صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

سرنوشت یک جنبش!

  • کد خبر: ۲۷۴۶
  • ۰۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۳
عباس عبدی تحلیلگر اجتماعی و سیاسی

سرنوشت انقلاب یا بهار عربی که 9 سال پیش با خودسوزی یک جوان تونسی آغاز شد، تجربه ارزشمندی برای همه است که بدانیم برخی جنبش‌ها مصداق عشق است که ابتدا آسان می‌نماید، سپس مشکل‌های فراوانی ایجاد می‌کند. ابتدا بگویم که موافق جنبش‌های اجتماعی هستم و آن را روح زنده یک جامعه می‌دانم و جامعه به‌ویژه جامعه در حال گذار را گریزی از پذیرش این جنبش‌ها نیست؛ ولی این امر بدان معنا نیست که وارد جنبشی شویم که از خودمان و عقلمان سلب اراده کنیم و خویشتن را به امواج کور اجتماعی بسپاریم. ازاین‌رو باید به وجه فریبندگی جنبش‌ها به همان اندازه وجه آفرینندگی‌شان حساس باشیم.
بهار عربی محصول و ترکیبی از چند مؤلفه بود. جوانی جمعیت و بیکاری بالا، انقلاب موبایل و اینترنت و نیز فساد و ناکارآمدی و استبداد ساختارهای سیاسی در جهان عرب ریشه این جنبش بودند. هنگامی‌ که این 3 عامل در کنار یکدیگر قرار گرفتند، کافی بود که جرقه‌ای زده شود و مثل آتشی که بر بنزین انداخته شود، با سرعت زیاد تونس، مصر، لیبی، سوریه، عربستان، یمن و... را دربر گیرد. مطالبات مردم نیز کمابیش روشن بود و بر کسی پوشیده نبود. بهترین سرنوشت نصیب تونس شد که توسعه‌یافته‌تر از دیگر کشورهای عربی بود. مصر و سوریه و لیبی و یمن سرنوشت ناخوشایندی پیدا کردند و طبعا مردم آنجا خواهند گفت صد رحمت به وضعیت قبلی؛ ولی درباره تونس نمی‌توان چنین ادعایی کرد؛ بااین‌حال خوب است که ببینیم در تونس چه چیزی رخ‌ داده که با کشورهای دیگر متمایز است و محصول این انقلاب و جنبش جوانان چه بود؟ البته باید اذعان کرد که این محصول هنوز به نتیجه نرسیده است. هر اتفاقی که در جامعه و سیاست رخ می‌دهد، نتایج کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدتی دارد. چه‌بسا اتفاقات رخ‌داده در تونس در بلندمدت راه را برای گذار به جامعه مردم‌سالار در تونس باز کرده باشد. تا این مرحله می‌توان گفت که در نیمی از این 9 سال تونس دچار بی‌ثباتی نسبی بود؛ این بی‌ثباتی به‌اندازه مصر و لیبی نبود، ولی درنهایت و به دلیل یک توافق میان بخشی از جریان سکولار یا سیاست‌مداران باقی‌مانده از دوران حبیب بورقیبه با جریان اسلامی، دوطرف به‌نوعی از توافق پایدار رسیدند. نکته مهم این است که محصول این توافق از یک‌سو بازگشت به گذشته بود؛ هرچند گذشته در قالب جدیدی بازسازی شد. از سوی دیگر و مهم‌تر، کسانی بودند که در مصدر امور قرار گرفتند. کسی که عهده‌دار پست ریاست‌جمهوری شد، قائدالسبسی بود که چند روز پیش در 92 سالگی فوت کرد؛ درحالی‌که همچنان رئیس‌جمهور بود. او پیرترین رهبر یک کشور بود که فقط از ملکه بریتانیا قدری سن‌ کمتری داشت؛ البته اگر ملکه بریتانیا را رهبر بدانیم. نخست‌وزیرش، کسی نیست جز دامادش و جالب‌تر اینکه رئیس شورای مرکزی حزبی که او درست کرد، اکنون در دست پسرش، حافظ السبسی، است؛ و بالأخره کسی که به‌طور موقت عهده‌دار پست ریاست‌جمهوری شده است، رئیس مجلس این کشور است که او نیز 85 ساله است. درواقع انقلابی که قرار بود جوانان را به میدان آورد و جایگاه آنان را ارتقا دهد، در عمل منجر به حضور پیرترین سیاست‌مداران شد. انقلابی که قرار بود انتسابات خانوادگی را در جهان عرب به زباله‌دان تاریخ بفرستد، در عمل موجب آمدن افرادی در مصادر قدرت شد که نزدیک‌ترین روابط خانوادگی را با ساخت قدرت دارند و به‌احتمال‌زیاد داماد یا پسر او نیز در انتخابات بعدی انتخاب می‌شوند و ساختار خانوادگی قدرت که به نظر می‌رسید با انقلاب تونس و فرار بن‌علی، رئیس‌جمهور مخلوع آن، فراموش‌شده بود، دوباره احیا شده است.آیا کسی می‌تواند بگوید کجای این انقلاب اشتباه بود؟ گمان نمی‌کنم که با تحلیل جزئیات آن بتوان اشتباهات آن را برشمرد. باید نقدی جدی بر کلیات این نوع جنبش‌های اجتماعی عرضه کرد که البته موضوع بحث دیگری است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.