به گزارش شهرآرانیوز؛ نزاعی که میان چند جوان در یکی از محلات حاشیه شهر رخ داده، با داد و فریادهای نوجوانی که چاقو خورده است، خاتمه پیدا میکند. این ماجرای یک سال واندی پیش است. مدتها بعد، آن که آسیب دیده، راهی دادگاه شده و از همه بچههای محل، شکایت کرده است. حالا نوجوانهایی که او در پرونده نام برده است، به مجتمع شوق زندگی احضار شده اند. چهار نفر بیرون دادگاه منتظرند تا بازپرس صدایشان کند. اول آن کسی وارد میشود که شاکی ادعا کرده ضربه چاقو را زده است؛ نوجوانی متولد سال ۸۶ که نه روز تولدش را به خاطر دارد، نه ماه آن را. ترک تحصیل کرده و شاگرد یک نجاری است، با ماهی ۵ میلیون تومان حقوق و روزی دوازده ساعت کار.
بازپرس از چندوچون کار میپرسد و بعد میرود سراغ وضعیت خانواده اش. تعداد خواهر و برادرها و اینکه چطور زندگی میگذرانند. از هدف آینده اش میپرسد و انتخاب شغل. سؤالات مختلف سبب میشود نوجوان آرامتر شود. حالا نوبت پرسیدن ماجرای دعوا و نقش اوست. همه را انکار میکند؛ هم نزاع و هم چاقو زدنش را. بازپرس با همان آرامش و کلمات شمرده، تلاش میکند او را به گفتن حقیقت وادار کند.
حتی بخشی از ادعای شاکی را برای او میخواند. جلسه حدود نیم ساعتی طول میکشد و با امضای نوجوان و قرار وثیقه سند، فعلا آزاد میشود تا جلسه بعد. آنها که بیرون در انتظارند، هم یکی یکی وارد میشوند. ادعاهای خود را میگویند و با اجازه بازپرس راهی میشوند. خبری از دادوبیداد یا توهین و تشر زدن نیست. صدای کسی در این اتاق بلند نمیشود.
بازپرس میان پرسش هایش، گاهی آنها را نصیحت میکند به درس خواندن و خطر گروههای دوستی نامناسب را به آنان گوشزد میکند.
علیرضا عابدین زاده، بازپرس این شعبه که البته نسبتی با خانم عابدین زاده ندارد، درباره نحوه رسیدگی به پروندهها میگوید: پرونده نوجوانان بین سن پانزده تا هجده ساله را در این شعبه تفهیم اتهام میکنیم و درصورت اثبات جرم، به دادگاه ارجاع داده میشوند و حکم صادر میشود. در برخی مواقع، قرار تأمین صادر میشود با ضمانت. درصورتی که ضامن نداشته باشند، به طور موقت به کانون اصلاح وتربیت فرستاده میشوند.
او میزان جرائم شایع در این سنین را موبایل قاپی، ضرب وجرح با چاقو و شرب خمر بیان میکند که البته در طبقه اجتماعی خاصی بیشتر است: معمولا این جرمها در قشر نابرخوردار که بازمانده از تحصیل هم هستند، بیشتر دیده میشود. به ندرت متهمی از خانواده مرفه یا تحصیل کرده هم بینشان دیده میشود.
بازپرس مجتمع قضایی حمایتی شوق زندگی با اشاره به اهمیت تشکیل پرونده شخصیت یادآوری میکند: تشکیل این پرونده به معنی این است که بگوییم درست است که نوجوان معارض قانون، دست به بزهکاری زده، اما او به نوعی بزه دیده است؛ از نظر جایگاه خانواده، محله و اجتماعی که در آن زندگی میکند. درحقیقت او به دنبال سهل انگاری سرپرستانش، آسیب دیده است. به کار گرفتن کودک، مانع شدن او از تحصیل و بسیاری موارد دیگر، مصداق جرم است. کودک و نوجوانی که در آغوش خانواده نباشد، به آغوش رفیق و اعتیاد گرفتار خواهد شد.
عابدین زاده درباره تفاوت رسیدگی به پروندههای زیر ۱۸ در دادگاه انقلاب و ساختمان کنونی میگوید: در گذشته، لابه لای رسیدگی به پرونده بزرگ سالان به این گروه هم میپرداختیم، اما هدف اینجا، رسیدگی تخصصی و توجه به این گروه با فراغ بال بیشتر است و اینکه به نهادهای حمایتی هم پرداخته شود. اینجا نمایندگان سازمانهای مرتبط با کودک و نوجوان حضور دارند.
او بر این نکته هم تأکید میکند که در این ساختمان، تنها رسیدگی قضایی مطرح نیست. هدف، بازگشت به جامعه است و اصلاح پذیری. شاید بتوانیم از جرائم هنوزمرتکب نشده نوجوان هم پیشگیری کنیم. همه میدانیم که زندان، روشی برای تأدیب نیست و کانون هم نوعی زندان است، اما باعث اصلاح پذیری نمیشود. ممکن است اثر تأدیبی موقت داشته باشد، اما کودک یا نوجوان در آن اصلاح نمیشود. هدف ما از سپردن موقت نوجوان به کانون، این است که او بداند همیشه محل امن خانواده برایش مهیا نیست.
به گفته وی، نوجوانی سنی است که فرزند با کمک و همراهی اصلاح میشود. آنها اغلب تحت تأثیر دوستانشان هستند و آمار بازگشت به زندگی عادی در این سن زیاد است، اما وقتی بالای بیست سال هستند، تغییر دادن و بازگرداندن آنها سخت میشود.