گفتگو با یاسر حمزه، کارگردان جوان مشهدی که نخستین فیلم کوتاهش به صورت آنلاین به اکران درآمده است
غلامرضا زوزنی/ شهرآرانیوز - پیش از محدودیت و ممنوعیت اکران فیلمهای سینمایی به خاطر شیوع کرونا و روی آوردن تهیهکنندگانشان به اکران آنلاین، بعضی درگاههای اینترنتی، اکران فیلم کوتاه را آغاز کرده بودند.
«ودیو» یکی از درگاههای اینترنتی است که به تازگی فیلم کوتاه یک فیلمساز مشهدی را در خروجی خود قرار داده است.
فیلم کوتاه «تاریخ گذشته»، ساخته یاسر حمزه، فیلمساز جوان دهه شصتی است که در مشهد متولد شده و تا هشت سالگی مجاور امام هشتم (ع) بوده است. شغل پدرش او را به شهرهای زاهدان و سنندج کشانده و دست آخر از چهارده سالگی به همراه خانوادهاش ساکن تهران است.
پدرش فردی فرهنگی و اهل فیلم و سینما بوده، از همین روی یاسر برای انتخاب رشته بازیگری به دردسر نخورده است.
تنها ۱۴ سالش بوده که وارد عرصه هنر میشود. در دبیرستان سوره هنر تهران رشته بازیگری نمایش را میخواند و در دانشگاه هم همین رشته را ادامه میدهد. آزیتا حاجیان، سعید چنگیزیان، حمیدرضا آذرنگ و ... به او راه و چاه بازیگری را میآموزند.
او این شانس را داشته که از چهارده سالگی بهطور حرفهای وارد عرصه سینما شود و در یکی دوتا از فیلمهای سعید سهیلی، سینماگر مشهدی، بازی کند و حتی دستیارش باشد. جواد اردکانی، دیگر سینماگر مشهدی، نیز از جمله افرادی بوده که حمزه با او همکاری داشته است. میگوید با اینکه تقریبا نیمی از عمرش را در تهران بوده، اما همشهریهای مشهدیاش را فراموش نکرده و تقریبا با همه مشهدیهای سینماگر همکاری کرده است. آخرین همکاریاش هم با هادی حاجتمند در فیلم سینمایی «مدیترانه» بوده که او دستیار این کارگردان مشهدی بوده است.
او بازیگری در فیلمهای سینمایی «شور شیرین»، «چهارانگشتی» «چهارچنگولی»، «بچههای نسبتا بد»، «نوشدارو» و ... را نیز در کارنامهاش دارد.
حمزه دورهای هم برای آشنایی با چم و خم کارگردانی نزد اصغر فرهادی دوره آموزشی گذرانده است.
«دختر» و «اتاق سیگار» دو فیلم کوتاهی است که یاسر حمزه آنها را پیش از این ساخته، اما خودش «تاریخ گذشته» را اولین اثر حرفهایاش میداند. در ادامه با او گفتوگویی داشتیم که شما را با دنیای این فیلمساز جوان بیشتر آشنا میکند.
چرا به عنوان یک مشهدی تاکنون اثری مستقل در مشهد نساخته اید؟
من خیلی دوست دارم در مشهد کار کنم. مشهد وطنم است. با این حال هنوز نتوانستهام در مشهد کاری بسازم. حتی بعد از «تاریخ گذشته» پیش تولید فیلم دیگرم را در مشهد شروع کردم. فیلمم قرار بود در حرم مطهر رضوی تصویربرداری شود. آستان قدس هم همکاری کرد. به خاطر شرایطی که وجود داشت و بسیاری از عوامل حرفهای مشهدی سر کار بودند نتوانستم تیم خوبی را کنار هم جمع کنم و مجبور شدم به تهران بازگردم.
نمیشد کارتان را کمی با تأخیر کلید بزنید که حرفهایهای مشهد وقتشان آزاد شود؟
مسئله اینجاست که بچههای سینمایی مشهد با هم همدل نیستند. شما در مشهد میتوانید سینما داشته باشید. میبینید که خیلی از سینماگران ایران مشهدی هستند. چرا اینها در مشهد کار نمیکنند. مشهد لوکیشنهای خوبی دارد. آدمهای فرهنگ دوست دارد. ولی اهالی سینماییاش همدل نیستند. مثلا اگر کسی در مشهد کاری کرده که موفق بوده را تشویق نمیکنند. از آن طرف کسی که موفقتر است به دیگران فخر میفروشد. این باعث شده از هم دور شوند. این دوری باعث میشود امثال من نتوانند در مشهد کار کنند.
البته آنجا هنرمندان خوب و خلاق و پرتلاش زیاد دارد، ولی انگار با هم همدل نیستند. وگر نه باید فیلمسازهای جوان همانند امیراطهر سهیلی، سعید، ولی زاده، هادی حاجتمند و ... کارهای بیشتری در مشهد میساختند. اینهایی که نام بردم و خیلی فیلمسازها مانند اینها در مشهد حضور دارند که اگر در تهران بودند بسیار سادهتر میتوانستند کار بسازند. نمیدانم چرا در مشهد نمیشود کار تولید کرد. پیش تولیدم را آوردم مشهد کلا کارم خوابید! برای کارهای بعدی که بخواهم در مشهد بسازم عوامل را از تهران خواهم آورد و خودم را اذیت نمیکنم.
یعنی قرار است دوباره شانستان را برای تولید فیلم در مشهد بیازمایید؟
حتما. مشهد عشق من است. مردمان خوب و فرهنگ دوستی دارد که کمال همکاری را با پروژههای فیلمسازی دارند. در حالی که مردم در تهران معمولا با گروههای فیلمسازی خوش برخورد نیستند. احتمالا کار بعدیام را در مشهد خواهم ساخت. البته گفتم عوامل و لوازم کارم را از تهران با خودم خواهم آورد.
خیلی از اهالی سینما هستند که دوست دارند در مشهد کار کنند، اما شرایط برایشان در آنجا فراهم نیست. متأسفانه عواملی که در مشهد حضور دارند در شهر خودشان شناخته شده نیستند، در حالی که همانها که به تهران میآیند حسابی کار میکنند، اما در مشهد نمیشود پیدایشان کرد. نمیدانم چرا در مشهد اوضاع اینگونه است.
موضوع فیلمی که میخواهید در مشهد بسازید چیست؟
درباره امام رضا (ع) است. من ایشان را خیلی دوست دارم. به امام رضا (ع) عشق میورزم. فکر میکنم همه مشهدیها همینطور هستند و به امام هشتم (ع) ارادت خاصی دارند.
فیلم کوتاه «تاریخ گذشته» موضوع متفاوتی نسبت به کاری دارد که میخواهید در مشهد جلوی دوربین ببرید.
بالأخره من خودم را یک فیلمساز اجتماعی میدانم. من در جامعه هستم و همه این موضوعها را میبینم و احساسش میکنم. این دیدن و شنیدن باعث میشود تلاش کنم حرفی برای مرتفع شدن مسائل جامعهام بزنم. حالا این بستر میتواند حرم امام رضا (ع) یا یک کوچه و خیابان باشد. همچنان هم در همین زمینه فیلم خواهم ساخت. امیدوارم بعد از یکی دوتا فیلم کوتاه دیگر آن را کنار بگذارم و سراغ فیلم بلند بروم. باز هم آنها موضوع اجتماعی خواهند داشت. بعد از پانزده سال که در سینما حرفهای فعالیت دارم دوست داشتم تولید فیلم کوتاه را در رزومهام داشته باشم. اتفاقا میخواهم اولین فیلم بلندم را هم در مشهد بسازم. البته موضوعش زیارت نیست، اما اجتماعی است.
شما که تجربه همکاری با سعید سهیلی و جواد اردکانی را دارید، چطور شده جهان فیلمسازیتان بسیار متفاوتتر از این افراد است؟
من با سینمای آقای سهیلی و آقای اردکانی تکامل پیدا کردم. در کنار آنها حرفهای شدم. تجربه کردم. وقتی یک نفر دستیار است مجبور است با ایدئولوژیها و تفکرهای مختلف کار کند؛ و همه اینها باعث پیشرفت فرد میشود. من بعد از اینکه رشد کردم به این نتیجه رسیدم راهی که در سینما میخواهم دنبال کنم، هم جهت با سینمای آقای فرهادی است.
بعد از پدیدار شدن سینمای فرهادی در ایران، خیلیها احساس کردند سینمایشان همجهت با سینمای اوست، بعضیها موفق شدند، خیلیها هم ناکام ماندند. آیا بهتر نیست مسیر خودتان را پیدا کنید و در آن قدم بردارید و این برچسب را نخورید که از سینمای فرهادی کپی کردهاید؟
ببینید. من تا زمانی که «درباره الی» را ندیده بودم فکر میکردم باید بازیگر شوم. داشتم راهم را در این مسیر میرفتم و به گفته استادانم در بازیگری پیشرفت هم کرده بودم. بعد از آشنایی با سینمای اصغر فرهادی بود که راهم را پیدا کردم. فهمیدم آن چیزی که از سینما میخواهم بازیگری نیست، بلکه کارگردانی است. آنجا به این پیبردم که من فیلمسازم و میتوانم قصه تعریف کنم.
از طرفی هم این همه فیلمساز در دنیا وجود دارد. من عاشق نولان هستم. کوبریک را دوست دارم. به کیشلوفسکی ارادت دارم. سینمای آقای فرهادی هم بخشی از سینمای مورد علاقه من است. اینطور نیست که بخواهم آن را کپی کنم. نگاه اصغر فرهادی را دوست دارم؛ چون نگاه او بود که روی من تأثیر گذاشت و مسیرم را از بازیگری به طرف کارگردانی سوق داد. سینمای او باعث شد من مسیرم را پیدا کنم. اینکه من سینمای فرهادی را دوست دارم و شاگرد او بودم دلیل نمیشود تا بخواهم از روی دست او کپی کنم. هرچند چیزهایی که او سر کلاس به شاگردانش آموخته خیلی کمک کننده است، اما بالأخره هر آدمی نگاه و جهانبینی خودش را دارد. ضمن اینکه بگویم این نوع مشق کردن از روی دست بزرگان سینما مختص به من نیست؛ همه فیلمسازهای جوان همین کار را انجام میدهند. ناخواسته فیلمشان شبیه به فیلمهای کارگردان محبوبشان میشود.
مسئله به تکامل رسیدن فیلمساز است. ممکن است یک کارگردان با خواندن صفحهای از کتابی یا تماشای صحنهای از فیلمی تأثیر بگیرد. سینمای اصغر فرهادی همین تأثیر را روی من گذاشت.
درباره این تغییر مسیر از بازیگری به کارگردانی بیشتر صحبت کنید. سینمای اصغر فرهادی چطور باعث این تغییر جهت شد؟
تقریبا هیچکدام از درسهایم در مدرسه خوب نبود، اما در انشا نوشتن خوب بودم. این به دلیل کمکی بود که پدرم از کودکی به من کرد. او از کودکی به من «نوشتن» را آموخت. شاید همین مسئله باعث شد من که دیوانه بازیگری بودم به راحتی با سینمای فرهادی ارتباط برقرار کنم و مسیرم را بیابم. تأثیر همان نوشتنها در کودکی بود که فهمیدم من میتوانم دنیای دیگری را برای مخاطبان هنر خلق کنم. کارگردانی و جایگاه خلق یک اثر در فرمت فیلم برایم خیلی بالاتر از خلق بازی در بازیگری بود. به نظرم آمد سینما مثل معجزه است. همین شد که به این طرف کشش پیدا کردم. به نظرم بازیگر شخصیتی را بازی میکند که نویسنده آن را خلق کرده است؛ در حالی که نویسنده و کارگردان خالق یک داستان و یک جهان هستند.