رضوانی| کتابی قطور با صحافی زیبا از کارتنی سربسته -که معلوم نیست دقیقا از کجا آمده است- پیدا میشود. این کتاب همان چیزی بود که دکتر مجتبی مجرد، 4 سال هر جای ممکن و محتمل را برای یافتنش زیر و رو کرده بود. کتاب، دیوان ملکالشعرا بهار، شاعر بلندآوازه معاصر و سراینده اشعار ماندگاری چون «ناله مرغ سحر» و «کوه دماوند» و روزنامهنگار آزادیخواه و سیاستمدار میهندوست، بود که دوست دیرینهاش سید محمود فرخ خراسانی، شاعر شهیر، گردآوری کرده بود. مجرد و سید امیر منصوری 2 سال برای تصحیح و مقابله این اثر وقت میگذارند تا نسخهای منقح و شایسته از دیوان بهار عرضه کنند. این نسخه را نشر هرمس مدتی پیش منتشر کرد.
بیستوچهارمین نشست نقد و بررسی کتاب درخردسرای فردوسی، با حضور دکتر مجرد، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بجنورد، دکتر علیرضا قیامتی، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان خراسان رضوی، سید جلال قیامی میرحسینی، شاعر و پژوهشگر ادبیات و مصحح دیوان سید محمود فرخ، یوسف بینا، شاعر و مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه نیشابور، به این اثر تازه منتشر شده اختصاص داشت. میتوانید در ادامه بخشهایی از صحبتهای سخنرانان این نشست را بخوانید.
رازِ سربهمهرِ
مجتبی مجرد، استادیار دانشگاه بجنورد و مصحح کتاب: ماجرای پیدا شدن این دیوان برمیگردد به سال 1388، زمانی که دانشجوی ارشد بودم و روی پایاننامهام درباره یادداشتهای مرحوم فرخ، با راهنمایی دکتر یاحقی کار میکردم. در خلال آن یادداشتها، به یادداشتی رسیدم که ایشان بر روی دیوان ملکالشعرابهار چاپ انتشارات امیرکبیر نوشته و آنجا اشاره کرده بودند فلان شعر باید به این صورت باشد و من این را در دیوانی که خودم گردآوری کردهام، آوردهام. یادداشتی سهچهارسطری بود. از آن زمان این دغدغه در من به وجود آمد که حتما مرحوم فرخ، دیوانی از مرحوم بهار گردآوری کردهاند که باید دیوان قطوری باشد. به جستوجوی این دیوان پرداختم و سراغش را از دوستان مختلفی گرفتم. هر روز بخشهایی از دانشکده ادبیات مشهد را که احساس میکردم شاید در آنجا بشود این اثر را پیدا کرد زیرورو میکردم. این جستوجو 4 سال طول کشید و من هیچوقت دلسرد نشدم، چون میدانستم این دیوان اگر پیدا شود بسیار ارزشمند خواهد بود. سال 1394 اتفاقی عجیب و غریب افتاد که گفتنش خالی از لطف نیست. کتابخانه دانشکده ادبیات بخشی دارد که مربوط به نسخههای خطی و چاپ سنگی است. میتوانم ادعا کنم که بیش از هر کسی آنجا بودهام، حدود 5 ماه، هرروز صبح کلید را میگرفتم و تا پایان وقت اداری آنجا میماندم. در بخشی از کتابخانه کارتنهای کتابی که همچنان سر بهمهر بودند قرار داشت. دوستان چون دیده بودند من زیاد به آنجا میروم وقتی نسخهای پیدا میشد، به من میگفتند: بیا ببین این چه کتاب یا نسخهای است. روزی کارتنی را نشانم دادند و اولین نسخهای که دیدم نسخه بسیار مرتبی بود که خیلی زیبا صحافی شده و خیلی هم قطور بود. پیش از آنکه نگاهش کنم با خودم گفتم به احتمال زیاد مال مرحوم سید محمود فرخ است، چون ایشان بسیار انسان مرتبی بودند. یعنی نسخههای خطی و کتابهایش را بسیار دقیق و مرتب نگهداری میکرد. کتاب را که باز کردم مُهر اهدایی کتابخانه مرحوم فرخ بر آن بود و صفحه اول آن نوشته بود «دیوان اشعار ملکالشعرا بهار». با دیدن این عنوان خشکم زد. 4 سال همهجا را دنبال این کتاب زیرورو کرده بودم و حالا از سر اتفاق از کارتنی سر بر آورده بود که معلوم نبود از کجا آمده است. بعد از پیدا شدن این نسخه از دوست عزیزم، سید امیر منصوری، خواهش کردم که با سرعت و دقت تمام شروع کنیم به تایپ و مقابله نسخه و چیزهای دیگری که در مقدمه کتاب توضیح دادهام. بعدش 2سال مشغول کار مقابله بودیم و کتاب 2سال هم برای چاپ و انتشار معطل ماند و در نهایت با شکل و شمایلی که میبینید منتشر شد. این اثر در جاهایی دچار لغزشهای چاپی شده است که امیدواریم در چاپ دوم برطرف شود.
رفاقت دیرینه بهار و فرخ
علیرضا قیامتی، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان استان: هم بهار و هم فرخ در ادبیات ایران جزو اصلیترین و تأثیرگذارترین شخصیتها هستند. دیوان بهار که مرحوم فرخ آن را جمعآوری کرده، برای ما راهگشاست. میدانید که هیچکس به اندازه فرخ -که 50 سال میداندار انجمن فرخ بود- با این همه شخصیت ادبی و فرهنگی ارتباط نداشته است. او با حدود 80 نفر اخوانیه یا مهرسروده دارد و از این نظر یک استثناست. فرخ خراسانی بدون هیچ شک و شبههای تأثیرگذارترین انجمن ادبی ایران معاصر را داشته است. دیوان فرخ هم ادامه دیوان ملکالشعرا بهار است. آنها دوستی خانوادگی داشتهاند و سید احمد جواهری، پدر فرخ، بزرگترین مشوق و راهنمای ملکالشعرا بهار در عرصه شعر و شاعری به حساب میآید. این دوستی خانوادگی ادامه پیدا میکند تا اینکه بعدا بهار مشوق بزرگ فرخ میشود. انجمن فرخ هم از دل انجمن ملکزاده در میآید که محمد ملکزاده برادر بهار بوده است. دلبستگی بهار و فرخ به ادبیات ایران و فردوسی و خراسان آنها را به هم پیوند میداده است. هر 2 شخصیتهای سیاسی بودند و در روزنامهنگاری هم دست داشتند و این اشتراکات باعث شده بود که فرخ دیوان دوست خودش را از سالهای 1338 قمری آغاز و 60 سال از عمرش را صرف آن کند. اخوانیههای خیلی زیبایی هم بین بهار و فرخ در تمام عمرشان جاری بوده است. اما نکتهای که در مورد این تصحیح برایم ابهام ایجاد کرده این است که تعداد ابیات چند نمونه از اخوانیههای بهار و فرخ که هم در دیوان فرخ هست و هم در دیوان بهار، با هم برابر نیست. این اختلاف تعداد ابیات برای من سؤال است.
دشمنان فرخ به دنبال نبش قبر او بودند
سیدجلال قیامی میرحسینی، مصحح و گردآورنده دیوان محمود فرخ: در مقدمه این دیوان جلسه شعری که روزهای جمعه در خانه مرحوم فرخ برگزار میشد با عنوان «مجمع فرخ» ذکر شده است. در واقع نه مجمع بوده و نه انجمن. چون میدانید که انجمن اساسنامه مکتوب و برنامههای خاص خودش را دارد. جلسه مرحوم فرخ یک محفل ادبی بوده است. در کتاب «10 چهره، 10 نگاه» میتوانید بخوانید که محفل فرخ چقدر جریانساز بوده است و شاعران زیادی را تربیت کرده است، از مرحوم دکتر شفیعی و اخوان ثالث و نعمت میرزازاده تا جوانترها. یک نفر بایستی اداره محفل را بعد از فوت مرحوم فرخ برعهده میگرفته که خود ایشان پیش از مرگ فکرش را کردهبود. استاد کمال را صدا میزند و میگوید: بعد از مرگ من جمعهها میروی به این محفل و آن را اداره میکنی. مرحوم کمال هم تقریبا تا پایان عمرشان این کار را به عهده گرفته بودند و به خوبی انجام میدادند. اما بهتدریج و همزمان با جوی که در کشور به وجود آمده بود، محفل تعطیل شد و یک چراغ فرهنگی پرنور را که 40، 50 سال در مشهد سابقه داشت، از دست دادیم.
نکته دیگر اینکه آقای مجرد در چند مورد به یکی از کتابهای خودشان ارجاع دادهاند. معمولا این کار جالبی نیست، مگر در هنگاهی که ضرورت ایجاب کند مؤلف به کارهای خودش ارجاع دهد. همچنین رابطه بهار با فرخ را به دوستی و به استاد و شاگردی تعبیر کردهاند، اما میشود گفت رابطه آنها فراتر از این بوده و حالت رابطه مراد و مریدی پیدا کرده بوده است. مرحوم فرخ خیلی تحت تأثیر ملکالشعرا بوده است، حتی در موضعگیریهای سیاسیاش. از اخوانیات مرحوم فرخ میشود فهمید که چقدر با شاعران و مسئولان و وزرا و وکلا در ارتباط بوده است. خودش هم سمتهای سیاسی داشته است. از دوستان او زیاد صحبت شده است، اما از دشمنانش کمتر حرف زدهاند؛ در صورتی که فرخ دشمنان خیلی خطرناکی هم داشته است. دشمنانی داشته که نسبتهای ناروایی از فراماسون تا ساواکی بودن و حتی سرقت از بیتالمال به او میدادند. اسناد متعددی وجود دارد که نشان میدهد مرحوم فرخ خیلی تلاش میکرده است به فعالیتهایی که دشمنانش علیهاش میکردند پاسخ بدهد. از کسانی که علیه مرحوم فرخ نامهنگاریهایی به دربار داشتند و باعث شدند او را از سمتش در آستان قدس کنار بگذارند، یکی مرحوم بهبهانی و یکی مرحوم آیتا... کاشانی بود که نسبتهایی، از طرفدار روسیه تا طرفدار انگلیسیها بودن، به او میدادند. بیشتر انتقادشان به محمود فرخ به خاطر مسائلِ ظاهریِ مذهبی و شجاعت و شهامت و کمی هم صراحت لهجه او بوده است. از طرفی مرحوم فرخ در مقابل بعضی گروههای فشار هم میایستاده و باج به کسی نمیداده و ازاینرو دشمنان زیادی برای خودش فراهم میکرده است. در نتیجه همین چیزها مدتی به تهران میرود و آنجا زندگی میکند. حتی بعد از مرگ هم دشمنان فرخ دست از سر او برنداشتند. اولا با دفنش در حرم مخالف بودند، بعدش هم که دفن میشود، میروند سراغ مرحوم طبسی و با این گفته که ایشان در تمام عمرش 2 رکعت نماز نخوانده است و حالا چرا باید در حرم دفن شود، حتی میخواهند نبشقبر کنند. مرحوم آقای طبسی قبول نمیکند و میگوید بروید 3 فتوا از 3 نفر از علما برای ما بیاورید تا اجازه نبش قبر بدهم. طبیعتا هیچکس هم چنین فتوایی نمیدهد.
4 خطای این تصحیح
یوسف بینا، شاعر و مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه نیشابور: با توجه به حجم بسیار زیاد اشعار بهار و نیز احتمالا شتابزدگیهای پژوهشگران و تنگحوصلگیهای ناشران، خطاهایی در کار مصححان این دیوان راه یافته است که در پژوهشی با این سطح کیفی و حجم کمی شاید تا حدودی طبیعی به نظر برسد، اما بههرحال کار منتقد یافتن همین خطاها و ارائه نقد خود به مصححان و مؤلفان محترم است. در ادامه، خطاهایی را که به نظر آمده است در 4 بخش ذکر میکنم. در ویرایش فنی مسامحه مصححان از جایجای کتاب پیداست و در همان نگاه ابتدایی -چه به مقدمه و چه به متن اشعار و حتی جلد کتاب- روشن میشود که گویا ارادهای برای ویراستن فنی متن وجود نداشته است. در این باب، نه تنها خطاهای ویرایشی چشمگیر است، بلکه یکدست نبودن متن نیز مخاطب را آزار میدهد. این در حالی است که با توجه به نیاز خط فارسی به پاسداشت به ویژه از سوی پاسداران حقیقی آن که همانا دانشآموختگان و استادان رشته زبان و ادبیات فارسی هستند، از مصححان انتظار میرفت متنی ویرایششده پیش روی مخاطبان خود بگذارند. اگر 2 کتاب «دستور خط فارسی» و «فرهنگ املایی خط فارسی» مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی را مد نظر قرار دهیم، خواهیم دید که خطاهای ویرایشی و نوشتاری متن بیشمار است. در حروفچینی متن اشعار کتاب نیز خطاهایی وجود دارد که اگرچه اندک است، زیبنده چنین کتابی نیست و رفع آنها به هیچوجه کار سخت و وقتگیری نبوده است. برای نمونه در بیت «خجسته باد و همایون در این خجسته/ سرای شب ولادت اعظم ولیّ بار خدای» کلمه «سرای» باید به مصرع قبل برود.
همچنین در درست خواندن و در نتیجه درست نوشتن ابیات یعنی تصحیح دیوان هم خطاهایی در کار مصححان راه یافته است. البته نگارنده این نوشتار متن چاپ شده را با نسخه دستنویس فرخ از اشعار بهار مقابله نکرده است، اما دقت در برخی ابیات که غلط وزنی یا زبانی یا اغلاط شعری دیگری دارند و مصححان توضیحی درباره آن ابیات نیاوردهاند، نشان میدهد تصحیح این ابیات درست نیست یا دستکم مصححان ابیات را درست خواندهاند اما در این کتاب درست ننوشتهاند. بههرحال، با توجه به اینکه نمیتوان باور کرد استادان بیبدیلی چون بهار و فرخ در سرودهها و نوشتههای خویش مثلا شعری با غلط وزنی یا زبانی یا دیگر اغلاط شعری بیاورند، میتوان مسئولیت چنین خطاهایی را متوجه مصححان دیوان دانست. درباره تعلیقات و توضیحات مصححان بر این دیوان شعر نیز میتوان نکاتی را متذکر شد؛ مانند اینکه کلمه «بر» به معنی «میوه» توضیح داده شده است اما تعدادی از کلمات توضیح ندارند. ازاینرو باید گفت که پاورقیهای کتاب شامل توضیحات و تعلیقات مصححان، نیاز به بازنویسی و ساماندهی جدی دارد.
در بخش پایانی این نشست، 2 مصحح کتاب به تعدادی از ابهامات و سؤال و نقدهای واردشده پاسخ دادند.