عقل محاسبه گر میگوید اگر یکی را از یک قلدر یا دیوانه یا دیوانه مستظهر به قلدر، بخوری و نادید بگیری برای جلوگیری از کشیدههای بعد، منطقی است. عقل هزینه فایده میکند. اما این رفتار هرچند فایده دارد و از توسعه خسارت جلوگیری میکند، عزتمندانه نیست. قلدری، دیوانهای اگر ضربه اول را به دوم رساند، عزت میگوید ضربه سوم باید به دست تو چنان بر گونهاش بنشیند که همه چیز یادش برود. شاید چهارمی و پنجمی را بزنی و بخوری و...، اما عزت حکم میکند به اندازه توانت مقابله کنی. هزینه هم حتما دارد برایت حتی برای فرداهایت، اما شرمنده امروزت و تاریخ نمیمانی. طرفداران این گونه رفتاری در میان ما از فراوانی بیشتری برخوردارند. رازِ محبوبیت افزونتر میدان از دیپلماسی همین است. دیپلماسی، اهل زیرسبیلی رد کردن ضربه حریفی است که زورمندتر است، اما میدان، میگوید خوردیم، باید همه توانمان را به بازوانمان بدهیم و بزنیم. گاهی هم عقلانیت و عزت، همسو میشود. ضربه خورده را اگر جبران نکنی، قلدر یا دیوانه یا دیوانه مستظهر به حمایت قلدر، جسورتر میشود. بیجواب بماند، به خود جرئت تکرار میدهد. تکرار را هم مکرر میکند و شخم به شب و روزت میزند. اینجا محافظهکارترین فرد هم آستینهایش را برای جوابدادن بالا میزند.
من جسارت صهیونیستهای جنایتکار در ماجرای ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران را از این قسم میدانم. فکر میکنم بسیاری از کسانی که حتی در ماجرای کنسولگری هم به مماشات نظر داشتند، امروز به مقابله تأکید دارند. این مقابله و ضربه شکننده و درهم کوبنده متقابل، ضریبدادن به امنیت ملی و حتی امنیت منطقهای و امنیت بین المللی است. آنان در خانه ما، در روز تحلیف رئیس جمهور ما، یکی از مهمترین میهمانان ما را ترور کردند. این یعنی دیوانه، همه خط قرمزهای بینالمللی را رد کرده است. غیرت ایرانی، عزت انقلابی، عقلانیت ملی «حُکم» میکند، این خون را به خون صهیونیستها بشوییم. جوری بزنیم که استخوان دست و پا و کمرشان بشکند و توان دوباره برخاستن نداشته باشند. زدند، دزدانه زدند، مردانه بزنیم. یا علی.