کرونا در مقیاس جهانی اوضاع بحرانیای را ایجاد کرده است و ما ایرانیان نیز بهطور طبیعی از آن متأثر شدهایم. شرایط بحرانی شرایطی است که در آن تعداد متغیرها از ثوابت بیشتر و در نتیجه غیرقابل پیشبینی است. بهترین شیوه مدیریت در اوقات بحرانی، آمادهشدن برای بدترین سناریو است. این موضوع بسیار شبیه مدیریت در حوزه آتشنشانی است. آتشنشانان میدانند که قرار است جایی آتش بگیرد، اما نمیدانند این آتشسوزی قرار است کی، در چه فاصلهای و در چه حجمی روی دهد و چند نفر درگیر آن خواهند بود؛ بنابراین آنان همواره خود را برای مواجهه با بدترین شرایط آماده میکنند. تا چندی پیش تصور عمومی بر این بود که این شرایط گذراست و چنین استنباط میشد که اگر کمی صبر کنیم، رفتهرفته همهچیز به روال عادی برخواهد گشت. لیکن اتفاقات ۳ ماه اخیر حکایتی دیگر دارد؛ افق پیشرو اصلا روشن نیست. متخصصان امر، از کارشناسان سازمان بهداشت جهانی تا میکروبیولوژیستها و ویروسشناسان، هیچ تصوری از آینده نمیتوانند در اختیار ما بگذارند. این وضعیت چقدر قرار است طول بکشد؛ یک سال؟ ۶ ماه؟ ۲ ماه؟ این در حالی است که در غیرمترقبهترین شرایط معمولا تصوری کمابیش روشن از آینده داشتیم یا دستکم میتوانستیم حدسهایی در بازه کوتاهمدت، میانمدت یا طولانیمدت بزنیم. اما اکنون هیچ احتمال نزدیک به واقعیتی نمیتوان داشت و خود این یعنی افق مهآلود است و این موضوع در همه زمینهها مصداق دارد. اما بهطور خاص در موضوع گردشگری چه میتوان گفت؟ واقعیت این است که گردشگری ترسوترین صنعت و اقتصاد عالم است و کوچکترین بحرانی میتواند در جریان گردشگری اخلال ایجاد کند. تا امروز بحرانهایی از قبیل جنگ، آشوب، بلایای طبیعی و نظایر اینها معمولا مقاصد گردشگری را متأثر میساختند؛ یعنی گردشگران به آن مقاصد نمیرفتند و مکانهای دیگری را برای سیاحت برمیگزیدند. ولیکن کرونا هم مبدأ و هم مقصد را نشانه گرفته و این مسئله بحرانی مضاعف در این حوزه پدید آورده است. بهسخن دیگر، هیچ گردشگری تا زمانی که از عادیشدن وضعیت هم در سرزمین خود و هم در سرزمین میزبان اطمینان نداشته باشد، به سفر نمیرود. این یعنی گردشگری دیرتر از دیگر فعالیتها به شرایط عادی بازخواهد گشت؛ بنابراین برای اتخاذ تدابیر مدیریتی در حوزه گردشگری باید خود را آماده بدترین سناریو کنیم، زیرا بهفرض بازگشت به وضعیت عادی، بیکاری و رکود اقتصادی اثرات وخیمی بر سبد خانوارهای کمدرآمد خواهد گذاشت. حتی طبقه متوسط یا افراد مرفه نیز اگر پساندازی داشته باشند، آن را برای شرایط سختتر و روز مبادا نگه خواهند داشت و در نتیجه اولین چیزی که از سبد مصرف خارج خواهد شد، سفر است. حال استراتژی مدیریتی ما در حوزه گردشگری چه باید باشد؟ یا اگر قرار است دولت کمکهایی به این حوزه بکند، این کمک باید صرف چه چیزهایی شود؟ البته در این اوضاع نمیتوان توقع سود و درآمدزایی از این حوزه داشت. در این شرایط باید همه هموغم خود را صرف محافظت از سرمایههایمان کنیم. در گردشگری بخشی از این سرمایه فیزیکی است و بخشی انسانی.
سرمایه فیزیکی یعنی مراکز خدماتی و اقامتی گردشگری اعم از هتلها و... و سرمایه انسانی یعنی نیروی تربیتشده که طی سالها در کار خود مهارت و تجربه کسب کردهاند و مسلما برای رسیدن آنها بدین مرحله، نیرو و هزینهای صرف شده است. این قبیل افراد اگر بهحال خود رها شوند، ممکن است صدمه ببیند یا جذب حوزههای دیگر شوند و مسلما با بازگشت شرایط به حالت عادی، تربیت دوباره چنین کسانی بسیار زمانبر و پرهزینه خواهد بود. پس عقلانیترین تدبیر در حوزه گردشگری این است که اولا بدترین سناریو را در نظر بگیریم، دوم آنکه سیاستمان حفظ ظرفیتهایی باشد که در صورت ازدسترفتن، جبرانشان ساده نخواهد بود. همچنین در شرایطی که گردشگری بهصورت فیزیکی عملا تعطیل شده است، میتوان مانند بسیاری از فعالیتهای دیگر مثل بانکداری، سرگرمی، خرید و گفتگو که از ظرفیتهای فضای مجازی بهره میبرند، عمل کرد و کوشید جریان غیرعادی زندگی در قرنطینه را با توسعه ظرفیتهای گردشگری در فضای مجازی کمی تعدیل کرد.