صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

رمزِ عبور از صد‌ها سال بحران | اهمیتِ ایرانی‌بودن

  • کد خبر: ۳۴۰۶۳۳
  • ۰۳ تير ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۶
محسن سوهانی، مدیرکل هنر‌های نمایشی رادیو و رادیونمایش، در یادداشتی اختصاصی برای شهرآرانیوز، از اهمیت همگرایی در لحظه خطر نوشت.

به گزارش شهرآرانیوز، محسن سوهانی در این یادداشت نوشته است:

در نگاه اول، ایران کشوری است پرچالش: از حملات تاریخیِ بیرونی گرفته تا بحران‌های داخلی، از بلایای طبیعی تا برخی ناکارآمدی‌ها. اما چیزی در اعماق این جامعه وجود دارد که باعث شده این سرزمین، برخلاف پیش‌بینی بسیاری از تحلیلگران، بار‌ها از فروپاشی بگذرد و باز برخیزد. آن چیز، شاید همان سیمرغ درونی ما باشد؛ تمثیلی از تبدیل «من‌های تنها» به «ما‌ی مقاوم» در لحظه‌های دشوار.

این ویژگی، یعنی همگرایی اجتماعی در بحران، نه یک شعار فرهنگی‌ست و نه یک اتفاق تصادفی. بلکه یک الگوی تاریخی-روان‌شناختی است. ما ایرانی‌ها در شرایط عادی، گاهی  اختلاف‌نظر داریم. اما به محض اینکه خطری بزرگ از راه می‌رسد، انگار کلید یک حافظه‌ جمعی فعال می‌شود. گسل‌ها موقتاً خاموش می‌شوند و جای خود را به پیوستگی می‌دهند.

برخی شاهد مثال‌های تاریخی‌اش:

مقاومت در برابر اسکندر و اسطوره‌ی فردوسی

وقتی اسکندر مقدونی، هخامنشیان را شکست داد، بسیاری از مظاهر سیاسی ایران از بین رفت. اما آنچه باقی ماند، فرهنگ بود. چند قرن بعد، در دل حکومت غیرفارسی‌زبان سامانیان، فردوسی برخاست. او اسطوره‌های پراکنده‌ی ایرانی را جمع کرد و «شاهنامه» را سرود که نه فقط یک کتاب شعر، بلکه پروژه‌ای برای بازسازی هویت ایرانی بود. اگر چه سیاست سقوط کرد، اما فرهنگ جمعی زنده ماند. نمونه‌ای از همگرایی فرهنگی در دل بحران سیاسی.

مغولان و بازسازی اجتماعی

حمله‌ی مغول در قرن هفتم هجری، برای بسیاری تمدن‌برانداز بود. کتابخانه‌ها، مساجد، بازارها، شهر‌ها همگی ویران شدند. اما چند دهه بعد، همان جامعه‌ای که زیر آوار مغول خم شده بود، از دل خود چهره‌هایی، چون خواجه نصیرالدین طوسی، خواجه رشیدالدین فضل‌الله، علامه حلی، حافظ، سعدی، و مولوی را بیرون داد. این فقط یک نوزایی علمی و فرهنگی نبود. بلکه در عمل و سطح اجتماعی در سطح اجتماعی هم، بافت شهری، سازمان‌های صنفی، شبکه‌های تجاری و نهاد‌های آموزشی، بدون کمک دولت مرکزی، بازسازی شدند. جامعه، بدون صدا و هیاهو، خودش را ترمیم کرد.

صفویه و هم‌هویتی مذهبی

صفویان، دولت-ملت ایران را بعد از قرن‌ها تکه‌تکه بودن بازسازی کردند. اما این بازسازی، تنها با زور شمشیر نبود. آنها بر یک عنصر وحدت‌بخش متمرکز شدند: تشیع. از نظر جامعه‌شناختی، این انتخاب یک ابزار هم‌هویتی قوی بود. به گفته بندیکت اندرسون، ملت‌ها "اجتماعات خیالین" هستند؛ و صفویه، با مذهب، مرزی برای این تخیل مشترک ایجاد کرد. جامعه‌ای متکثر، به شکلی تدریجی خود را درون یک هویت جدید بازیابی کرد.

مشروطه؛ همگرایی طبقاتی

جنبش مشروطه، نخستین تجربه‌ی مدرن همبستگی در ایران بود. در تهران، تبریز و اصفهان، شاهد اتحاد طبقه متوسط، علما، روشنفکران و بازاریان بودیم. اختلاف نظر وجود داشت، اما هدف مشترک بود: قانون‌مداری. انقلاب مشروطه، از نظر سیاسی شاید ناقص ماند، اما از منظر هم‌گرایی اجتماعی، لحظه‌ای بی‌سابقه بود. یک ائتلاف طبقاتی در دل بحران.

جنگ تحمیلی؛ حافظه‌ی زنده‌ی همدلی

در دهه‌ی ۱۳۶۰، جنگ تحمیلی دشمن بعثی، چیزی بیش از یک نبرد نظامی بود. این جنگ، فرصتی شد تا همدلی عمیق ایرانیان بروز کند. از پیرزن روستایی که النگوهایش را برای جبهه می‌فرستاد تا دانشجوی شهری که داوطلبانه به خط مقدم می‌رفت، جامعه ایران – بدون اجبار سیستماتیک – هم‌دوش شد. پژوهشگران علوم اجتماعی، از این پدیده با عنوان "همبستگی خودجوش در تهدید جمعی" یاد می‌کنند.

زلزله‌ها، سیل‌ها، کرونا و همگرایی مدنی

در سال‌های اخیر، در بحران‌هایی، چون زلزله‌ی بم، سرپل ذهاب، سیل گلستان و بحران کرونا، جامعه ایرانی باز همان رفتار آشنا را نشان داد. در حالی که برخی نهاد‌های رسمی کند و ناکارآمد بودند، مردم خودشان دست‌به‌کار شدند. پویش‌های مردمی، شبکه‌های کمک‌رسانی، پزشکان داوطلب و گروه‌های اجتماعی که مثل سلول‌های یک پیکر فعال شدند. این الگو، شباهت زیادی به "شبکه‌های مقاوم مدنی" دارد که در ادبیات علم مدیریت بحران به آن اشاره شده است.

جامعه‌ای با «هوش جمعی در بحران»

جامعه ایران، شاید در زمان آرامش، کمتر سازمان‌یافته و پر از شکاف به‌نظر برسد. اما درست در لحظه‌هایی که همه فکر می‌کنند دیگر همه‌چیز فرو می‌پاشد، یک سیمرغ درونی از دل آن بلند می‌شود. آن هم نه با فرمان، نه با شعار؛ بلکه بر اساس یک غریزه‌ی تاریخی. ما این رفتار را بار‌ها دیده‌ایم.

از بازسازی تمدنی بعد از حمله مغول تا بازسازی روابط انسانی پس از کرونا. این یعنی ما یک سرمایه‌ی پنهان داریم: «همگرایی در لحظه‌ی خطر». شاید وقتش رسیده به‌جای فقط تمرکز بر آنچه نداریم، گاهی هم به داشته‌های فرهنگی‌مان فکر کنیم.
سیمرغ، اسطوره نیست. یک الگوی رفتاری تکرارشونده است. رمز عبور ما از صد‌ها سال بحران.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.