در دنیایی که همهچیزش رسانهای است و جنگها و دعواها و صلح و دوستیها همه جنبه نمایشی دارد، معلوم است که راهکارهای اقتصادی هم به همین درد، مبتلا میشود.
البته نه اینکه رسانهای شدن چیزها، الزاما امری نامناسب باشد، اما به نظر میرسد که دغدغه بازنمایی مسائل در محیط رسانهای، گاهی چنان بالا میگیرد که سایه آن بر سر مسائل روز سنگینی میکند.
امروز هر کسی را در هرجایی که میبینید، دوربینی به دست گرفته است و عکسی میاندازد، به این امید که تصویر خود در نگاه دیگران را اصلاح کند یا اینکه تصویری ایدهآل از خود و توانمندیهایش به اشتراک بگذارد. این دوربینها گاهی به وسعت رسانههای مهم کشوری و بینالمللی، گسترش پیدا میکند و گاهی از آن نیز فراتر رفته، وارد بازنمایی رسانهای در ابزارهای اقتصادی میشود.
نمونه اخیر این دغدغههای رسانهای و روانی، مصوبه حذف صفرها از پول ملی است. ممکن است تعجب کنید اگر ادعا شود که حتی اسکناسها هم میتوانند بهنوبه خود تبدیل به یک رسانه شوند اما واقعیت این است که اسکناس نیز مانند بسیاری دیگر از چیزها ابعاد رسانهای دارد و نمادها و اعدادی که بر آن نقش میبندد، در ناخودآگاه شهروندان اثر میگذارد.
صفرهای روی یک اسکناس آنگاه که آن اسکناس از دست شما خارج میشود، ناخواسته پیامی را به ذهن شما میفرستد و شما را هوشیار میکند که مراقب تبعات این از دست دادن باشید. حالا اگر این صفرها کمتر شود، حتی اگر در واقعیت، شما همان میزان قبل را از دست داده یا بهدست آورده باشید، از نظر ذهنی دچار تغییر در پیام ارسالی میشوید و دستکم تا مدتی، تحتتاثیر سرگردانی ذهنیِ پیام رسانهای آن اسکناسها خواهید بود.
اینکه در طول روز میبینید مسائلی مانند ارزش پول یا گرانی و ارزانی، ذهن مردم را درگیر کرده است اما آنها درنهایت نه براساس قدرت خرید که بر مبنای همان اعدادی که در ذهن دارند رفتار اقتصادی خود را سامان میدهند، به این دلیل است که ابعاد رسانهای پول، فراتر از آن چیزی است که انتظار میرود.
حالا دولتمردان میخواهند در کدگذاری پیامها بر روی اسکناسها، دخالت کنند و پیامی متفاوت را به مصرفکننده پول انتقال دهند. پیام این است که پولی که در دست داری، قدرت زیادی دارد و بنابراین با پول اندکی، میتوانی اجناس بیشتری خریداری کنی؛ پیامی که طبیعتا برای مصرفکننده میتواند مثبت تلقی شود.
مقایسه ارزش پول با دلار و مقایسه میزان پول مصرفی در یک سوپرمارکت با حجم اجناسی که خریداری میشود، همه و همه در پیامی که در ذهن شکل میگیرد، موثر است و حالا اگر ایده دولت برای حذف صفرها درست پیش برود، احتمالا این حس خوب به افزایش اعتمادبهنفس اقتصادی کمک میکند.
با این حال اگر این طرح از نظر رسانهای بهخوبی پیش نرود و پیامدهایی چون سرگردانی مردم، ناراحتی از کاهش ارزش پسانداز یا سپردهها را بهدنبال داشته باشد، آنگاه ممکن است همین تدبیر اقتصادیرسانهای جواب عکس دهد و پیامی که حذف صفر روی اسکناسها به ذهن ارسال میکند، پیامی ناخوشایند یا حتی عصبیکننده باشد.
به این ترتیب دولتمردان باید بهخوبی آگاه باشند که ماجرای حذف چهار صفر از پول ملی، صرفا یک بازی اقتصادی و یک تدبیر پولمحور نیست، بلکه بیش از آن، یک تاکتیک رسانهای و روانی است، بنابراین باید برای مدیریت این سیاست، از روانشناسان و استادان ارتباطات و روزنامهنگارانی استفاده شود که میدانند چه پیامی، چطور باید به دست مخاطب برسد.
در دنیای مجازی امروز، آنچه تعیینکننده است، تصویر ذهنی چیزهاست. دولتها اگر قدرت مدیریت این تصویر ذهنی را نداشته باشند، شکست خواهند خورد. قدرت نهفقط در نیروی نظامی یا حتی اقتصاد که در بازنمایی درست این قدرت در اذهان عمومی است، بنابراین در چنین روزگاری باید درزمینه جایگاه رسانهای تصمیمات، هوشمندانه عمل کرد و با دقت، دستکاری در کدهای قرارگرفته در گوشه اسکناسها را تغییر داد. گاهی یک تغییر و تصمیم دولت میتواند باعث اتفاقی ناگوار شود و این همان نکته است که باید نگرانش بود.