به گزارش شهرآرانیوز؛ سریال «بازنده» به کارگردانی و نویسندگی امین حسین پور، جدیدترین تجربه این کارگردان جوان و خوش آتیه در عرصه شبکه نمایش خانگی است. این مجموعه که با حضور گروهی از بازیگران شناخته شده و تیم تولید حرفهای ساخته شده، به طور هم زمان از نقاط قوت و ضعف خاص خود بهره میبرد؛ نکاتی که آن را هم به اثری برجسته در میان تولیدات اخیر شبکه نمایش خانگی تبدیل کرده و هم بستری برای نقدهای جدی فراهم آورده است.
«بازنده» در ژانری تلفیقی از روان شناختی، جنایی و معمایی ساخته شده است. روایت داستان به زندگی پلیسی به نام حامد کیانی (با بازی علیرضا کمالی) میپردازد که درگیر پروندهای پیچیده میشود و در خلال آن، گذشته اش به طرز غافلگیرکنندهای با موضوعات مربوط به پرونده پیوند میخورد. سایر بازیگران این اثر شامل سارا بهرامی، صابر ابر، رؤیا جاویدنیا و پیمان قاسم خانی هستند که هر یک بخشی از پازل دراماتیک سریال را تکمیل میکنند.
امین حسین پور، کارگردان و نویسنده این سریال، که پیشتر با مینی سریال خوش ساخت «درمانگر» توانسته بود جایگاه خود را به عنوان یکی از استعدادهای نوظهور شبکه نمایش خانگی تثبیت کند، حالا، در «بازنده»، الگوی موفق آن مجموعه را در قالبی بزرگتر و با مختصات تولیدی گستردهتر بسط داده و اثری با کیفیت بالاتر خلق کرده است.
یکی از نکات برجسته سریال «بازنده»، کیفیت بصری آن است. حسین پور که به وضوح سینمای جهان را رصد کرده و جزئیات آثار سطح اول دنیا در ذهنش ته نشین شده است، اصول قاب بندی و میزانسن را به خوبی میشناسد و بر همین بنیان، اثری ساخته که از نظر بصری در میان دیگر تولیدات شبکه نمایش خانگی سرآمد است.
هماهنگی در نورپردازی، رنگ و جزئیات قاب بندی، به همراه استفاده هوشمندانه از استوری بورد، نشان از دقت و حساسیت بالای کارگردان دارد. مهمترین مؤلفه اجرایی اثر، اما تدوین آن است. قیچی جادویی که در دست تدوینگر قرار گرفته، به وضوح مخاطب را شیفته خودش میکند و مثل مرتاضی که با نی زدن مار را از جعبه بیرون میکشد، در پایان هر قسمت بیننده را مشتاق تماشای قسمت بعدی میکند. اما همین کیفیت بصری برجسته، به نوعی نقطه ضعف اثر نیز محسوب میشود.
در «بازنده»، زیبایی شناسی بصری گاهی بر روایت داستانی پیشی میگیرد و باعث میشود مخاطب بیش از آنکه درگیر محتوای اثر شود، محو ظرافتهای اجرایی آن گردد. این نبود توازن، به خصوص در بخشهایی که فیلم نامه نیازمند عمق بیشتری است، به وضوح به چشم میخورد. منتقدان معتقدند که کارگردانی قوی حسین پور، در این سریال چند گام جلوتر از فیلم نامه حرکت کرده است و این موضوع میتواند به نوعی حس «نمایشگری» در اثر القا کند.
هرچند فیلم نامه «بازنده» در کل اثری پرکشش و جذاب را پشتیبانی میکند، اما دچار نوعی تشتت در پرداخت است. حسین پور تلاش کرده است دو وجه روان شناختی و جنایی را در کنار هم نگه دارد، اما این تلفیق گاه نامتعادل به نظر میرسد. سریال میان روایت گذشته شخصیتها و پیچیدگیهای پرونده جنایی در نوسان است و این دو خط روایی همیشه به یک هم افزایی مطلوب نمیرسند.
این گزاره اصلا بدان معنا نیست که فیلم نامه «بازنده» بد یا ضعیف باشد؛ بلکه موضوع بر سر این است که کارگردانی سریال از فیلم نامه آن چند گام جلوتر است و همین موضوع باعث میشود که منتقدان احساس کنند در کار حسین پور نوعی نمایشگری و تلاش برای شبیه شدن به آثار خارجی وجود دارد. یکی از چالشهای اصلی، شخصیت پردازی پلیس اصلی داستان است.
حامد کیانی، با وجود تلاش علیرضا کمالی برای ارائه تصویری متفاوت، به یک شخصیت ماندگار در ذهن مخاطب تبدیل نمیشود. دلیل این موضوع، تعارض میان پرداخت روان شناختی شخصیت و جایگاه او به عنوان پلیسی حرفهای است. به ویژه، سکانسهایی نظیر حمله به همکارش یا برخی مؤلفههای کلیشههایی مثل موتیف نوشیدن از لیوان بزرگ که او را زمین گیر میکند.
علیرضا کمالی، در نقش پلیس سریال، اجرای خوبی ارائه داده و انرژی زیادی برای زنده کردن شخصیت خود صرف کرده است. اما این تلاشها به دلیل مشکلات فیلم نامهای به طور کامل به بار نمینشیند. از سوی دیگر، سارا بهرامی و صابر ابر، هرچند حرفهای ظاهر شدهاند، اما با همان مختصاتی به تصویر کشیده شدهاند که پیشتر از آنها دیدهایم.
رؤیا جاویدنیا و پیمان قاسم خانی نیز بیشتر به سمت تیپ سازی رفتهاند تا شخصیت پردازی عمیق. با وجود تمام نقدهای واردشده، نمیتوان منکر این حقیقت شد که «بازنده» اثری بسیار باکیفیت و حرفهای است که استانداردهای شبکه نمایش خانگی را ارتقا داده است.
حسین پور به وضوح فیلم دیده و توانسته مؤلفههای جذابیت بصری را به خوبی در اثر خود بازنمایی کند. اگر او بتواند در آثار بعدی خود، همان حساسیتی که در اجرا به خرج میدهد به فیلم نامه و محتوای اثر نیز تعمیم دهد، به یکی از مهمترین استعدادهای سریال سازی ایرانی تبدیل خواهد شد.