به گزارش شهرآرانیوز، فضای نمایش با طراحی مینیمالیستی و سایههایی سنگین شکل گرفته بود که یکجور حس خفقان و سنگینی را به تماشاگر القا میکرد. در مرکز صحنه، پیرمردی با چمدانی بزرگ ایستاده بود؛ چمدانی که گویی بار تمام زندگی، شکستها و آرزوهای بربادرفتهاش را با خود حمل میکرد. نورپردازی ملایم، اما موضعی روی چهرهی پیرمرد متمرکز بود و چینوچروکهای صورتش را، که گویی داستانی بلند از سالها تلاش و ناکامی میگفت، برجستهتر نشان میداد. صدای قدمهای سنگین و کُند او روی زمین، در کنار موسیقی ملایم و گاه متشنج، تنش زندگیاش را به گوش میرساند. فضای خانهاش نیز خالی از گرما بود؛ دیوارهایی بیروح و مبلمان کهنه، که نشاندهندهی زوال آرام و بیرحمانهی زندگیاش بودند. در طول اجرا، حس ناتوانی و تلاش بیپایان برای رسیدن به «رویای آمریکایی» که هرگز تحقق نیافته، در تمام حرکتها و دیالوگهایش موج میزد. تضاد میان گذشته پرافتخار و حالِ شکستهاش، نقطهی عطف نمایش بود؛ گویی هر لحظه درگیر کشمکشی میان خاطرات شیرین و حقیقت تلخ بود.این آرزوهای بیپایان، برای او تبدیل به یک تکرار بیپایان شده بودند. او در حالی که در محیطی بیروح و سرد کار میکرد، گویی خود را در دنیای دیگری میدید؛ دنیایی که در آن درخشیده بود و همه او را تحسین میکردند. اما وقتی چشمانش را باز میکرد، فقط شکست، بیپولی و تحقیر دیگران را میدید. در نهایت، پیرمرد با چمدانی سنگین در دست، به تنهایی خود اندیشید و صدای پژمردهاش به گوش رسید: «احساس میکنم هیچ کس هیچ توجهی بهم نمیکنه، هیچی.»
آلبوم تصاویر نمایش «مرگ فروشنده»
«مرگ فروشنده» اثر برجسته آرتور میلر، یکی از مهمترین نمایشنامههای قرن بیستم است که بارها از آن اقتباس شده و در سراسر جهان روی صحنه رفته است. این نمایشنامه در قالب تراژدی مدرن، روایتی از زندگی ویلی لومان، فروشندهای میانسال که امیر زارع نقش آن را بازی میکند، ارائه میدهد که درگیر تناقضهای شخصی و اجتماعی است. از مهمترین ویژگیهای این اثر، ساختار غیرخطی آن است که با استفاده از فلشبکها، واقعیت و خاطرات را در هم میآمیزد و به شکلی مؤثر دراماتورژی بحران هویت و فروپاشی شخصیت را به نمایش میگذارد.
نمایش «مرگ فروشنده» در اجراهای مختلف، بستری برای نمایش خلاقیت کارگردانی و بازیگری فراهم کرده است. بازیهای روانشناسانه شخصیتها، دیالوگهای مملو از ظرافتهای معنایی و توجه به جزئیات در طراحی صحنه، همگی ابزاری برای القای سنگینی مفاهیمی همچون شکست، تنهایی و سرخوردگی هستند. در اقتباس مدرن این اثر که توسط دو کارگردان جوان مشهدی امیر زارع و محمدحسین اتحادیانمقدم در پردیس تئاتر مستقل بر روی صحنه میرود، تغییراتی در تفسیر شخصیتها و فضای داستانی دیده میشود که هر یک بازتابی از مسائل اجتماعی و فرهنگی زمانه خود هستند.
با اجرای «مرگ فروشنده» در پردیس تئاتر مستقل، این نمایشنامه به عرصهای برای تعامل میان نسلهای جوان و باسابقه تئاتر تبدیل شده است، که چالشهای دو کارگردانی و تأثیرات این همکاری بر کیفیت اجرا را نیز در کانون توجه قرار میدهد. امیر زارع، کیانا هنرمند، محمدامین ابوالفضلی طوسی، پارسا هادیزاده، سعید فرازی، غزاله غفوریان، یوسف کاووسی، عباس جانفدا، امیررضا کرابی، مریم حیدری، فرحناز بی غم، آنیا زارع، مرجان براتی در این نمایش به ایفای نقش پرداختند. در ادامه، گفتوگوی ما را با برخی عوامل این نمایش میخوانید.
مشاور پروژه و بازیگر نقش بن لومان، در این گفتگو درباره چالشهای همکاری با گروه جوان تئاتر مشهد و تجربیات خود در این پروژه گفت. او همچنین نگرانیها و دغدغههای خود را درباره آینده تئاتر مشهد و نقش جوانان در این فضا بیان کرد.
عباس جانفدا در این گفتگو با اشاره به تجربیات اخیرش در همکاری با گروههای جوان، توضیح داد: در چند سال اخیر، فعالیتهای من عمدتاً متمرکز بر کمک به جوانان و نسل جدید تئاتر مشهد بوده است. متوجه شدم که نسل جدید با مشکلاتی روبهرو است، از جمله عدم ارتباط با نسلهای قبلی و نداشتن آموزشهای لازم. به همین دلیل تلاش کردم تا به اندازه خودم این خلا را پر کنم و ارتباط میان نسلها را برقرار کنم.
این هنرمند مشهدی ادامه داد: در نمایشهای اخیر بیشتر اعضای گروه برای اولین بار در این نمایش حضور یافتند. برای من مهم بود که این گروهها به درستی شکل بگیرند و فرصتی برای آموختن برایشان فراهم شود. نسل ما تجربهگرا بوده و میخواستیم به این جوانان کمک کنیم تا تئاتر مشهد از رکود نجات پیدا کند و به رشد سریعتری دست یابد.
جانفدا در ادامه به مشکلات و چالشهای درون تیم اشاره کرد و گفت: با توجه به اینکه در این پروژه دو کارگردان داشتیم، تصمیمگیریهای مشترک چالشهایی به همراه داشت، اما این تجربیات برای همهمان مفید بود. در کارگردانیهای مشترک باید یک نفر تصمیمگیرنده اصلی باشد و ما سعی کردیم تا همفکری کنیم، اما در نهایت فردی باید تصمیم نهایی را بگیرد.
او همچنین درباره روند طولانی تمرینات و مشکلات ناشی از آن توضیح داد: تمرینات این نمایش بسیار طولانی و فرسایشی شد، که بهطور طبیعی ممکن است منجر به سوء تفاهمها و دلخوریها در میان اعضای گروه شود. این مسئله برای یک گروه جوان و کمتجربه سخت بود، اما این مشکلات در نهایت باعث رشد و پیشرفت گروه شد.
این هنرمند در بخش دیگری از صحبتهایش، به انتقاداتی که درباره سطح فنی نمایش «مرگ فروشنده» از سوی شورای نظارت بر نمایش مطرح شده بود، بیان کرد: متأسفانه شورای نظارت بر نمایش تأکید داشت که این نمایش باید بهعنوان یک اجرای دانشجویی شناخته شود، این درحالی است که از نظر فنی و محتوایی، این نمایش از بسیاری از نمایشهای دیگر مشهد در سطح بالاتری قرار دارد. استقبال گسترده مردم از این نمایش، بهویژه با توجه به موضوع تلخ و تراژیک آن، نشاندهنده موفقیت این پروژه بود.
او همچنین با اشاره به ادامه روند موفقیت نمایش بیان کرد: با وجود اینکه این نمایش کمدی نیست و از لحاظ احساسی تلخ و خشن است، مردم استقبال زیادی از آن کردهاند و حتی پس از گذشت سه هفته، جزو نمایشهای پرفروش مشهد قرار گرفت. این نشان میدهد که این نمایش از نظر فنی و هنری در سطح بالایی قرار دارد.
جانفدا در نهایت به تلاشهای خود برای کمک به رشد تئاتر مشهد و شکوفایی نسل جدید اشاره کرد و تاکید کرد: ما وظیفه داریم به این نسل جدید کمک کنیم تا بتوانند جایگاه خود را در دنیای تئاتر پیدا کنند و نمایشهای موفقی، چون «مرگ فروشنده» را به اجرا بگذارند.
بازیگر نقش ویلی لومان در نمایش «مرگ فروشنده» که در این اجرا به عنوان یکی از دو کارگردان نیز حضور داشت، درباره چالشهای همکاری با یک تیم کارگردانی پنج نفره و فرآیند ساخت این تئاتر صحبت کرد.
امیر زارع همچنین به بررسی چالشهای دو کارگردانی و مدیریت تیم پشت صحنه پرداخت و بیان کرد: ما برای نزدیک کردن نظرات و دنیایمان جلسات سنگین و طولانی برگزار میکردیم. این همکاریها گاهی باعث شد کار کندتر پیش برود، اما همین تفاوتها باعث شد کار ساخته شود و هرکدام از ما یاد گرفتیم چطور ساخته بشویم.
زارع با اشاره به اختلافنظرها در طول کار گفت: طبیعتاً دو نفر با دو دنیای متفاوت، اختلاف نظرهایی داشتند، ولی این همان چیزی بود که باعث شد کار به نتیجه برسد. با همه نقاط قوت و ضعف، این کار برای من یادگیری و تجربهای خاص بود.
او درباره دلیل انتخاب نمایشنامه «مرگ فروشنده» نیز توضیح داد: اولین بار که نمایشنامه را خواندم، شب بود و میخواستم دو پارت بخوانم. اینقدر جذاب بود که نتواستم متوقف بشم. این نمایشنامه به نوعی ترس من از آینده خودم را نشان میداد. شخصیت ویلی لومان، پیرمردی که در ۶۳ سالگی هنوز در تلاش برای موفقیت است، برای من یک تصویر از آینده خودم بود. در جامعهای که موفقیتمحور است، گاهی فراموش میکنیم که مسیر مهمتر از مقصد است.
کارگردان نمایش «مرگ فروشنده» ادامه داد: من خودم همیشه به مقصد فکر میکردم، ولی این نمایشنامه این را به من آموخت که اگر فقط به مقصد فکر کنیم، حتی اگر به آن نرسیم، همه چیز از دست میرود. مسیر باید برای ما اهمیت داشته باشد. در جامعه ما، مخصوصاً در میان همسن و سالهای خودم، این اشتباهات و فشارهای اجتماعی وجود دارد که همه در تلاشاند شبیه دیگران بشوند و موفقیت را فقط در قالبی خاص میبینند. اما در نهایت همهچیز به فردیت و مسیر خودش برمیگردد.
زارع در بخشی دیگر از صحبتهایش گفت: ما جسارت نکردیم که بگوییم در حد هنرمندان دیگر با تجربه هستیم، بلکه تلاش کردیم تا در حد خودمان حرفی بزنیم. این کار، با تمام نقاط قوت و ضعفش، برای من و تیم به عنوان یک تجربه بزرگ به شمار میآید.
محمدامین ابوالفضل طوسی، بازیگر نقش هپی لومان نیز، در این گفتگو، درباره چالشهای ایفای این نقش و تجربیات خود از همکاری با تیم پشت صحنه صحبت کرد. او از نحوه آمادهسازی خودش برای ایفای این نقش و تغییرات فنی و احساسی گفت.
این بازیگر با اشاره به تجربه قبلیاش در نمایش «ارکستر» توضیح داد: در «ارکستر» نقش یک فرد معلول ذهنی-روانی را بازی میکردم که بدنم خیلی درگیر بود. این نقش کاملاً متفاوت از نقشی بود که در «مرگ فروشنده» ایفا میکنم. هپی لومان فردی خوشحال، سرزنده و نرمال است که هیچ مشکلی از نظر جسمی و روحی ندارد، اما برای من به عنوان بازیگر، ایفای چنین نقشی سخت بود.
او ادامه داد: در مرگ فروشنده، هپی لومان شخصیتی خوشگذران و سرخوش است که برای خوشبختی خانوادهاش تلاش میکند و ایدههایی همچون خرید ویلا را مطرح میکند. اما در درونش، هپی بسیار آسیبدیده، غمگین و افسرده است و مجبور است لبخند بزند تا خانوادهاش از وضعیت سختی که در آن قرار دارد، آگاه نشوند. این تضاد درونی برای من چالش بزرگی بود.
طوسی همچنین به تجربه کار گروهی با تیم بازیگران و عوامل پشت صحنه اشاره کرد و گفت: تیم ما یکدل بود و این همکاری بسیار ارزشمند بود. ما با هم خندیدیم، گریه کردیم و در کنار هم کار کردیم. چالشها شاید زیاد نبود، ولی در عینحال بهطور متوسط مشکلاتی پیش میآمد که با هم حل میکردیم. همکاری با این تیم برای من تجربهای بسیار خوب و خاطرهانگیز بود.
کیانا هنرمند، بازیگر نقش لیندا و همسر ویلی لومان با اشاره به چالشهای این نقش و تجربیات خود در همکاری با دو کارگردان صحبت کرد. او همچنین به اهمیت همدلی و همکاری تیمی در فرایند تولید این نمایش اشاره کرد.
کیانا هنرمند در ابتدای صحبتهایش درباره چالشهای بازی در نقش لیندا بیان کرد: کار کردن در این نقش برای من بسیار سنگین بود و سختیها زیادی کشیدیم تا به اینجا برسیم. نقش لیندا پیچیدگیهای زیادی داشت و این کار واقعاً چالشبرانگیز بود. در کنار این، وقتی دو کارگردان داریم، طبیعتاً نظرات متفاوتی به وجود میآید که میتواند کار را سختتر کند. اما مهمترین نکته این است که تیم ما با هم همدل بود و این باعث شد که از پس تمام سختیها و چالشها بربیاییم.
او در ادامه توضیح داد: همکاری با دو کارگردان خوبیها و بدیهایی داشت. هرچقدر هم که کارگردانها به هم نزدیک باشند، باز هم نظرات متفاوتی خواهند داشت. این موضوع باعث میشد که کار کمی سختتر پیش برود، اما همه اعضای تیم با هم کنار آمدند و با پذیرش نظرات یکدیگر، توانستیم به موفقیت دست پیدا کنیم.
این هنرمند همچنین از همدلی و همکاری تیمی سخن گفت و تاکید کرد: مهمترین نکته این بود که همه تیم کنار هم ماندند و در تمام سختیها از یکدیگر حمایت کردند. ما همه در کنار هم بودیم و این همدلی باعث شد که کار به بهترین شکل ممکن به انجام برسد.
در پایان، هنرمند از تجربههای ارزشمندش در این پروژه و اثرات آن بر رشد خود به عنوان بازیگر گفت: این پروژه برای من یک تجربه بزرگ بود و من از آن چیزهای زیادی آموختم؛ به ویژه اینکه وقتی تیمی همدل و متحد داشته باشی، میتوانی از پس هر چالشی بربیایی.
علاقهمندان میتوانند برای خرید بلیت این نمایش به سایت گیشات مراجعه کنند.