به گزارش شهرآرانیوز؛ گفتوگوی قدیمی با سیدجعفر شهیدی درباره ترجمه «نهجالبلاغه» به شرح زیر است:
هرزمان کلمه «نهجالبلاغه» در زبان فارسی مطرح میگردد، نام جناب استاد دکتر سیدجعفر شهیدی هم به ذهن متبادر میشود؛ لذا، بهعنوان اولین سؤال، درمورد ترجمه خود حضرتعالی مطالبی بفرمایید و دوم اینکه جنابعالی چه معیارهایی را برای یک ترجمه خوب مطرح میکنید.
بسما... الرحمنالرحیم و الصلوة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین. عرض کنم، اگر ترجمه من مورد عنایت و پذیرش شیعیان و ارادتمندان مولا قرار گرفته باشد، باید بگویم آن عنایتی است که امیرمؤمنان (ع) به کلام خودش داشته و نظر لطفی به این کمترین تا موفق شوم ترجمهای بنویسم که دیگران آن را با حسنقبول تلقی کنند و امیدوارم دعای خیر همه مراجعهکنندگان نصیب من شود، البته نه دعای دنیوی، بلکه دعای اخروی که «اللهم اجعل عاقبة أمورنا خیرا».
اما درمورد ترجمه بهطورمطلق: در ترجمه هر کتابی از زبانی به زبان دیگر، مترجم باید از دو زبان اطلاع کافی داشته باشد چه برای ترجمههای کلمهبهکلمه و چه برای ترجمههایی که مربوط به جملههای عاطفی، تمثیلی و ... باشد، و هم مجازات، کنایات و ... هر دو زبان را بداند و با حقیقتهای هر دو زبان هم آشنایی کامل داشته باشد. البته مترجم باید سعی کند تاآنجاکه ممکن است مطابقت بین متن و ترجمه صورت بگیرد، اما، در جاهایی که ــفرضاــ تشبیه بهکار رفته یا استعاره بهکار رفته یا مجاز، مترجم با رعایت محتوا حق تغییر در متن ترجمه را دارد.
مثلا، در ترجمه بنده از «نهجالبلاغه» از جمله «و لئن قل الحق فلربّما و لعل و لقلّما ادبر شیء فأقبل» (اگر باطل پیروز شود شیوه دیرین اوست، و اگر حق اندک است، روزى، قدرت قرین اوست)، در این عبارت، چون رعایت سجع شده، من اینچنین ترجمه کردم: «اما کم افتد که بینی آب رفته در جوست.» و غرض آن است که گاهی کلام صریح است، بایستی مترجم معنی آن جمله را در قالب الفاظ متقابل رعایت کند، اما در بعضی اوقات آزاد است، درحدیکه معنای مجازی آن عبارت را برساند.
البته در ترجمه بنده این مورد کم اتفاق افتاده؛ دوسه مورد بیشتر نیست و بیشتر سعی شده است که الفاظ فارسی در مقابل عربی قرار بگیرد، البته با رعایت بعضی اصول بلاغی مثل موازنه و سجع و ... که جزء خصوصیات کلام امیرالمؤمنین (ع) است. دیگران هم این کار را کردهاند؛ من نمیگویم که این کار ابتکار من بوده و دیگری نکرده و زحمات ممتد گذشتگان از قدیم گرفته تا امروز را منکر نمیشوم. اگر اشتباه نکنم، از قرن دهم که ترجمه «نهجالبلاغه» صورت پذیرفته، همه مترجمان تحت عنایت مولا امیرالمؤمنین (ع) بودهاند.
یکی از مشکلات ترجمه «نهجالبلاغه» این است که معنی بعضی واژهها مورداختلافنظر است؛ بهطورمثال، راوندی به یک روش معنی میکند، ابنابیالحدید اعتراض میکند، مرحوم علامه شوشتری در «بهجالصباغه» از نظر راوندی دفاع میکند؛ و ازاینقبیل مکرر دیده شده است، و همچنین کلمههای ترکیبی که وجود دارد، بهعنوانمثال، «الجوع الاغبر» که در فارسی معادل ندارد؛ البته بعضی این عبارت را «گرسنگی غبارآلود» معنی کردهاند که این ترکیب در فارسی وجود ندارد. حضرتعالی با این دو مشکل چگونه برخورد کردهاید؟
بههرحال، هر عبارت معادلی یا عین آن یا نزدیک به آن را در زبان دیگر دارد؛ مثلا، در جای دیگر هم داریم «الجوع موت الاحمر» (گرسنگی مرگ سرخ است). خب، ما در ترجمه عبارت «مرگ سرخ» را بهکار نمیبریم، اما باید رجوع کنیم و عبارت مناسب را پیدا کنیم. ما برای پیداکردن یک کلمه با دوستان گاهی یک روز و حتی بیشتر طول میکشید تا به بررسی معادل فارسی آن کلمه برسیم. خلاصه «نهجالبلاغه» کتابی نیست که بشود بهراحتی روی آن سخن گفت.
البته من نمیگویم که اشتباهی ندارم. از اول انتشار این کتاب، دوستان ما کمکهای فراوانی به ما کردند که نام همه را من در مقدمه آوردم. البته کمکهایی که کردند درحد مشکلات ترجمه لغوی بوده است. غرض اینکه من هم ممکن است اشتباه کنم و دیگری هم ممکن است اشتباهی داشته باشد؛ هیچکس بهغیر از معصوم از خطا مصون نیست. اما بههرحال سعی بر این بوده است که با دقت فراوان این ترجمه صورت پذیرد که بحمدا... اینطور هم شده است.
مسئله بعدی مسئله بلاغت «نهجالبلاغه» است. همانطورکه میدانید، «نهجالبلاغه»، ازنظر لفظ و معنی و ترکیب، کلامی برتر از سخنان گویندگان فصیح و بلیغ است. این سخنان بدون اندیشه قبلی گفته شده و در انتخاب این الفاظ قبلا دقت و تأملی از طرف بهکار نرفته. این، خود، کاری نزدیک به معجزه است و در شروح خیلی به آن پرداخته نشده است. هم ازنظر انتخاب واژهها توسط حضرت که چه معنای خاصی را پیگیر است و هم ازجنبه بلاغی در تشبیهات، تمثیلات، استعارات و ... که در این کلام بهکار رفته، تاکنون تحقیقی صورت نگرفته که این بیان زیبا بهجلوه بیاید. نظرتان دراینمورد چیست؟
بله. بسیاری از عبارات «قرآن» در «نهجالبلاغه» تضمین شده و معنای بسیاری از آیات هم در «نهجالبلاغه» بهکار رفته است، ولی در شروح- البته هر شرحی خصوصیتی دارد- در برخی از شروح، مثلا در «بهجالصباغه» یا در شرح خوئی، در بعضی جاها یا در بعضی شروح دیگر اشارهای شده است که- فرضا- در فلان خطبه چنیننامهای یا بلاغتی یا چنین نکتهای وجود دارد، ولی نباید انتظار داشت که همه شروح این جزئیات را در کار درنظر بگیرند. البته، اگر این کار صورت بگیرد، بسیار کار خوبی است. منتها کسیکه میخواهد وارد این مقوله شود باید اصطلاحات و فنون بلاغی را بداند و با دقت نکات بلاغی را موردتوجه قرار دهد و آثار بلاغی را از آن استخراج کند.
اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت آن است که هر شاعری یا هر گویندهای که میخواهد سخنی موردپذیرش ازنظر زیبایی معنا یا ازنظر زیبایی لفظ ارائه دهد قبلا باید آن مطلب را مطالعه کند و روی کاغذ بیاورد، و در بیشتر کشورها هم مرسوم است که زعما هیچگاه شفاهی سخنرانی نمیکنند، متن را از روی نوشته میخوانند؛ این بدیندلیل است که یکوقت نکتهای را نگویند که در آن فکر نکرده باشد و بعد موردی و اشکالی پیدا شود.
اعجاب در «نهجالبلاغه» این است که امیرالمؤمنین (ع) فیالبداهه و بدون اینکه از پیش بیندیشند شروع به سخن کردهاند: خطبهای که در مسجد خوانده شده، نامهای که به کاتب دستور نوشتن میدهد، نکتهای که بیمقدمه به کسی میگوید و هیچ فکری از قبل درمورد آن نشده است. این است که این آثار بلاغی، این حسنهای لفظی و معنوی، در سخن امام علیبنابیطالب (ع) است، بدون اینکه حضرت تفکر خاصی دراینمورد کرده باشد، که البته در مقدمه ترجمه نیز اشارهای به این نکته کردهام.
منبع: «در محضر استاد دکتر سیدجعفر شهیدی پیرامون نهجالبلاغه و ترجمه آن»، در مجله «نهجالبلاغه»، زمستان ۱۳۸۱ و بهار ۱۳۸۲، شماره ۶، صفحات ۱۴۳ تا ۱۵۲.