بسما... الرحمنالرحیم و به نستعین. در قسمت قبل گفتیم نامه اینگونه شروع میشود که امیرالمؤمنین خودشان را بنده خدا میخوانند و این نگاه را در نوع حکومتداری ایشان نیز میبینیم. وقتی روش حکومتی و مدیریتی امیرالمؤمنین (ع) با معاویه را نگاه میکنیم، تفاوت میبینیم. معاویه برای پیشبرد کارهایش از هر روشی استفاده میکرد؛ از تطمیع، رشوه دادن، تهدید، ترور کردن و شکنجه کردن و ارعاب گرفته تا دیگرروشها؛ اما امیرالمؤمنین (ع) از این روشها استفاده نمیکردند.
در یکی از خطبهها ذکر شده است که امیرالمؤمنین وقتی با مخالفت یارانشان مواجه شدند و آنها حضرت را اذیت کردند، حضرت فرمودند: «وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیمُ أَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی و ا... لَا أَرَى إِصْلَاحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی؛ أَضْرَعَ ا... خُدُودَکُمْ وَ أَتْعَسَ جُدُودَکُمْ، لَا تَعْرِفُونَ الْحَقَّ کَمَعْرِفَتِکُمُ الْبَاطِلَ وَ لَا تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ کَإِبْطَالِکُمُ الْحَق؛ چند با شما مدارا کنم، چونان که با اشتران جوانى که کوهانشان از درون ریش است و از برون سالم، مدارا کنند. یا با کهنهجامهاى که اگر از یک جاى پارگى آن را بدوزند، از جاى دیگر پاره شود. هر بار که طلایه لشکر شام از دور پدیدار شود، هر یک از شما به خانه خود مىگریزید و در را به روى خود مىبندید. همانند سوسمارى که از بیم، در سوراخ خود پنهان مىشود، شما نیز به سوراخ خود مىخزید. یا مانند کفتار به لانه پنهان مىشوید.
به خدا سوگند، خوار و ذلیل کسى است که شما یاریاش کرده باشید. هرکه شما را، چون تیر به سوى خصم افکند، تیر سوفارشکسته و بىپیکان، به سوى او افکنده است. به خدا سوگند که بههنگام آرمیدن در عرصه آرامش خانه، شمارتان بسیار است و در زیر پرچم نبرد، اندک. میدانم داروى درد شما چیست و این کژى را چگونه راست توان کرد. ولى نمىخواهم شما را اصلاح کنم، درحالىکه خود را تباه کرده باشم.
خداوند خوارتان سازد و بدبخت و بىبهره کند. آنسان که باطل را مىشناسید، حق را نمىشناسید و آنسان با باطل مبارزه نمىکنید که به نابود کردن حق کمر بستهاید.» حضرت میفرمایند: «وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ»؛ (من بلدم که چه چیزی شما را شایسته و مطیع میکند). «و لَکِنِّی لَا أَرَى إِصْلَاحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی»؛ (ولی من نمیخواهم شما مطیع بشوید و فرمانبردار بشوید به قیمت اینکه من خودم را فاسد کنم.)
امیرالمؤمنین از روشهایی که موجب میشود دیانت خودشان، حریت خودشان، انسانیت خودشان آسیب ببیند، استفاده نمیکنند. چرا؟ چون برای ایشان اصل بندگی خداست. امیدوارم که بتوانیم در همه شئون زندگی به این سمت حرکت کنیم که بنده واقعی خدا شویم؛ چون بنده غیرخدا بودن چیزی جز ذلت به ارمغان نمیآورد. والسلامعلیکمورحمةا... وبرکاته.