خادم | شهرآرانیوز؛ از سال ۱۳۸۶، روز اول آبان مزین شد به نام پدر نثر پارسی، خالق اثر سترگ و ماندگار «تاریخ بیهقی»، و این روز را «روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی» نام نهادند.
درطول این سال ها، طی این ایام، سیزده همایش در بزرگداشت بیهقی برگزار شده است. امسال نیز چهاردهمین همایش از این سلسله، با عنوان کامل «چهاردهمین همایش بین المللی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و مطالعات میان رشته ای نثر فارسی»، به سان سال های پیشین به میزبانی دانشگاه حکیم سبزواری در شهر سبزوار برگزار می شود.
این همایش بین المللی، در روزهای ۳۰ مهر، و اول و دوم آبان ۱۴۰۳، با حضور محققان نثر فارسی، بیهقی پژوهان و پژوهشگران میان رشته ای از کشورهای عراق، افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، پاکستان، ازبکستان و ارمنستان به صورت حضوری و مجازی برگزار می شود.
به گفته دکتر مهیار علوی مقدم، دبیر این همایش، پژوهشگرانی همچون دکتر بهمن نامور مطلق، دکتر حمیدرضا شعیری، دکتر ابوالفضل حرّی، دکتر محمدرضا مقدسی، دکتر احمد رضی، دکتر قدسیه رضوانیان و دکتر میثم زندی ازجمله کسانی هستند که در کارگاه های این همایش به ارائه مطلب خواهند پرداخت. وی همچنین یادآور شده است که دوازده سخنران ایرانی و خارجی درقالب این همایش در دو نشست به مطالعات میان رشته ای نثر فارسی و تاریخ بیهقی می پردازند.
رونمایی از کتاب های «از تاروپود نثر فارسی»، «از بلندای نثر فارسی» و «شهر در سایه اساطیر» و اهدای لوح تقدیر به برگزیده «جایزه بلاغی-زیباشناسی زنده یاد دکتر سیدمحمد علوی مقدم» از برنامه های جنبی این رویداد فرهنگی است.
به گفته علوی مقدم، ۱۱۵ مقاله به دبیرخانه همایش رسیده است. او تعدادی از این مقالات را دراختیار روزنامه شهرآرا قرار داده است که ما گزیده برخی از آن ها را در ادامه آورده ایم.
نشانه شناسی فرهنگیْ مطالعه رابطه کاربردی بین نظام های نشانه ای درگیر در فرهنگ، تبیین سازوکار فرهنگ، و تأثیر و تأثر فرهنگ و عناصر آن است. الگوی نشانه شناسی فرهنگی به دنبال شناخت الگوهای ارتباطی و کشف سازوکار تعاملی فرهنگ هاست.
این پژوهش به بررسی و تبیینِ فضای نشانگی دو سپهر نشانه ای خود (آیین های ملی) و دیگری (آیین های مذهبی) در کتاب تاریخ بیهقی پرداخته است. در این کتاب، از جشن های ملی (نوروز، مهرگان و سده) و آیین های مذهبی (عید فطر و قربان) سخن رفته است. این متون آیینی، در محور عمودی، در تعامل با همدیگر در فضای سپهر نشانه ای (خود و دیگری) قابل خوانش و نشانه معناشناسی هستند که این خوانش امکان بازشناسی ژرف ساخت های فرهنگی-اجتماعی آن دوره را فراهم می سازند.
[...] نتیجه این خوانش معناشناسی اهمیت هردو آیین در مرزهای خود به عنوان «دیگری فرهنگی» است، اما، زمانی که این دو متن با هم برخورد داشته اند، غلبه با متن فرهنگی اسلامی بوده است.
[...] بیهقی واقعیات تاریخی و انگیزه های بازیگران اصلی حکومت غزنوی را به صورت تفسیری می فهمد. تفسیر او محصول تجربه زیسته و فردیت اوست. تجربه زیسته او در دربار غزنویان ــ که هسته مرکزی آن را هم نشینی با استادش، بونصر مشکان، تشکیل می دهدــ موجب شده است تا او فردی میانه رو، مسالمت جو، نرمش پذیر، بردبار، محافظه کار و وفادار به قدرت به نظر برسد و با چنین فردیتی رویدادهای تاریخی را فهم، تفسیر و روایت کند.
تجربه های زیسته بیهقی زمانمندند و با توجه به بسترهای زندگی گذشته و افق انتظاراتش تدریجی و تعاملی شکل گرفته اند. این تجربه ها، ازآنجاکه ناشی از مواجهه بی واسطه او با رویدادهاست، برایش اطمینان بخش اند. روش غالب او در فهم رویدادهای تاریخی و تفسیر رفتارهای شخصیت های عصر غزنوی عبارت اند از: جابه جایی (یعنی فرافکنی خود در شخصیت ها و مواجهه همدلانه با آنان) و بازآفرینی (یعنی توجه به زمینه ها و بسترهای شکل گیری رویدادها و رفتارها). روش اول و دوم را به ترتیب می توان در فهم و تفسیر او از رفتارهای بونصر مشکان و بوسهل زوزنی دید، اما او از هر دو روش در فهم و تفسیر ماجرای بردارکردن حسنک بهره برده است.
مطالعات فرهنگی رویکردی به نسبت جدید و میان رشته ای است که به مقوله فرهنگ به مثابه نوعی متن و فرایندی درخور مطالعه می پردازد.
یکی از مؤلفه هایی که در این حوزه می توان به واکاوی آن پرداخت مفهوم «تاب آوری» است، به ویژه زمانی که تاب آوری در این حوزه ریشه در ساز و کارهای فرهنگی داشته باشد. ماجرای بردارکردن حسنک وزیر و حواشی آن در تاریخ بیهقی مجالی است برای بررسی دقیق برخی وقایع که نشان از تاب آوری روانیِ شخصیت حسنک و نیز مادر وی دارد، و این تاب آوری ریشه در برخی مؤلفه های فرهنگی و هویتی
آنان دارد. [...]
هم حسنک و هم مادر او با اتکا بر رویکرد «تعبیر دیگرگون وقایع» و نیز «تفسیر معنامحور و دینی» با این رویدادهای دشوار رویاروی می شوند و، گرچه حسنک جان خود را ازدست می دهد، اما مادر او می تواند با تعبیر دیگرگونْ تاب آوریِ خود را حفظ کند.
بیهقی، باوجود ادعایی که در ابتدا مبتنی بر خردگرایی دارد، هرجا که به بن بست می خورد یا فضا به او این اجازه را نمی دهد، یا شاید خود توان تحلیل بیش از آن را ندارد، و یا نهایتا خود به آن اعتقاد دارد، مسئله را به مشیت الهی و قضاوقدر ربط می دهد.
پس، در نگاه بیهقی به تاریخ، ما شاهد گِرَوش به یک تفکر بینابینی هستیم [...]. به همین دلیل، بیهقی پیوسته خرد و خردورزی از ناحیه تقدیر (مشروط به تقدیر) را می ستاید و آن را قرین عدل می داند. [...] ولی [مطابق این پژوهش] سطح معناداری تقدیرگرایی بیشتر از خردگرایی بود. [...] در کنار این دو موضوع اساسی، بحث واقع گرایی نیز ــ به عنوان یک مقوله که نشان دهنده نسبت حساسیت بیهقی در درج واقعیات و احتمالا معضلات و موانع او در این راه و نیز جو حاکم بر آن دوره بودــ دارای سطح معناداری نزدیک با مشیت الهی بود.
این، خود، بیانگر این مهم است که بیهقی، باوجوداینکه یک مورخ درباری بوده، ولی نسبت به اتفاقات با دید واقع نگریسته و تسلیم اندیشه و فکر دیگران نبوده است.
[...] با واکاوی لایه های مختلف روایت بیهقی، می توان اشارات بسیاری به مؤلفه های ملی گرایی را به دست آورد، ازجمله اشارات بیهقی به آداب ورسوم کهن ایرانی، ذکر پادشاهان کهن ایران و ویژگی های آنان به شیوه تمثیل و اشاره به اشعار و امثال فارسی [...].
در تاریخ بیهقی، چهار مؤلفه اصلی ملی گرایی، شامل مفهوم وحدت ملی، باستان گرایی ایرانی، تعلق خاطر به وطن و نقش حاکمیت و مرکزیت پادشاه، می تواند بررسی شود و علاوه بر آن ها اشارات متعدد بیهقی به آداب و سنت های ایرانی (ازجمله برگزاری جشن های نوروز، سده و مهرگان، برگزاری مراسم شکار، پوشیدن جامه سپید در ایام سوگواری، و برگزاری مراسمی چون بازی چوگان) نشان دهنده اهمیت این آیین ها نزد پادشاهان غزنوی و نیز استمرار آن ها در دوران بعد از اسلام است.اشاره به آداب و آیین های کهن ایرانی به عنوان مؤلفه های ملی گرایی در تاریخ بیهقی، به عنوان یک متن سیاسی، و درقالب بیان روایت تاریخ سیاسی غزنویان و گزارش های تاریخی، سیاسی و حکایت هایی که بستر بیان ایدئولوژی و گفتمان های سیاسی هم زمان و پیش از خود است نقش مهمی در شکل گیری و تداوم مؤلفه های ملی گرایی ایرانی دارد.
در بررسی و تحلیل حکایت بردارکردن حسنک وزیر به روایت بیهقی، زوایای آشکار و پنهانی از مبانی فکری مؤلف قابل ارزیابی و واکاوی است، به این معنا که، در لابه لای متن، خواننده گاه به گونه ای آشکارا و از روی تعمدی که نویسنده دارد با عقاید و باور های وی روبه رو می شود و گاه می توان مبانی فکری او را با دقت و با به کارگیری تکنیک های خاصی چون بررسی و تحلیل کاربرد واژگان با بار عاطفی خاص، صفت ها، قیدها، تأکیدها، افتان و خیزان کردن لحن و آهنگ کلام، مقایسه ها، ایجازها، طولانی کردن توصیفات یا سرعت گذر از حوادث، و ... دریافت.
براساس این پژوهش، اهم مبانی فکری بیهقی در حکایت بردارکردن حسنک وزیر را می توان شامل احساس مسئولیت درقبال بیان واقعیت ها، جبرگرایی و تقدیرگرایی، نگاه های سیاسی، امنیتی و محافظه کارانه، باورها و اعتقادات دینی، تأثیرگذاری انگیزه های شخصی و عقده های روانی، بی گناهی حسنک وزیر و ستایش شخصیت او، ریاکاری حاکمان و قدرتمندان، ترس حاکمان از محبوبیت، ثروت و قدرت مخالفان، کین کشی و مجازات مخالفان، راهکار ایجاد رعب و وحشت درمیان مردم، و ستمگری و ناکارآمدی قدرت حاکم دانست.
بیهقی رفتار سیاست مآبانه را ازجمله اضلاع اصلی امارت، و تأمین آرامش اجتماعی را در حکومتی مقتدر می داند، اما چنین اقتداری را نه فقط در قدرت شمشیر و فتح قلمروهای جدید برمی شمرد، بلکه در بنیادی از فلسفه ساختاری قدرت به تمثیل می آورد: «مثل سلطان و مردمان چون خیمه محکم به یک ستون است، برداشته، و طناب های آن بازکشیده و به میخ های محکم نگاه داشته. خیمه مسلمانیْ مُلک است، و ستونْ پادشاه، و طنابْ و میخ ها رعیت. پس، چون نگاه کرده آید، اصلْ ستون است و خیمه بدان به پای است؛ هرگه که او سست شد و بیفتاد، نه خیمه ماند و نه طناب و نه میخ.» [...] احتمال دارد چنین مثال هایی را دلیلی بر ذهنیت بیهقی از شرایط حکمرانی دانست، آن چنان که ایدئال های ذهنی خود را به رفتار واقعی سلطان نزدیک می کند.
شاید هم، بنابه ترس از عوامل امنیتی حکومت و حفظ نفس، نمی توانسته عقاید قلبی اش را آشکار کند و ــ به ناچارــ تاریخش را در لفاف چنین تشبیهاتی به خواننده زمانش و البته خوانندگان آینده در ادوار بعد عرضه می کند، زیرا بیهقی، به صراحت، فهم تاریخش را ازآنِ مخاطبینی می داند که بعدها اثر او را ملاحظه و تحلیل خواهند نمود. می گوید: «هیچ نبشته نیست که آن به یک بار خواندن نیرزد؛ و، پس از این عصر، مردمان دیگرعصرها با آن رجوع کنند و بدانند.» [...] از این منظر، بیهقی، به عنوان مؤلف و خالق یک اثر مانا و معنامحور، به خوبی واقف بوده که خوانندگان فهیم و مفسران حقیقی او در لایه های زمان آتی خفته اند و به زودی بیدار شده و پرده از ابهامات مکنون در اثر بدیع او برمی دارند. به هر روی، او در موجه نشان دادن حکومت غیرمذهبی و مسلط بر زمانه اش، با تشبیهاتی مثل خیمه، یاد بزرگانی چون ابن مقفع و فردوسی را احیا می کند و با نمودار خرد ایرانی رو به سوی ایرانشهر آرمانی ایرانیان می برد.
یکی از عوامل مهمی که تاریخ بیهقی را به مرز رمان تاریخی نزدیک کرده، استفاده هنرمندانه نویسنده از روش زمان روایی است که مهمترین انواع آن به شرح زیر است: زمان تقویم در تاریخ بیهقی شامل سالهای بین ۴۲۱ و ۴۳۲ هجری قمری است، اما بیهقی، با انتخاب بخشهای قابل توجه این بازه زمانی، انواع مختلفی از زمان تقویمی [..]به وجود آورده است. [..]بیهقی، ازحیث بسط زمان، غالبا شکاف بین دو قسمت روایت را با زمان حال اخلاقی پر کرده است. او هرازگاهی، با توجه به صحنهها و شخصیت ها، زمان روایت را متوقف میکند و به توصیفاتی میپردازد که تاریخ را به وادی ادبیات میکشاند؛ اوصاف او در صحنه به دار آویختن حسنک و یا سخنان او در وصف مقام و منزلت بونصر مشکان و پایان کار، و سخنان و ابیاتی که در خطبهها و اندرزها میآورد، و بیان ناپایداری دنیا از این دست است. درمیان انواع وقفههای زمانی، حذفهای آشکار و بدون برنامه ریزی زیاد دیده میشود. [..].
به طور کلی، آمار به دست آمده در نمونه تحقیق نشان دهنده نسبت ۲۷ درصد بسط درمقابل ۷۳ درصد حذف یا انتزاع است. شاخص برتر حذف نسبت به بسط، احتمالا، به دلیل محدودیتهایی است که مورخ را از بیان تمام حقایق تاریخی باز میدارد، به ویژه حذفهایی که در گزارش نیمه دوم دولت مسعود، به دلیل نشانههای استبداد و عدم وجود او، رخ داده است. [..]درمیان تمهیدات زمانی، آنچه تاریخ بیهقی را جذاب میکند ــ و، با توجه به فراوانی آن، یکی از ویژگیهای سبکی تاریخ نگاری بیهقی است ــ ترفندهای به کار رفته در نظم و ترتیب زمانی وقایع است.
تاریخ بیهقی کتابی تاریخی است که ــ افزون بر اطلاعات و اخبار تاریخی ــ به سبب ویژگی های خاص نگارنده، در ورای روایات دقیق و هوشمندانه خود، حقایق پنهانی از تاریخ را به تصویر کشیده است. داستان حسنک وزیر یکی از بخش های قابل تأمل این کتاب است که پژوهش حاضر [...] نشان می دهد که، به غیر از دلایل سیاسی و مذهبی مطرح شده در به دار کشیده شدن حسنک، چه غرض ورزی های شخصی ای از جانب سلطان مسعود غزنوی و بوسهل زوزنی در این ماجرا دخیل بوده است. نکته قابل تأمل در این باره [...] نوع بیان غیرمستقیم عوامل اصلی تأثیرگذار از زبان ابوالفضل بیهقی است.
او، که ــ درظاهرــ گرفتار شدن حسنک را قضای آسمانی و عاقبت تهور وی می شمرد، با جملاتی که در شرح محاکمه حسنک و توصیف مراسم بردارکشیدن وی بر زبان می آورد، غیرمستقیم به بهانه کردن آزردگی خلیفه و کینه مسعود و بوسهل اشاره دارد، و درنهایت نقش پررنگ مسعود را از زبان مادر حسنک ــ که در روایت وی شخصیتی فرعی است و تنها در پایان داستان نمود داردــ مطرح می کند.
تاریخ بیهقی، در نزد منتقدانی، وجه تاریخی اش برجسته است و، در نزد کسانی دیگر، وجه ادبی آن، و به نظر می رسد، بیش از هر نوع و ژانر ادبی و تاریخی، به گزارش ساخته و پرداخته رسانه ای و روزنامه ای امروز شبیه باشد. تاریخ بیهقی از واقعیت تاریخی سخن می گوید و عصر غزنویان و سلطان مسعود را گزارش می کند، بی آنکه ابوالفضل بیهقی از ملزومات دنیای مدرن و تکنولوژی رسانه امروز بهره ببرد. از این نظر، کشف و خلق دوباره موقعیت ها و حوادث تاریخی و فضاسازی آن ها کار او را، بیش از هر ژانر، به گزارش نویسی روزنامه ای نزدیک می کند؛ و ما گویی با روزنامه نگاری در عصر کهن روبه رو هستیم. در بیشتر بخش های تاریخ بیهقی، نویسنده مشاهده گر دست اول است و این مشاهده گری ظرفیتی و افقی از دیدن را به او عطا می کند که به دور از توصیف گری و صنعت پردازی متداول آن عصر است و الگویی شبیه سبک کار گزارش نویسی عصر مدرن است. بیهقی، متناسب با مخاطبش و هدف کار تاریخ نویسی، زبانی رسانا و ساده و موجز انتخاب می کند و این الگو سبک و ساختاری یکدست پدید می آورد. بیهقی، مانند گزارش نویس بزرگ این عصر، اعتماد مخاطب را مهم می شمارد و می کوشد ساختاری برای نوشته اش ترسیم کند.