صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

یادی از مرحوم محمود مرتضایی‌فر، معروف به وزیر شعار | تنها عضو وزارت شعار

  • کد خبر: ۳۱۴۵۰۸
  • ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۵
یادی از مرحوم محمود مرتضایی‌فر، معروف به وزیر شعار و از یاران صمیمی امام خمینی‌(ره)​.

به گزارش شهرآرانیوز؛ 

۱۲ بهمن ۱۳۵۷/ بهشت زهرا (س) تهران

«ما می‌گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیرقانونی است و اگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می‌کنیم. من دولت تعیین می‌کنم، من تو دهن این دولت می‌زنم، من دولت تعیین می‌کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد...» و بعد دست‌ها از فرط هیجان و شوق بی‌اختیار بالا رفت و تشویق حضار، چنار‌های بهشت زهرا (س) را به لرزه انداخت.

 تمام جمعیتی که آن لحظه توی قطعه ۱۷ بهشت زهرا (س)، پای نطق آتشین امام (ره) نشسته بودند، سال‌ها عمر و مال و جوانی و جانشان را صرف این لحظه تاریخی کرده بودند. آن اقتدار توی کلام امام (ره) که از پی‌ریزی دولتی مردمی خبر می‌داد، انگار بغضِ شوق‌آلودِ جماعتی سینه‌سوخته بود که در اوان پیروزی انقلاب می‌شکست و صدای دست‌ها، بی‌اختیار شبیه به یک برون‌ریزی جمعی ناخواسته بود.

اما انگار آن شکوه توی کلمات، آن ثانیه‌هایی تاریخی که همه می‌دانستند در تاریخ معاصر ایران ماندگار خواهد شد، قرابتی با تشویق آن خیل جمعیت در لباس‌های خاکی و مبارزاتی نداشت. همه‌چیز در چند ثانیه اتفاق افتاد. یک نفر از آدم‌های نزدیک به جایگاه، جوری که انگار هزار نفر توی گوشش خوانده باشند که بلند شو و فریاد بزن، مشت گره کرده‌اش را به آسمان کوبید و از بن جان فریاد زد: «ا... اکبر، ا... اکبر» و بعد دومینوی فریاد حماسی جمعیت تمام بهشت زهرا (س) را پر کرد.

آن نخستین ا... اکبری که کمانه کرد توی جمعیت و عین سنگی که روی آب پرتاب شده باشد، حلقه‌های جمعیت را به هیجان واداشت، ابتکار درخشان محمود مرتضایی‌فر بود. چهره آشنایی که از مدت‌ها پیش از انقلاب، در حلقه یاران وفادار امام (ره)، می‌خواند و می‌سرود و فریاد مجاهدت سر می‌داد.

۲۴ اسفند ۶۳/ نماز جمعه تهران

این آن جمعیتی نبود که آدم خیال می‌کرد در آخرین جمعه سال برای نماز جمعه بیاید. صدام خودش رسما اعلام کرده بود نماز جمعه را می‌زند. قرار نبود کیپ در کیپ جمعیت توی آن آخرین جمعه سال، با احتمال وقوع انفجار، خود را به دل حادثه بیندازند، اما هیچ چیز عادی نبود. ایران درگیر جنگ بود.

کسی آخرین جمعه سالش را صرف خرید ماهی شب عید نمی‌کرد. سنگر‌های دفاع از وطن، تا صفوف نماز جمعه تهران رسیده بود. هیچ دغدغه‌ای به پر کردن سنگر‌های دفاع از انقلاب و مرز‌های وطن، اولویت نداشت. آن روز قرار بود آیت‌ا... خامنه‌ای در جایگاه امامت نماز جمعه بایستد. جمعیت انقلابی مثل دشتی از سرو ایستاده بودند رو به جایگاه امام جمعه و کسی باکی از اصابت موشک‌ها نداشت، اما صدام کار خودش را کرده بود. 

آقای خامنه‌ای، خطبه‌هایش را می‌خواند که موج صدای انفجار، افتاد در دل جمعیت منسجمی حالا مثل رشته‌های تسبیح به هر طرف پراکنده شده بود. حرارت انفجار خودش را کشیده بود تا جایگاه. آیت‌ا... خامنه‌ای، آرام و آهسته از جایگاه فاصله گرفت. حالا فقط صدای فریاد و هراس بود که از بلندگو تا رادیوی ملی کشیده می‌شد و سکوت وهم‌آلود بعد از انفجار قلب شنوندگان را می‌لرزاند. یک نفر باید شجاعانه خود را به جایگاه می‌رساند. 

می‌رفت پشت بلندگو و با صدایی که ابدا نمی‌لرزید اعلام می‌کرد آیت‌ا... خامنه‌ای سلامت است. آن یک نفر، همانی بود که توی قطعه شماره‌۱۷ بهشت زهرا (س)، بی‌اختیار مشت‌های گره کرده اش را به آسمان کوبید و فریاد ا... اکبر سر داد‌: «لطفا توجه کنید! رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، هم اکنون به خطبه‌های عالمانه خود ادامه می‌دهند.» باز هم محمود مرتضایی‌فر بود. همانی که به نقل از احمدآقای خمینی به «وزیر شعار» معروف شده بود. مردی که حضرت امام (ره) مابین مشغله‌هایش، سراغش را گرفته بود و با لبخند از عنوان وزیر شعار استقبال کرده بود.

خدمتگزار باوفای نماز جمعه

«اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفْوِ، وَالرَّحْمَةِ.» آن صدایی که با خواندن این نجوا در سر شما پژواک می‌کند، صدای محمود مرتضایی‌فر است. صدایی که در صفوف نماز عید فطر، تبدیل به یک عنصر جدانشدنی از صفای این مراسم دل‌نشین است. او حالا بخشی از حافظه سمعی ایرانیان از ابتدای انقلاب اسلامی تا اوایل دهه ۹۰ است. مردی که در روزگار جنگ و مبارزه و تظاهرات، با هوشمندی و درایت، به بداهه‌گویی‌ها و خلق شعار‌های انقلابی همت کرد و ادبیات تازه‌ای به محافل انقلابی بخشید.

همانی که هرسال در شب سالگرد پیروزی انقلاب ساعت ۹ شب روی بام خانه‌ها تکثیر می‌شد و از حنجره میلیون‌ها ایرانی بیرون می‌ریخت و انگار بانگ ا... اکبرش با تمام صداها، تفاوت داشت. او حتی حالا که نیست، لحن و گرمای صدایش در خاطر مردم ته‌نشین شده و انگار کسی هربار از میانه جمعیت برمی‌خیزد و به قوت همان روزگار جوانی فریاد می‌زند: مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر ضدولایت فقیه و همه با او تکرار می‌کنند.

وزیر بی‌کابینه‌ای که تنها یک کارمند داشت. کارمندی وظیفه‌شناس و دل‌سوز که تا آخرین روز حیات، قلبش برای این انقلاب می‌تپید و حتی در روز‌هایی که با بیماری فراموشی دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد، حلاوت حضور در مناسبات جمعی و انقلابی را فراموش نمی‌کرد. وزارتخانه محمود مرتضایی‌فر بودجه‌ای نداشت جز تعهد و ایمان و وفاداری و مشورت. مرتضایی فر در بهار سال‌۱۳۹۲ از دنیا رفت، اما صدایش هنوز در یاد‌ها زنده است. صدای مردی که به قول رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت درگذشت او، از یاران صمیمی انقلاب و خدمتگزار باوفای نماز جمعه تهران بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.