شریف شیرزاد | شهرآرانیوز؛ فرمان مشروطه را مظفرالدین شاه ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ به امضا رسانید و ۱۴ مرداد صادر کرد، اما این اتفاق فرخنده حاصل سالها کوشش هزاران تن از خاص و عام بود. دراین میان، شاعران و نویسندگان هم نقش مؤثری داشتند؛ آنها با آثار قلمی خود سوخت پیشرَوی دیگران را فراهم میکردند، محرکی که اگر نمیبود هیچ معلوم نبود این جنبش به کجا برسدــ اگر اصلا به جایی میرسید.
ازبین اهل قلم، باز شاعران نقش ویژهای بازی میکردند، زیرا آنچه ایشان عرضه میداشتند، به پشتیبانی وزن و قافیه، اغلب، شورانگیزتر بود؛ و این شور در به ثمرنشستن انقلابها بیشتر کارگر میافتد. بااین همه، بسیاری از این گویندگان مشروطه خواه از آنچه در واقع پیش آمد آزردند و برضد مشروطه موجود سخن گفتند یا دریغاگوی آن شدند. اینجا سه نمونه برجسته را مرور میکنیم.
ادیب الممالک فراهانی (۱۲۳۹-۱۲۹۵ خورشیدی) شاعر دانشمند عجیب غریبی بود. او یک قصیده سرای برجسته به شمار میآمد که به تبع میبایست در دربارْ مقیم میبود و مجیز شاه و دوروبری هایش را میگفت، اما راه دیگری را در پیش گرفت. ادیب الممالک البته اشعاری در مدح مظفرالدین شاه (همان «شه مشروطه خواه معدلت جو») سرود، اما بیش از آن به تعریف و تمجید از اصل مشروطه و مشروطه خواهی پرداخت؛ بااین همه، پس از مدتی، از این کار روی گردان شد، زیرا فکر میکرد کسانی پیشرو شده اند که صالح نیستند.
او، پس از بمباران حرم امام رضا (ع) در سال ۱۲۹۱، سرود: «این چه مشروطه منحوسی بود/ که در رنج بر این خلق گشود؟! // ... // این چه عدل است که از ما بستد/ هرچه بخشنده منان بخشود؟! // ... // جز وزیران خیانت گر رذل/ کس نبرده ست از این سودا سود».
نسیم شمال (۱۲۴۹-۱۳۱۲ خورشیدی)، برعکس ادیب الممالک، چندان فضلی نداشت یا ــ دست کم ــ در شاعری به گرد پای او نمیرسید؛ بنابراین، از همان اول با مردم کوچه وبازار مأنوس بود. نفوذ کلام او در بین توده ها، به ویژه پس از انتشار نشریهای که امروز شاعر را به نام آن میشناسند، بسیار چشمگیر بود؛ برای همین، وقتی در مقام دفاع از مشروطه و مشروطه خواهی برآمد و با زبان و بیان ساده همه فهم درباره آن نوشت و گفت، خیلی را به شور آورد.
اما نسیم شمال هم، پس از چندی، به این نتیجه رسید که جنبش از مسیر اصلی خود منحرف شده است و طنازانه ــ و توأمان دردمندانه ــ سرود: «مجلس فاتحه برپا سازید/ از عسل شربت و حلوا سازید// قاری خوب مهیا سازید/ این سخن را همه انشا سازید// رحمت الله علی مشروطه».
سخنور همشهری ما (۱۲۶۵-۱۳۳۰ خورشیدی) در زمان صدور فرمان مشروطه سن وسالی نداشت، اما شاعری برجسته بود که، چون به خیل مشروطه خواهان پیوست صدای آنها را رساتر کرد. بهار، همچنین، پس از مشروطه بیش از همتایان خودش زیست و به این ترتیب چیزها دید که او را به شدت اندوهگین کرد؛ دوران استبداد رضاخانی و سپس اشغالگری متفقین بر بهار بسیار گران آمد و او را منزوی ساخت.
این شاعر بزرگ یکی از مسمطات خود را این چنین پایان داد: «حالت ما و تو امروز چنین است بهار/ روح مشروطه ز ما و تو غمین است بهار//ای بسا فتنه که ما را به کمین است بهار/ روش و سیرت و کردار گر این است بهار// تا ابد واز و ولنگیم امان از من و تو/ من و تو هردو جفنگیم امان از من و تو».