صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

شیخ خراسانی امید مشروطه خواهان بود | یادی از آیت‌الله ذبیح‌الله قوچانی، مجتهد شیعه و عالم نامدار

  • کد خبر: ۳۲۱۸۷۴
  • ۲۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۸
شیخ از روزی که به مشهد برگشته بود، خون تازه‌ای به رگ‌های مدرسه علمیه برگشته بود. قلم‌ها از دست افتاده بود و همه با چشم‌های مشتاق تنها گوش جان می‌سپردند به وعظ شیخ قوچانی که حالا دیگر برای همیشه به مشهد آمده بود.

به گزارش شهرآرانیوز؛ صحبت چند فقره زمین و ملک و سند نبود. مرحوم، دختری بود از خانواده‌های اعیانی و سرداران بجنوردی و روزی که از دنیا رفت، عروس حاکم شهر قوچان بود. اجل مهلت نداده بود وصیتی مرقوم کند که بعد مرگ چه به سر املاک موروثی‌اش می‌آید. حاکم وقت قوچان مانده بود و پیراهن عزای زن و حلوایی که با فکر بالاکشیدن اموال انگشت می‌زد و به دهان می‌گذاشت و می‌دانست به سال نکشیده، لذت بالا کشیدن املاک به جا مانده از همسرش، به قدر حلاوت این حلوای خراسانی، کامش را شیرین می‌کند.

مهمان‌ها را یکی یکی از سر باز می‌کرد و در فکر جعل سند بود تا این‌طور نشان دهد که خدابیامرز چیزی برای وراث باقی نگذاشته و هر آنچه داشته، به همسرش بخشیده! کفتار‌ها نیز پرسه‌زنان اطرافش می‌چرخیدند و می‌گفتند تاریخ اسناد را قبل مرگ قرار بده و چند فقره امضای علمای شهر را هم ضمیمه‌اش کن تا اسناد جعلی‌ات، اعتباری دوچندان بگیرد.

قوچان جای ماندن نبود

زمستان‌های قوچان فیل‌افکن است. شب‌هایش، سوزناک‌تر. باد از روی برف بلند می‌شود و شلاق زنان آدم‌ها را در خانه حبس می‌کند. با این حال، سوسوی فانوس صندوق‌دار شجاع‌الدوله و فراش‌باشی که پشت در خانه آیت‌ا... قوچانی در باد تکان می‌خورد، خبر از پیغام مهمی داشت که این وقت شب آنها را یک‌لنگه‌پا پشت در خانه شیخ معطل کرده بود.

در را که باز کرد، چشمش که به چشم‌های ملتمس دو مرد افتاد و نور بی‌جان فانوس، قندیل‌های محاسنشان را نمایان کرد، تسلیم شد تا با آنها به خانه خان برود. می‌دانست اگر نرود، عقوبت بدی در انتظار این دو خواهد بود. عبا به دوش کشید و راه افتاد سمت خانه خان. جایی که پای اوراق جعلی املاک زن مرحوم خان، فقط مانده بود جای خالی مهر آیت‌ا... قوچانی تا کار تمام شود. 

زمستان سخت قوچان پشت در‌های عمارت خان جاماند و شیخ با همراهی خدمه رسید به اتاقی که شبیه به قصه‌های تاریخی بود. از این سر اتاق تا آن سراتاق سفره‌ای پهن بود که شبیهش را می‌شد در خواب‌های خوش پیش از سپیده‌دم پیدا کرد. شجاع‌الدوله به شخصه جلو آمد، عبای خیس شیخ را گرفت و عبای تازه‌ای به او داد. دعوت کرد بنشیند بالای سفره و به خیالش رنگ‌به‌رنگ خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها می‌تواند زمینه را مهیای عرض مطلب کند. 

شیخ، اما با ابرو‌های گره کرده، تند و تند تسبیح را دور انگشتانش می‌چرخاند و جز نگاه به شمسه‌های روی قالیچه، به چیزی نظر نمی‌انداخت. شجاع‌الدوله کمی نزدیک‌تر شد. دو زانو نشست. ظرف خرما را کشید سمت شیخ و گفت: چراغ خانه ما خاموش شد آشیخ! ما ماندیم و مسئولیت سنگینی که شانه‌هایمان را افتاده کرد. توفیق عرض ارادت نداشتیم! حضرتعالی بر خلاف دیگر علما نه قدم رنجه می‌کنید سمت ما، نه درخواستی دارید تا انجام وظیفه کنیم. 

با این‌همه، جسارتا خواستیم تشریف بیاورید برای شرکت در یک امر خیر. حکومت بر این شهر، اعتبار زیادی می‌خواهد. گره کور بسیار است و پول گشایشگر هر چیزی است. این زن، ناغافل از میان ما رفت و انبوه املاک و اراضی و مستغلاتش ماند بی‌صاحب. گفتیم مصالحه‌نامه‌ای به امضای علما و وجوه شهر تنظیم کنیم تا از محل این اموال، خدمتی به خلق خدا کرده باشیم. 

شیخ ذبیح‌ا... حالا دیگر صورتش سرخ شده بود و مدام دندان سر جگر می‌گذاشت تا چیزی نگوید، اما بی‌پروایی حاکم قوچان تمامی نداشت: به قراری که شنیده‌ام شما در مشهد منزل ندارید و این مرحوم در مشهد دارای عمارت و منزل و کاروان‌سرا می‌باشد و من احتیاجی به آنها ندارم، آنها را به جنابعالی تقدیم می‌کنم که محل سکنی و ممر معاشی از کاروان‌سرا برای شما باشد و آن مرحوم هم بهره اخروی ببرد! 

حالا دیگر نه فقط این عمارت که این شهر جای ماندن نبود. آن شب شیخ ذبیح‌ا... با همان عبای خیس به خانه برگشت. داروندارش را ریخت پشت درشکه‌ای چهاراسبه و پیش از طلوع آفتاب راه افتاد سمت مشهد. می‌گفت: شهری که مردم همه چیز خود را حتی دین خود را فدای خشنودی ظالم می‌نمایند، محل زندگی نیست.

فریب دنیا را نخورید

گوش تا گوش طلبه‌ها نشسته بودند روی فرش حجره و کسی پلک نمی‌زد. شیخ از روزی که به مشهد برگشته بود، خون تازه‌ای به رگ‌های مدرسه علمیه برگشته بود. قلم‌ها از دست افتاده بود و همه با چشم‌های مشتاق تنها گوش جان می‌سپردند به وعظ شیخ قوچانی که حالا دیگر برای همیشه به مشهد آمده بود: فریب دنیا را نخورید. چهارتا پول نشانتان می‌دهند تا فریب بخورید.

 دنیا امروز آدمی را می‌فریبد و فردا می‌گریاند. سلاطینی که بر مردم مسلط بودند آخرش رفتند، ما هم می‌رویم. آنها چیزی نبردند و ما هم نمی‌بریم. پس در کارهایمان به این بیندیشیم که آیا خدا راضی است؟ مواظب باشید! جوانید و قدر جوانی خود را بدانید. الان که اینجا نشسته‌ام، همین امانت است.

انسان از خود چیزی ندارد، همه امور از آن خداست. نباید گول خنده‌های دنیا را بخوریم که اسیر دنیا با فدیه هم آزاد نمی‌شود. خداوند حکیم است و فعل لغو از او سر نمی‌زند. محال است که موجودی در عالم خلقت به خاطر او پا بر امیال شیطانی بگذارد و دستش گرفته نشود. 

ممکن نیست انسانی در برابر امیال گناه‌آلود مقاومت نماید و از رحمت خاص الهی دور بماند. آغاز ورود به عوالم متعالی از خویشتن‌داری از هوا‌های نفسانی شروع می‌شود.» شیخ ذبیح‌ا...، صلابتی در کلامش بود که وقتی حرف می‌زد عین آبی که به اسفنج فرو می‌رود، در جان مخاطب می‌نشست و جای هیچ جدلی باقی نمی‌ماند. محبوبیت و اعتبار شیخ آن اندازه مثال زدنی بود که وقتی در شهر، زمزمه‌های مشروطه پیچید، شیخ ذبیح‌ا... چشم امید بسیاری بود.

صدای مردم علیه استبداد بود

شکایت‌های مردمی مثل رود می‌ریخت به خانه آخوند خراسانی. رکن‌الدوله والی خراسان کار را از حد گذرانده بود. فریبکاری و دیکتاتوری‌اش داشت بین مردم ضرب‌المثل می‌شد.

نامه‌ها همه در آن شرایط خفقان‌آور تنها یک چیز طلب داشتند: ایجاد مشروطه و رهایی مردم از چنگال استبداد. این مابین، شیخ ذبیح‌ا... قوچانی هم نظری به خواسته‌های مردمی داشت. با علمای شهر رایزنی می‌کرد و بنا داشت مبارزات به شکل مخفیانه تحت نظر او و دیگر هم‌مسلکانش آغاز شود.

 کار دشوار بود و پرخطر، اما به اعتبار و ایمان و درایت او، تکثیر اعلامیه‌ها و تشکیل هسته اولیه انجمن‌های ایالتی ولایتی خراسان به‌خوبی پیش رفت. به همت او بود که کمک‌های مردمی از محل بازاریان مؤمن جمع و برای تهیه اقلام مبارزاتی از قبیل اعلامیه و اسلحه، به جیب مبارزان ریخته می‌شد.

بازگشت او به مشهد، نقطه روشنی بود که تا حضور نمایندگان شهر در مجلس شورای ملی نیز اثرداشت. آب‌ها که از آسیاب سیاست افتاد، شیخ برگشت به محل تدریس و موعظه و سرانجام ۲۳ اسفند سال ۱۲۹۵ به وقت ۶۱ سالگی در مشهد از دنیا رفت و در دارالسیاده حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.