در فوتبال ایران، عادت کردهایم به اینکه هر اتفاق ساده، به معمایی پیچیده و مبهم تبدیل شود؛ از جابهجایی ناگهانی محل برگزاری مسابقات گرفته تا روایتهای متناقض از زبان مسئولان و میهمانان. جدیدترین نمونه آن، بازی تیم ملی ایران مقابل کره شمالی در چارچوب مقدماتی جام جهانی است؛ مسابقهای که ابتدا قرار بود در مشهد برگزار شود، اما سر از پایتخت درآورد!
در این میان، روایتها متفاوت و متناقض است. سرمربی کره شمالی در پاسخ به اینکه چرا ابتدا وارد مشهد شدهاند و سپس به تهران آمدهاند، صراحتاً گفته است: «به ما اطلاع داده بودند بازی قرار است در مشهد برگزار شود. بعد از آن گفتند بازی در تهران است و ما چاره دیگری نداشتیم.» جملهای ساده، اما پرمعنا. یعنی فدراسیون ایران یا AFC در ابتدا رسماً مشهد را اعلام کرده بودند و بعد تغییر تصمیم دادهاند؛ اما چرا؟
فدراسیون فوتبال ایران، در روایت رسمی خود مدعی شده بود که کرهایها بهخاطر پرواز زیاد تمایلی به حضور در مشهد نداشتهاند و خواستهاند از ترکیه مستقیم به تهران بروند. اما حالا که سرمربی کره صریحاً گفته ابتدا مقصد مشهد بود و بعد تغییر کرد، کدام روایت را باید باور کنیم؟ AFC اشتباه کرده؟ کرهایها بد فهمیدهاند؟ یا فدراسیون، طبق عادت همیشگی، واقعیت را پنهان کرده است؟
پرسشهای اصلی اینجاست: اگر کرهایها اصلاً تمایلی به مشهد نداشتند، چرا وارد مشهد شدند؟ چرا مسیرشان را آنقدر طولانی کردند؟ آیا فدراسیون، برای فرار از تبعات میزبانی مشهد و مسائلی که در سالهای اخیر بارها در آن ورزشگاه بهوجود آمده، تصمیم گرفته اینبار بیسروصدا، میزبانی را تغییر دهد و آن را با بهانههایی دروغین پنهان کند؟
متأسفانه باید گفت این اتفاق نشانهای از یک ضعف ساختاری عمیقتر در فوتبال ایران است: عدم صداقت با افکار عمومی. فدراسیونی که بارها با پنهانکاری، اطلاعرسانی ناقص یا روایتهای گزینشی، تلاش کرده است واقعیتهای تصمیمگیریهایش را پشت پرده نگه دارد، اکنون هم در این ماجرا، مخاطب را دچار سردرگمی و بیاعتمادی کرده است.
اینکه میزبانی از یک شهر گرفته میشود، خود بهتنهایی میتواند دلایل فنی یا اجرایی داشته باشد، اما وقتی دلایل اعلامشده با واقعیت میدانی همخوانی ندارد، اعتماد عمومی قربانی میشود. چرا باید همیشه همه چیز در سکوت و ابهام پیش برود؟ چرا فدراسیون جرئت ندارد دلایل واقعی تصمیمات خود را شفاف و صادقانه اعلام کند؟
انتقال بازی از مشهد به تهران، اگر به هر دلیلی لازم و منطقی بوده، نیازی به این بازیهای رسانهای و دوگانگی در روایت نداشت. اما وقتی مسیر اطلاعرسانی با روایتهایی متناقض و بیپشتوانه طی میشود، طبیعی است که جامعه فوتبال، بوی عدم صداقت را زودتر از هر توضیحی استشمام کند.
آیا وقت آن نرسیده که فدراسیون بهجای پیچاندن افکار عمومی، به مسیر صداقت و شفافیت بازگردد؟ یا همچنان باید شاهد بازیهایی باشیم که در زمین برگزار نمیشوند، بلکه در پشت میزهای سیاستورزی فوتبالی و اتاقهای تصمیمسازی بیپاسخ جریان دارند؟