صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

پژمان جمشیدی، ستاره ای که مسیر زندگی‌اش از مشهد عوض شد

  • کد خبر: ۲۷۱۴۴
  • ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۶
  • ۲
پژمان جمشیدی، روزگار پر فرازونشیبی در فوتبال گذرانده است و این ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که مشهدی‌ها بدانند ابومسلمِ نابودشده محل تغییرمسیر این ستاره از فوتبال به سینما و تصویر بود.
سهراب سعادت - اگر یادتان باشد، در دعوا‌های علی کریمی و علی دایی، اولی معتقد بود دومی را خدا بغل کرده و دومی می‌گفت اگر من را خدا بغل کرده، کریمی را یک ماچ هم کرده است! این ماجرا شاید حالا برای کسی ملموس نباشد، مخصوصا برای نسل نوجوان‌تری که نه جادوگری کریمی روی چمن را لمس کرده و نه پرش‌های بلندبالای دایی را از قاب تلویزیون دیده است. برای همین نسل، اما حالا یک ستاره وجود دارد که مصداق همین صحبت است؛ کسی که سینمارفتن و تلویزیون‌دیدن را برایشان جذاب کرده و گاهی حتی توی پوستر‌های تئاتر هم دنبالش می‌گردند تا به نام «پژمان جمشیدی» برسند. حالا دیگر نیاز به گفتن نیست که جمشیدی که این روز‌ها ستاره بی‌چون‌وچرای پرده نقره‌ای و قاب تلویزیون ما شده، روزگار پر فرازونشیبی در فوتبال گذرانده است و این ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که مشهدی‌ها بدانند ابومسلمِ نابودشده محل تغییرمسیر این ستاره از فوتبال به سینما و تصویر بود.

تیگانا، استویچکوف و جمشیدی!
پیش از شروع فصل ۸۹-۸۸ لیگ برتر جایی که حسین قاسمی ندای عجیب‌وغریب آوردن «ژان تیگانا»، کاپیتان سابق تیم ملی فرانسه، به مشهد را سر داد، کنارش به یک بمب دیگر هم فکر کرد؛ پژمان جمشیدی، ستاره سال‌های قبل پرسپولیس. جمشیدی را همه در زمین تمرین جهاد کشاورزی مشهد دیدند، درحالی‌که با لباس شخصی کنار زمین ایستاده و منتظر مشخص‌شدن سرمربی تیم بود.
پژمان جمشیدی همان‌موقع اولین‌بار با شهرآرا [که به‌تازگی روزنامه شده بود]گفت‎‌وگو کرد و گفت بازی‌کردن در تیم‌های ریشه‌دار را دوست دارد و حالا پس از پاس و پرسپولیس و فولاد و سایپا، دوست دارد حضور در تیمی مثل ابومسلم را تجربه کند. قرارداد او منعقد شد و مدافع محبوب پرسپولیسی‌ها در مشهد ماندگار شد؛ غافل از اینکه کسانی که به‌جای تیگانا و استویچکوف روی نیمکت تیم مشهدی خواهند نشست، رابطه خوبی با او نخواهند داشت و روز‌های پایان فوتبالش را ترسیم خواهند کرد.


چالش کاپیتانی مشکی‌ها
جمشیدی [به‌ویژه در سال‌های آخر فوتبالش]زیاد اهل حاشیه نبود و سرش توی کار خودش بود. او پذیرفته بود که سعید خانی کاپیتان ابومسلم است و پشت سرش رضا ناصحی و مجتبی سرآسیایی ایستاده‌اند. برای همین فقط تمرین می‌کرد تا در ترکیب قرار گیرد. او با آمدن پرویز مظلومی، همان‌طور که خودش هم پیش‌بینی کرده بود که با روی‌کارآمدن یک مربی استقلالی، جایی برای او نیست، کم‌کم راه ترک تیم را در پیش گرفت. جمشیدی در دوران حضور مظلومی حق حضور در تمرینات را نداشت و به‌تن‌هایی در بوستان ملت مشهد برای خودش می‌دوید و شب‌ها هم با اتومبیل خاص و قرمزرنگش خیابان‌های مشهد را گز می‌کرد تا آن فصل برایش به پایان برسد.
آتش اختلافات او و مظلومی جایی بالا گرفت که مربی مشکی‌ها او را در دیدار مهم با پرسپولیس روی نیمکت نشاند؛ جایی که پژمان می‌گفت: من که هفته‌هاست اسمم در لیست نیست، چرا در بازی با پرسپولیس باید بیایم و روی نیمکت بنشینم؟


نامه خداحافظی شاعرانه
جمشیدی بالاخره دلش طاقت نیاورد و در بهمن‌ماه ۸۸ نامه‌ای در خداحافظی با ابومسلم و هواداران دوست‌داشتنی‌اش نوشت و عنوان کرد: امیدوار بودم ماه روزی از پشت ابر بیرون بیاید، غافل از اینکه قرص ماه همیشه بیرون بوده، اما کسی نبوده که سرش را بالا کند و ببیند.


او در نامه خداحافظی‌اش هم شمه‌هایی از علاقه‌اش به هنر را به رخ کشید و درباره این گفت که دوست داشته در کنار قبر فردوسی و اخوان ثالث زندگی کند و مسیری را که به دنبالش بوده است، در مشهد پیدا کند.


جمشیدی در پایان سال ۸۸ باروبندیلش را بست و از مشهد رفت و چندین سال کسی از او خبری نداشت تا اینکه او و ۲ تا از رفقایش یعنی پژمان بازغی و کامبیز دیرباز برای حضور در جشن سالگرد دومین سال تأسیس «روزنامه شهرآرا» به مشهد آمدند. او در آن جشن قول داد که یک روزی دِینش را به فوتبال مشهد ادا خواهد کرد و در میان سوت و تشویق مردم سالن را ترک کرد.


اولین هنرنمایی بعد از فوتبال
چند ماه بعد از رفتنش از مشهد، او برای یک قسمت در سریال «ساختمان پزشکان» در نقش خودش حاضر شد و برای درمان افسردگی ناشی از بازی‌نکردنش به مطب دکتر نیما افشار مراجعه کرد؛ چیزی که استعاره جالبی بود از شکل رفتنش از ابومسلم و بیکارشدنش از فوتبال! او در همان یک قسمت نقش کسی را بازی می‌کرد که دوست نداشت شناخته شود، دقیقا مثل ایامی که در مشهد با سؤالات بی‌شمار مردمی رو‌به‌رو بود که می‌پرسیدند «چرا بازی نمی‌کنی؟»


همان سال او به عنوان سردسته تیمی متشکل از هنرمندان سینما مثل رضا یزدانی، کامبیز دیرباز، سام درخشانی و پژمان بازغی به مشهد آمد و در یک دیدار خیریه مقابل تیم علم‌وادب مشهد در سالن بهشتی بازی کرد. او در آن بازی بیش از ستارگان سینمایی تشویق شد، چون هواداران مشکی معتقد بودند جمشیدی می‌توانست مانع از سقوط ابومسلمی شود که آن زمان در دعوای مالکیتی برای حضور در لیگ دسته اول بود!


به‌دنبال تحقق وعده
جمشیدی در سالگرد روزنامه شهرآرا به مردم قول داده بود بالاخره دِینش را به فوتبال مشهد ادا خواهد کرد و درست سالی که خداداد عزیزی رئیس سازمان فوتبال و محمدرضا مهاجری سرمربی تیم سیاه‌جامگان بودند تا این تیم را از لیگ دسته دوم به دسته‌اول برسانند، پژمان جمشیدی در تمرینات این تیم حاضر شد؛ اما مهاجری اجازه نداد او با تیمش تمرین کند. استدلال مهاجری و عزیزی این بود که جمشیدی به‌عنوان یک ستاره شاید بالانس تیمی‌اش را در حضور بازیکنان تازه‌کار و بومی به‌هم بزند و درحالی‌که جمشیدی یک جلسه به تمرینات این تیم رفت، اما با آن‌ها تمرین نکرد و به تهران برگشت تا چالش دیگری تجربه کند.


او آن‌سال از برخی رفقای مشهدی‌اش دلخور شد که نگذاشتند در سیاه‌جامگان حضور داشته باشد، اما شاید نمی‌دانست مسیر روشن دیگری غیر از فوتبال در انتظارش است؛ مسیری که هنوز هم روی آن درحال قدم‌زدن است و شاید دعای خیرش را به جان فوتبال مشهد می‌کند.


بمبی که بالاخره ترکید
او به تهران رفت و مدتی خبری از او نبود تا اینکه خبر حضور او در یک سریال تلویزیونی به گوش رسید و منتشر شد؛ این بار سریال زندگی خودش! جمشیدی از زمان حضورش در پرسپولیس رابطه خوبی با هنرمندان داشت. مربع بازغی، جمشیدی، درخشانی و دیرباز بار‌ها در مصاحبه‌های مختلف کنار هم حاضر شدند و حالا همه می‌دانستند که این‌ها رفقای نابی در کنار هم هستند. در این سریال هم ۲ ضلع این مربع کنار هم قرار گرفتند و سریال جذابی به نام «پژمان» روی آنتن رفت؛ جایی که محبوبیت جمشیدی دوچندان شد و خیلی از فوتبالیست‌ها گفتند که او در بازیگری، استعداد بیشتری تا فوتبال دارد! پژمان به‌تن‌هایی بار کمدی و جذابیت این سریال را به دوش کشید تا خیلی‌ها حتی یادشان برود کسی که روی قاب جادویی می‌بینند، یک فوتبالیست به‌تمام‌عیار است. اتفاقی که این شب‌ها با «زیرخاکی» در حال رقم‌خوردن است.


بازگشت به فوتبال
شاید خود جمشیدی هم باور نداشت که قرار است در سینما به یک ستاره تبدیل شود و احساس کرد که حضورش در تلویزیون در همین حد باقی خواهد ماند و برای همین درحالی‌که در لیگ فوتبال تهران سرمربیگری تیم «پراگ» را برعهده داشت، آن را رها کرد و مدت کوتاهی دستیار نادر دست‌نشان در «سایپا شمال» شد؛ تیمی که بعد‌ها رویانیان، مدیرعامل سابق پرسپولیس، خواست با نام پرسپولیس شمال به میدان برود و نه‌تن‌ها هیچ وقت این اتفاق نیفتاد که این تیم هم مثل پیام و ابومسلم نابود شد و از بین رفت.


او با حضورش روی نیمکت تیم شمالی، نگاه‌ها را به قعر جدول لیگ دسته‌اول معطوف کرد و باعث شد هواداران زیادی در ورزشگاه ساری به دیدن تماشای بازی‌های این تیم بیایند، اما شمالی‌ها روز‌های خوشی به خود ندیدند و کم‌کم از ذهن‌ها محو شدند. اینجا تقریبا آخرین حضور‌های جمشیدی در فوتبال کشور بود، اما او بعد‌ها هم رابطه‌اش با مشهد را قطع نکرد و به شکل دیگری راهی این شهر شد.


ماریوسِ جمشیدی!
جمشیدی بهمن‌ماه سال ۹۴ برای نقش‌آفرینی در نمایش «بینوایان» به کارگردانی سروش طاهری با آزاده صمدی به مشهد آمد و ۱۷ شب روی سالن اصلی تئاتر شهر مشهد اجرای نمایش کرد و نقش به یادماندنی «ماریوس»، جوان دلباخته به «کوزت»، را ایفا کرد. او در مدت حضورش در مشهد بار‌ها مورداستقبال هواداران ابومسلمی قرار گرفت که همچنان در لیگ دسته‌اول در حال دست و پا زدن بود و به هیچ‌کجا نمی‌رسید. جمشیدی همان سال با وجود دلخوری از سیاه‌جامگان و ابومسلم در تمرینات این تیم‌ها حاضر شد و گاهی اوقات شب‌ها در سالن بهشتی با رفقای تئاتری‌اش بازی می‌کرد، تا به قول خودش آمادگی بدنی‌اش را حفظ کند. جمشیدی فروردین‌ماه ۹۵ هم با همین گروه مشهدی در همین نقش این بار در کنار «مارال فرجاد» روی سن تماشاخانه ایرانشهر تهران رفت و این آخرین همکاری مشترک او با مشهدی‌ها چه در زمینه تئاتر و سینما و چه فوتبال بود.


همچنان به دنبال فوتبال
با وجود اینکه جمشیدی یکی از پول‌سازترین بازیگران سینمای ایران در سال ۹۸ شناخته شد و سال قبلش نیز نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشنواره فیلم فجر شد، اما همچنان راه خودش را از فوتبال جدا نمی‌داند و می‌گوید روزی به فوتبال برمی‌گردد و روی نیمکت مربیگری می‌نشیند. علاوه بر این، او هرساله مسئول برگزاری جام ستاره‌ها هم بود؛ مسابقات معروفی که در یکی از زمین‌های چمن مصنوعی تهران هرساله در ماه مبارک رمضان برگزار می‌شود که امسال به دلیل شیوع کرونا تعطیل شد. جمشیدی هر سال ستاره‌هایی، چون احسان علیخانی، کامبیز دیرباز، همایون شجریان، سام درخشانی، احسان خواجه‌امیری و... را دور هم جمع و بساط کری‌خوانی را بین هنرمندان به‌پا می‌کرد. جمشیدی حالا نقطه تلاقی فوتبال و هنر است و بیشتر از آن نقطه شناسایی عنصری است که از موفق‌نشدن زمین نخورد و راه دیگری را در پیش گرفت. او حالا بیش از اینکه «بازیکن سابق فوتبال» باشد، یک «ستاره فعلی سینما» است!

بازخوانی مصاحبه سال ۸۸ پژمان جمشیدی «شهرآرا» در ابومسلم به من کمک کرد

درست یک هفته پس از خداحافظی همیشگی پژمان جمشیدی با ابومسلم، او با روزنامه شهرآرا به گفتگو نشست و درباره مسائل مختلفی حرف زد. او گفت که رسانه‌ها همیشه حامی مشکی‌های مشهدی بودند، اما مدیران این تیم نخواستند تا موفقیتی برای تیم ریشه‌دار مشهدی باقی بماند. جمشیدی که در دوران حضورش در مشهد رابطه نیکی با روزنامه شهرآرا داشت، همان‌موقع‌ها وقت خدافظی‌اش گفت که «این روزنامه به من خیلی کمک کرد. وقتی تحت غضب کادر فنی بودم، شهرآرا از من حمایت کرد و من همیشه ممنون رسانه‌های مشهدی هستم». او در همان گفت‎‌وگو اعلام کرد که از هیچ‌کس در مشهد دلخور نیست، فقط دوست داشته اجازه می‌دادند با تمام توانش به ابومسلم کمک کند، شاید می‌شد جلوی این اضمحلال خودساخته را گرفت.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رضا عطا
۰۱:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۲/۳۰
عالی و با احساس ممنون دست مریزاد
ناشناس
۱۸:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۲/۲۸
چه جالب
نمیدونستم پژمان جمشیدی تو مشهدم بوده
دمش گرم
من که طرفدارشم