صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

آنچه در برخورد با دست‌فروش‌ها باید بدانیم

  • کد خبر: ۲۴۶۰۴۳
  • ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۹
خیلی وقت‌ها در برخورد با دست‌فروش‌ها نمی‌دانیم که جبر معیشتی او را به سمت دست‌فروشی کشانده یا این راه را فقط به‌عنوان محل درآمدی بی‌دردسر برگزیده است.

شاهیان- متین‌نژاد | شهرآرانیوز؛  کمک کردن به‌متکدیان از‌آن مقوله‌هایی است که‌بیشتر از‌آنکه موافق داشته‌باشد، مخالف دارد و‌نقد می‌شود. حتی خیلی‌ها متکدیان را‌در‌زمره افرادی نمی‌دانند که‌باید صدقه‌ای به‌آن‌ها پرداخت شود، به‌عبارت دیگر محل پرداخت صدقه‌های جاری هم باید به‌افراد نیازمند آبروداری باشد که‌آن‌ها را‌می‌شناسیم.

ولی دست‌فروش‌ها قصه‌ای متفاوت دارند و‌خیلی وقت‌ها ما در‌یک بلا‌تکلیفی اجتماعی یا‌اخلاقی گیر می‌کنیم و‌نمی‌دانیم آیا با‌فردی روبه‌رو هستیم که‌جبر معیشتی او‌را به‌سمت دست‌فروشی کشانده‌یا اینکه او‌فردی است که‌این راه را‌فقط به‌عنوان محل درآمدی بی‌دردسر برای خودش برگزیده؟ موضوعی که‌امروز می‌خواهیم به‌مناسبت روز جهانی انسان‌دوستی از‌ زاویه نگاه شما در‌برخورد با‌این مسئله به‌آن بپردازیم و‌با بیان چند روایت اجتماعی قدری درباره این باید و‌نباید‌های اخلاقی باهم صحبت کنیم.

کارراه‌اندازی یا سنگ‌اندازی

جلو ساختمان پزشکان، پسرک ریزه‌میزه‌ای سر راهم را‌گرفت. سه‌چهار بسته دستمال کاغذی جیبی دستش گرفته بود و‌اصرار داشت از‌او خرید کنم. برای کارش هم تبلیغات می‌کرد: «بخر آبجی، توی مطب دکتر لازمت میشه». از‌یک جایی به‌بعد تبلیغاتش خنده‌دار هم می‌شد: «آبجی این دستمال‌ها خیلی باکیفیتن. شما با‌این شخصیت لازمه یک بسته دستمال توی کیفت داشته باشی». احساسم می‌گفت دست‌فروشی این پسربچه از‌روی نیاز‌خودش نیست. 

انگار وادار به‌انجام این کار شده بود. به‌ویژه اینکه کمی آن‌طرف‌تر هم کودکی با‌جثه‌ای شبیه او‌داشت دستمال می‌فروخت و‌من چند لحظه پیش‌ترش دوستی و‌مکالمه آن دو را‌با‌هم دیده‌بودم. با‌این حال دوست نداشتم مانند بقیه، با‌بی‌تفاوتی از‌کنارش رد شوم یا‌به‌حرف‌هایش بی‌اعتنا باشم. برای همین تشکر کردم و‌گفتم دستمال نیاز‌ندارم. اصرار بیشتر او‌را که‌دیدم، کیفم را‌باز‌کردم و‌بسته دستمالم را‌نشانش دادم.

اگر قرار باشد از‌دیدگاه اجتماعی به‌مقوله دست‌فروشی نگاه کنیم، شاید بگوییم نوع امروزی همان تکدیگری است که‌نباید با‌خرید و‌تأیید آنها، در‌جامعه اشاعه‌شان داد. ولی اگر قرار باشد، اخلاقی و‌انسانی به‌این مسئله نگاه کنیم باید برای چند پرسش مهم دیگر هم پاسخی داشته‌باشیم. آیا من با‌دست رد زدن به‌سینه فرد دست‌فروش او‌را مجبور به‌انتخاب یک بزه اجتماعی مانند دزدی می‌کنم؟ آیا این دست‌فروش بخشی از‌شبکه صنعت تکدیگری درجامعه است یا‌واقعا با‌فردی نیازمند روبه‌رو هستیم؟

نیت خیرخواهانه یا‌کلاه برباد رفته؟

وارد فروشگاهی شدیم و‌سمت یخچال‌های ایستاده رفتیم تا‌دو بطری آب آشامیدنی برداریم. هم‌زمان با‌ما نوجوانی که‌پای بساطش جلو‌مغازه نشسته‌بود هم، وارد فروشگاه شد. در‌یخچال را‌که‌بستم نگاهم به‌نوجوان افتاد. ظاهرش خیلی نامرتب نبود، فقط کمی بی‌رمق به‌نظر می‌رسید. یک کنسرو ماهی و‌یک بسته نان برداشت و‌گفت خیلی گرسنه‌ام. دستم خالی است.

اگر می‌توانید اینها را‌هم برای من حساب کنید. درخواستش برایمان خیلی معقول به‌نظر آمد. برخوردش هم طوری بود که‌از‌صمیم قلب و‌از‌روی انسان‌دوستی ترغیب شدیم برایش خرید کنیم. مبلغ خرید‌ها را‌پرداختیم و‌از‌فروشگاه خارج شدیم. چند قدم آن‌طرف‌تر برای بازکردن در‌بطری‌ها توقف کردیم. همان‌جا بود که‌صدای پسرک را‌شنیدیم که‌به‌فروشنده می‌گفت: «یه تن ماهی و‌نون دیگه هم بزن به‌حسابم.»

شاید شما هم تجربه‌هایی از‌این دست داشته‌باشید. زمانی که‌احساس می‌کنید دلی و‌خالصانه کاری کرده‌اید، به‌یک‌باره با‌صحنه‌ای روبه‌رو می‌شوید که‌همه تصوراتتان را‌از‌خیرخواهی و‌کمک به‌دیگران به‌هم می‌ریزد. شاید همین یک تجربه‌کافی باشد تا‌راه کمک کردن شما به‌دیگران را‌برای همیشه ببندد، ولی باید بپذیریم که‌همه قصه‌ها مشابه‌هم نیست و‌این ما هستیم که‌باید حساب‌شده‌تر برخورد کنیم، مانند اینکه به‌جای خرید کنسرو که‌امکان خرید و‌فروش آن وجود دارد، چیزی برای آن نوجوان بخریم که‌چاره‌ای جز مصرف لحظه‌ای آن نداشته‌باشد، مانند ساندویچی که‌با او‌شریک شویم. فراموش نکنیم که‌جنس کمک‌های ما موقتی و‌مُسکن درد‌های لحظه‌ای آنهاست.

نمی‌خری، نخر، آبرو هم نبر

گل‌فروش‌های سر چهارراه موافقان و‌مخالفان خودشان را‌دارند. هر وقت پشت چراغ قرمز می‌مانم، رفتار مردم با‌این دست‌فروش‌ها را‌زیر نظر می‌گیرم. یک گروه همان عاشقان سرمست و‌افراد خوش‌روحیه و‌راضی از‌زندگی هستند که‌وقتی دست‌فروش‌های گل‌به‌دست به‌سمتشان می‌روند، بی‌قید و‌شرط یک یا‌چند شاخه گل می‌خرند. دسته مقابل آدم‌های ناراحت و‌خسته از‌روزگار هستند که‌حتی حضور این دست‌فروش‌ها و‌درخواستشان برای خرید گل را‌برنمی‌تابند. 

دسته دوم گاهی کار‌هایی می‌کنند که‌از‌انسانیت هم به‌دور است. برای نمونه وقتی گل‌فروش سمتشان می‌رود فوری شیشه را‌بالا می‌دهند یا‌به‌جلو می‌رانند و‌از‌او دور می‌شوند. در‌یکی از‌همین اتفاق‌ها، شاهد بودم وقتی گل‌فروش، سرش را‌به‌شیشه نزدیک کرد و‌از‌راننده خواست تا‌یک شاخه گل برای همسرش بخرد، راننده با‌کلمه‌های توهین‌آمیزی با‌او برخورد کرد و‌بعد با‌دستش او‌را پَس زد.

ما اگر مخالف سرسخت این‌نوع فعالیت‌های کاذب در‌جامعه هم باشیم، باز‌مجوز این را‌نداریم که‌با برخوردی یا‌جمله‌ای شأن انسانی کسی را‌زیر سؤال ببریم. شاید ندانیم که‌این رفتار‌های قهر‌آمیز و‌ضداخلاقی گاهی با‌سرنوشت آدم‌ها چه‌می‌کند، به‌ویژه وقتی مخاطبمان از‌نظر اجتماعی جایگاه ضعیف‌تری هم‌نسبت به‌ما دارد.

بد نیست، بدانیم نتایج یک کار پژوهشی دانشگاهی نشان می‌دهد: افراد بزهکار احساس طلبکارانه‌ای نسبت به‌جامعه و‌به‌ویژه طبقه اجتماعی بالاتر از‌خود دارند. احساسی که‌به‌آن‌ها می‌گوید: «کسی حق شما را‌خورده‌است!». ازاین‌رو برای دست رد زدن به‌سینه این افراد هم بهتر است که‌همیشه با‌روی خوش و‌مؤدبانه برخورد کنیم.

معامله برد برد برای دوطرف

قصد خرید مقداری شیرینی دارم که‌صدای بلند دست‌فروشی توجه‌ام را‌جلب می‌کند. ازکنارش عبور می‌کنم و‌وارد قنادی می‌شوم. خریدم را‌که‌می‌کنم هنوز از‌فروشگاه خارج نشده‌ام، دوباره جلویم را‌می‌گیرد و‌اصرار می‌کند از‌او هم خریدی داشته‌باشم. محصولاتی مانند لیف، جوراب، دستمال آشپزخانه، فرفره رنگی و‌از‌این قسم چیز‌ها دارد. وسایلی که‌تا حدودی قیمت اصلی آنها را‌می‌دانم و‌قیمت‌های فروشنده دوسه‌برابر قیمت اصلی آنهاست.

وقتی به‌اعتراض می‌گویم چقدر گران، می‌گوید: «آبجی هرچه دوس داری، بده. امروز هیشکی ازم چیزی نخریده!» داخل کیفم به‌دنبال پول نقد می‌گردم که‌یادم می‌آید: «من فقط برای کمک به‌اوست که‌می‌خواهم خریدی داشته‌باشم.»

شاید گاهی دیده‌باشید که‌فردی ۱۰ دقیقه یا‌یک‌ربع وقتش را‌صرف چک‌و‌چانه زدن با‌دست‌فروشی می‌کند تا‌جنسی را‌با‌قیمت کمتر بردارد یا‌همه وسایل او‌را زیرورو و‌خودش را‌کلی سؤال‌پیچ می‌کند و‌پس از‌آن هم با‌بی‌تفاوتی راهش را‌کج و‌محل را‌ترک می‌کند. این‌رفتار‌ها که‌گاهی به‌بی‌ادبی و‌مچ‌گیری هم تنه می‌زند، ناشی از‌آن است که‌فراموش می‌کنیم با‌چه نیتی قصد خرید از‌این دست‌فروش‌ها را‌داریم و‌اگر کمی بیشتر هم برای خرید کالایی پرداخت کنیم، پولش جای دوری نمی‌رود.

چند توصیه مهم و‌کاربردی

  • اگر بچه‌ای کم‌سن‌و‌سال درحال دست‌فروشی است و‌احساس می‌کنید وضعیت غیرطبیعی دارد، مانند ابتلا به‌سندر‌م داون، خیلی راحت از‌کنار او‌رد نشوید و‌بهزیستی را‌در‌جریان قرار دهید.
  • برخی از‌دست‌فروش‌ها مهارت‌های فنی پرکاربردی دارند و‌فقط به‌خاطر نداشتن سرمایه مجبور به‌انتخاب چنین شغلی شده‌اند، اگر مهارت آنها به‌گونه‌ای است که‌به‌کار شما می‌آید، با‌ایجاد شغلی پایدار بهترین کمک را‌به‌آن‌ها بکنید.
  • اگر به‌رفتار دست‌فروش و‌آنچه او‌به‌مشتریانش ارائه می‌کند، مشکوک شدید، مراتب را‌حتما به‌پلیس ۱۱۰‌اطلاع دهید.
  • برخی دست‌فروش‌ها محصولات خاصی را‌برای فروش به‌عموم مردم عرضه می‌کنند، درحالی‌که این محصولات خریداران مشخصی دارند. شما می‌توانید به‌جای خرید از‌آن‌ها یک بازار هدف خوب برایشان بیابید.
  • اگر در‌محل کار یا‌زندگی شما فردی برای طولانی‌مدت دست‌فروشی می‌کند، حتما با‌ارتباط گرفتن، اطلاعاتی درباره‌اش کسب کنید تا‌هم از‌امنیت حضورش در‌آن محله مطمئن شوید و‌هم در‌شرایط خاص بتوانید جویای احوال خود و‌خانواده‌اش شوید.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.