صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

دفاع از مشهد با تاکتیک‌های «میرحسین تبادکانی» | درباره مدافع بزرگ خراسان در عصر صفویه

  • کد خبر: ۳۴۰۸۵۰
  • ۰۳ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۷
خراسان در نیمه نخست عصر صفوی یک مشکل همیشگی و البته بزرگ داشت: هجوم دائم ازبکان؛ می‌آمدند، غارت می‌کردند، اسیر می‌گرفتند، آتش می‌زدند و می‌رفتند.

مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ خراسان در نیمه نخست عصر صفوی یک مشکل همیشگی و البته بزرگ داشت: هجوم دائم ازبکان؛ می‌آمدند، غارت می‌کردند، اسیر می‌گرفتند، آتش می‌زدند و می‌رفتند. به‌همین‌دلیل، دفع خطر آنها یکی از اساسی‌ترین اقدامات فرمانروایان و اُمرای حکومتی خراسان در این دوره تاریخی بود؛ اما کمتر کسی می‌توانست دفاعی دقیق و مؤثر را علیه ازبکان سازمان‌دهی کند. آنها به هیچ الگویی از نبرد‌های کلاسیک آن دوره پایبند نبودند؛ مانند گله کفتار هجوم می‌آوردند و اقداماتشان، عموما از نظمی ثابت پیروی نمی‌کرد.

حاکمان قزلباش خراسان، در هرات و مشهد، بیشتر مواقع تن به قلعه‌بانی می‌دادند و به‌این‌ترتیب، رجاله‌ها تا پشت دیوار‌های شهر پیش می‌آمدند و هنگام سرگرمی مدافعان شهر، روستا‌ها و مزارع اطراف آن را غارت می‌کردند. این مسئله به‌ویژه در اواخر دوره شاه‌تهماسب‌یکم صفوی، به مسئله‌ای حاد و بغرنج تبدیل شد و تا نیمه نخست حکومت شاه‌عباس‌یکم، امان مردم منطقه را برید.

درست در همان ایام سیاه و جان‌فرسا، قهرمانی ظهور کرد که توانست مرهمی بر زخم‌های عمیق مردم این خطه بگذارد؛ قهرمانی که نامش در لابه‌لای متون تاریخی گم شده است و من امروز می‌خواهم درباره‌اش با شما صحبت کنم؛ قهرمانی به نام «میرحسین تبادکانی»، سرداری جسور و بی‌باک که، چون صاعقه بر سر مهاجمان ازبک فرود می‌آمد و به‌دلیل پیروزی‌های پیاپی بر آنان، به «فیروز جنگ» ملقب شده بود. حکایت میرحسین تبادکانی روایت یکی از طلایی‌ترین صفحات تاریخ دفاع از خطه خراسان در پیشینه پر‌فراز‌و‌نشیب آن است.

آن «سیادت‌پناه» سلحشور

تبادکان منطقه‌ای در شمال شهر مشهد است که نامش از دیرباز در متون تاریخی وجود دارد. میرحسین و اجدادش در این منطقه به دنیا آمدند و به‌همین‌دلیل به تبادکانی مشهور شدند. آنها از سادات تبادکان بودند و به‌دلیل رشادت و شجاعت، شهرت فراوانی داشتند. پدر میرحسین نیز در‌زمره سرداران و جنگاوران معروف بود و در تربیت وی بسیار کوشید.

در هنگامه هجوم ازبکان که طی سال‌های پایانی سلطنت شاه‌تهماسب یکم و بروز برخی ناآرامی‌ها در ایران، فرصت را غنیمت دانسته و به خراسان تاخته بودند، میرحسین تبادکانی پایمردی بسیار نشان داد. نقل است که نیرو‌های تحت‌امر خود را به اطراف هزار‌مسجد برد و از این کوه‌های استوار و بلند دژی تسخیر‌ناپذیر برای مقابله با ازبکان ساخت.

چندی بعد، او دامنه تکاپو‌های نظامی خود را با ازبکان تا حدود سرخس گسترش داد و عملا این مناطق را برای هر متجاوزی ناامن کرد. شاید به‌همین‌دلیل بود که در سال‌۹۶۶‌قمری (۹۳۸ خورشیدی)، حاکم خراسان در نامه‌ای به شاه‌تهماسب‌یکم، از وی درخواست کرد که حکم حکومت منطقه «سرخس» و «زورآباد» را به میرحسین‌تبادکانی اعطا کند و این درخواست پذیرفته شد.

«احمد بن حسین منشی قمی» در «خلاصةالتواریخ» به این ماجرا اشاره می‌کند و می‌نویسد: «حقیقت عرضه داشت نموده معروض حجاب بارگاه فلک اشتباه گردانید که سیادت‌پناه میرحسین تبادکانى فیروز جنگ است و هر‌مرتبه که با ازبکان مقابله نمود، غالب آمده. اگر شاه کامیاب مالک‌رقاب او را به مرتبه ایالت سرافراز ساخته الکا سرخس و زورآباد را بدو شفقت فرمایند که در حفظ و حراست و مزاحمت و ممانعت ازبکان بهتر از ورساق خواهد بود و در عوض آن الکا هرجا که به‌سر کار نواب‌میرزا عنایت می‌فرمایند، امر امر اعلى است.»

به‌این‌ترتیب، حکومت سرخس و زورآباد به میرحسین تبادکانی محول شد تا او از‌آن پس با تمرکز بیشتری به دفع ازبکان بپردازد.

شهادت در اوج قدرت

از سال ۹۶۶ تا ۹۷۶ قمری، به مدت حدود ۱۰ سال، میرحسین‌تبادکانی مدافع حقیقی مشهد در برابر هجوم‌های پیاپی ازبکان بود. نظم سازمانی او در قوای نظامی‌اش و نیز اطاعت بی‌چون‌و‌چرای سربازان که فرمانده خود را سلحشوری لایق می‌دیدند، باعث شد امنیت در سراسر منطقه حاکم شود.

توسعه خط دفاعی تا حدود سرخس، باعث شد ازبک‌ها مسیر دیگری را برای هجوم به خراسان انتخاب کنند. آنها به موازات هریرود حرکت می‌کردند و خود را به حدود «جام» می‌رساندند و این منطقه را به باد غارت می‌دادند. «زینل‌بیگ ذوالقدر»، حاکم این منطقه، می‌کوشید هجوم را دفع کند، اما مانند میرحسین تبادکانی موفق نبود. ظاهرا حسادتی هم نسبت به دلاور تبادکانی داشت که باعث می‌شد گاه به‌دنبال کسب افتخار از هر طریق ممکن باشد. تا‌اینکه بالاخره آن اتفاق شوم رخ داد. در میانه سال‌۹۷۶‌قمری (۹۴۷‌خورشیدی)، «ازبک سلطان»، یکی از اُمرای ازبک‌ها، با لشکری جرار و به قصد غارت به خراسان تاخت و خود را به منطقه جام رساند.

زینل‌خان ذوالقدر برای دفع هجوم به تعقیب آنها پرداخت و تا محل تلاقی هریرود و کشف‌رود، جایی در حدود «پل خاتون»، پیش آمد. این ناحیه، تحت نگهبانی و مراقبت میرحسین تبادکانی بود و زینل‌بیگ نباید بدون هماهنگی با وی اقدامی نظامی انجام می‌داد، اما حاکم جام، ظاهرا برای خفیف کردن سردار مشهدی به تعقیب دشمن پرداخت.

میرحسین تبادکانی از وی خواست دست از تعقیب بردارد. این دستورالعمل ناشی از تجربه وی در این‌گونه مواقع بود. اما زینل‌بیگ با خیره‌سری دست از تعقیب برنداشت و با این حرکت، عملا خط دفاعی ایرانیان را به‌هم ریخت. «احمد بن نصرا... تتوی» (درگذشته ۹۹۶ قمری) در «تاریخی الفی» می‌نویسد: 

«جمعى کثیر از ازبکان به تاخت نواحى جام آمدند. زینل بیگ، ولد ابراهیم‌خان ذوالقدر که حاکم آنجا بود، عزیمت تعاقب نمود و هرچند میرحسین تبادکانى [که حاکم آن نواحی بود]او را منع کرد، سودى نداد. بلکه زینل‌بیگ او را بر بددلى ملامت کرد و میرحسین که سردار صاحب وجود شجاع بود، برآشفته، سوار شد و به اتفاق زینل‌بیگ به ازبکان -که به اعتماد کثرت جمعیت به خاطر‌جمعى مى‌رفتند- رسیدند و ازبکان به جنگ ایستادند و جمعى کثیر از طرفین به قتل رسیدند و آخر‌الامر به سبب کثرت، ازبکان ظفر یافتند.»

میرحسین تبادکانی می‌توانست زینل‌بیگ را در میدان رها کند و براساس تجربه جنگی و با رعایت جانب احتیاط عقب بنشیند، زیرا ضرورتی نداشت که با نیرو‌هایی اندک به تعقیب دشمنی بپردازند که به شماره افزون از آنها بود و در ضمن، در مسیر عقب‌نشینی و بازگشت به‌سر می‌برد.

با‌این‌حال، میرحسین تبادکانی این کار را نکرد و با پایمردی وارد میدان شد، شاید بتواند زینل‌بیگ خیره‌سر را از چنگ ازبکان نجات دهد؛ اما شرایط به‌گونه‌ای دیگر رقم خورد. ازبکان که حالا مهم‌ترین مدافع ایرانی کوه‌های هزارمسجد را با نیرو‌هایی اندک پیش روی خود می‌دیدند، فرصت را از دست ندادند و به‌یک‌باره بر ایرانیان هجوم آوردند. جنگ مغلوبه شد و تعداد زیادی از طرفین کشته شدند، اما آنچه تأثرآورتر از شکست به نظر می‌رسید، کشته شدن میرحسین تبادکانی در میدان جنگی نابرابر بود.

ازبکان او را با تیرهایشان هدف قرار دادند و خون آن مدافع بزرگ خراسان را بر زمین ریختند. به‌این‌ترتیب، حیات پربرکت وی به پایان رسید. هر‌چند در تاریخ اشاره‌ای به تدفین و تشییع پیکر وی نشده است، احتمالا جسد میرحسین تبادکانی را به مشهد منتقل و در جوار حرم‌رضوی به خاک سپرده‌اند.

انتقام از قاتل سردار مشهدی

هنگامی که خبر کشته شدن میرحسین و زینل‌بیگ، همراه گزارش نبرد با ازبک سلطان به دست شاه تهماسب رسید، از خیره‌سری زینل‌بیگ سخت برآشفت. منشی قمی در «خلاصةالتواریخ» می‌نویسد: «.. و شاه طهماسب بازماندگان میرحسین را رعایت بسیار کرد و، اما به حال بازماندگان زینل‌بیگ که به‌واسطه بى‌تدبیرى جمعى کثیر را به کشتن داده بود، نپرداخت.»

داغ میرحسین تبادکانی چنان بر دل فرمانروای صفویه سنگینی می‌کرد که دستور داد قاتل وی را بیابند و از دم تیغ بگذرانند. این مهم حدود دو سال بعد به انجام رسید، روز یکشنبه، ۱۴‌شوال سال‌۹۷۸‌قمری (اول فروردین سال ۹۵۰ خورشیدی). منشی قمی در «خلاصةالتواریخ» این واقعه را ثبت کرده و نوشته است: «نوروز قوى‌ئیل، یکشنبه، چهاردهم شهر شوال، بعض‌ها ثمان و سبعین و تسعمائه درین سال حاجى کوتوال سلطان قم.

ازبک سلطان را که قاتل میرحسین تبادکانى و زینل‌سلطان ذوالقدر بود به قتل آورده در روز جمعه بیست‌وسوم شهر ذى‌حجه سنه مذکوره این خبر به پایه سریر خلافت مصیر رسید.» به‌این‌ترتیب، انتقام خون میرحسین تبادکانی گرفته شد؛ هر چند که پس از وی، دامنه‌های سربلند کوه‌های هزار‌مسجد، دیگر مانند گذشته امنیت نداشت و تا سال ۱۰۱۰ قمری (۹۸۰ خورشیدی)، دوباره روزگار خوش نگهبانی سردار رشید مشهد را تجربه نکرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.