در فوتبال حرفهای، ستارهها فقط با تکنیکشان شناخته نمیشوند، بلکه با منش و مسئولیتی که درقبال یکدیگر دارند، معنا پیدا میکنند. اما وقتی بازیکنان ملیپوش در بزنگاههایی که یکی از خودشان زیر تیغ بیاخلاقی و هتاکی قرار گرفته، سکوت میکنند، نمیتوان از تماشاگران سکوها انتظار داشت که نقشی متفاوت ایفا کنند.
ماجرای اخیر علیرضا بیرانوند و حجم فحاشیهایی که در استادیوم به سمت او روانه شد، تنها یک رخداد تلخ نبود؛ یک هشدار جدی بود. تلختر آنکه از میان دهها ملیپوش فعلی و سابق، جز سردار آزمون، کسی حاضر نشد واکنشی در حمایت از همتیمیاش نشان دهد؛ سکوتی که از مسئولان فدراسیون فوتبال تا بازیکنان تیم ملی کشیده شد، بیتفاوتیای است که به ریشه اخلاق در فوتبال ایران ضربه میزند.
این وضعیت، از فقدان یک نهاد مشخص و مسئول برای دفاع از کرامت انسانی بازیکنان حکایت دارد. در بسیاری از کشورهای پیشرفته، اتحادیههای بازیکنان – مثل FIFPro در سطح بینالمللی، یا PFA در انگلیس، UNFP در فرانسه و AFE در اسپانیا – نهفقط در مسائل صنفی بلکه در بزنگاههای اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی نقشآفرین هستند. آنها با صدایی بلند دربرابر بیعدالتی، تبعیض و بیاحترامی میایستند و از اعضای خود دفاع میکنند؛ صرفنظر از رنگ پیراهن یا نام باشگاه.
در فوتبال ایران، اما چنین تشکیلات مستقلی وجود ندارد یا اگر هم هست، فاقد آن جسارت و کارآمدی است که بتواند بازیکنان را گرد هم آورد، از آنها بخواهد مسئولیت اجتماعی بپذیرند و در مواجهه با بیاخلاقیها بیتفاوت نباشند.
حمایت از یک بازیکن در برابر فحاشی، بهمعنای تأیید عملکرد ورزشی او نیست؛ بلکه دفاع از یک اصل انسانی است: کرامت انسان. وقتی بازیکنان پشت هم نمیایستند، چطور انتظار دارند هوادارانی که گاه درگیر هیجانات کور و تعصبات افراطیاند، مرز اخلاق را رعایت کنند؟
وقت آن رسیده است که بازیکنان فوتبال ایران، فراتر از رقابتهای باشگاهی، به فکر همصداشدن و تشکیل یک اتحادیه مستقل، شجاع و اثرگذار باشند؛ اتحادیهای که نهفقط در بزنگاههای مالی یا قراردادی، بلکه در دفاع از حرمت و سلامت روانی اعضایش نقش ایفا کند.
وقتی ستارهها پشت هم نباشند، فوتبال هم پشت آنها نمیماند.