحر گلدوست نیز پس از کشف شدن توسط اصغر فرهادی، بازی کنترل شده و قابل قبولی دارد؛ هرچند که بسیاری از مختصات نقشش به شخصیت او در «قهرمان» نزدیک است. این درحالی است که علیرضا داوودنژاد، کارگردان نامدار و باسابقه سینمای ایران، خودش را در جایگاهی مشابه با حضورش در «شنای پروانه» قرار داده است و نمیتواند بازی بهتری نسبت به اجرایش در فیلم محمد کارت ارائه کند.
پدرام شریفی نیز در یک تیپ نامتجانس با کلیت اثر قرار گرفته است و بازی اش چندان قابل توجه به نظر نمیرسد. یکی از بهترین بازیگران «در انتهای شب» اما، رایان سرلک، پسرک بامزه سریال «زیرخاکی»، است که حالا تجربه بازی در فیلم «تابستان همان سال» محمود کلاری و «جاده خاکی» را هم در کارنامه دارد و میتواند یکی از استعدادهای آینده بازیگری ایران باشد.