در روزهایی که آسمان منطقه پر از دود و آتش است و صدای آژیر جای سوت آغاز بازیها را گرفته، فوتبال ایران نیز از حوادث تلخ جهانی بینصیب نمانده است. باشگاه استقلال که مدتی است در پی یافتن ناخدایی خارجی برای کشتی آبی خود است، حالا در دریایی طوفانی گرفتار شده؛ دریایی که موجهای آن نه از تاکتیک و نقلوانتقالات، بلکه از جنگی تحمیلی برمیخیزد.
گفتوگوها و مذاکرات با مربیان خارجی یکی پس از دیگری در ساحل تردید فرو میروند. هرچند پیش از این هم برخی از آنها به دلایلی قید سفر به تهران را زده بودند، اما حالا با شعلهورشدن آتش تجاوز رژیم صهیونیستی، دودِ ناامنی فضای تصمیمگیری را تیرهتر کرده است.
بازیکنان خارجی نیز ممکن است ترجیح دهند فعلاً بار سفر نبندند؛ همانها که تا دیروز در زمین تمرین مشغول پاسکاری بودند، امروز شاید درگیر پاسپورت و بیمه و تصمیمهای احتیاطیاند. این اوضاع، سایهای از تردید را بر برنامهریزی لیگ انداخته است. شاید لیگ برتر هم با تغییر تقویم همراه شود، تغییری که اگر رخ دهد، صفحه شطرنج تصمیمگیری در باشگاه استقلال را به کلی به هم میریزد.
در چنین شرایطی، آبیها باید به خودیها چشم بدوزند. اگر جنگ ادامه یابد و خاک تصمیمگیری همچنان لغزنده باشد، استقلال چارهای ندارد جز آنکه از میان نامهای آشنا یکی را به عنوان ناخدای جدید برگزیند. در این میان، مجتبی جباری همچنان برگ برنده آبیهاست؛ مردی که جام حذفی را فتح کرده و هواداران را امیدوار ساخته است. اما اگر او نخواهد بماند، گزینههایی همچون رحمتی، عنایتی، بختیاریزاده و منصوریان آمادهاند تا در این بزنگاه تاریخی سکاندار استقلال شوند. در میانه میدان جنگ، فوتبال هم میجنگد؛ با تردید، با تصمیمهای دشوار و با امید به صلح.