به گزارش شهرآرانیوز، آیینهای عزاداری اهلبیت(ع) در ایران به دوره صفویه بازمیگردد و نقطه اوج این آیینها همزمان با دولت قاجار در ایران است.
طایفه قاجار با علاقهمندی خود به اهلبیت(ع)، بیشترین مراسم سوگواری را برای ائمه و به ویژه ذکر حوادث کربلا برگزار میکرد. در این میان، بهجز آیینهای عمومی در سطح شهر تهران که آن زمان «دارالخلافه» نامیده میشد، تعزیههای زنانه نیز جریان داشت.
«قمرالسلطنه» ملقب به «ماهتابانخانم»، دختر فتحعلیشاه قاجار و نوشآفرینخانم، چهلوششمین دختر فتحعلیشاه از زنان فاضل، شاعر و نیکوکار کشور بود. او با حاجمیرزا حسینخان مشیرالدوله سپهسالار، سفیر کبیر ایران در اسلامبول، ازدواج کرد و به زبانهای فرانسه و ترکیه اسلامبولی آشنایی داشت.
مهارت او در شعر و ادب زبانزد بود، اما ارادت خاص این دختر قاجاری به ائمه اطهار(ع) او را از دیگران متمایز کرده بود. قمرالسلطنه دوبار به سفر حج رفت و در طول سال و برپایی تعزیه و جشن در سالروز ولادت ائمه اقدام میکرد. تعزیه زنانه در منزل قمرالسلطنه، و در دنباله مجلسهای روضهخوانی زنانه برپا شد و هرساله در تمام عصرهای ۱۰ روز اول محرم برقرار بود.
ظاهراً خانم قمرالسلطنه بچهدار نشد و از آنجا که اسم او «قمر» بهمعنای «روشنایی» بود، درآمد تمامی املاک خود را وقف روشنایی حرم اهلبیت(ع) کرده است. هرساله ۵۰ هزار تومان از درآمد املاک و مستغلاتی هم که در اختیارش بود، صرف تعمیر و مرمت آرامگاه پیشوایان دینی میکرد. او موقوفات زیادی هم برای تأمین مخارج تحصیل عدهای از طلاب نجف و بقاع متبرکه از خود بر جا گذاشت و سالهاست بخشی از درآمدهای حاصل از موقوفات محله نعمتآباد در منطقه ۱۹ تهران، صرف روشنایی حرم اهلبیت(ع) میشود. عمده عواید موقوفات او برای روشنایی عتبات مقدسه هزینه میشود؛ به همین دلیل اموال او در ایران وقف روشنایی حرم حضرت معصومه(س) و امامرضا(ع) و بخشی از دارایی او هم وقف روشنایی حرم اهلبیت(ع) در عراق شامل کربلا، نجف، سامرا و کاظمین میشود.
قمرالسلطنه خانهای داشت که آن را هم وقف عزاداری سیدالشهدا(ع) کرد و اکنون حسینیهای در انتهای خیابان سعدی جنوبی تهران است.
یکی دیگر از زنان پیشرو در تعزیهخوانی زنانه دوره قاجار، «مونسالسلطنه ماهوشخانم» ملقب به «مونسالدوله»، ندیمه انیسالدوله سوگلی حرم ناصرالدینشاه، از زنان مجرب و دنیادیده و متجدد دوره خود بود.
او از زنانی بود که به حج و کشور فرانسه سفر کرده و با زبان آنجا آشنا بود. او را میتوان در جرگه معدود زنان خاطرهنویس ایرانی به شمار آورد که در خاطراتش در مورد تعزیه زنانه و مراسم سوگواری به وقایع و جزئیات دقیق میپردازد.
وی در مورد تعزیه زنانه نوشته است: «در این تعزیهخوانی یا نمایش مذهبی، همه نمایشگران زن بودند و با روی باز روی صحنه میآمدند و تماشاچیان هم بدون استثنا زن بودند.»
در آن روزها پیرمرد سالخوردهای به نام «معین البکا» کارگردان اینچنین نمایشها بود. این پیرمرد دهها بلکه صدها نسخه اشعار مناسبتی داشت که هر تکه آن را یک نفر با آهنگ مخصوص میخواند. زنهای ایرانی آن روز، به طور کلی سواد خواندن و نوشتن نداشتند و به فرض هم که نسخه شعرها را دستشان میدادند، فایدهای نداشت، چون بلد نبودند بخوانند.
راه چاره این کار آن بود که خواجه سیاهوسفید و پیر و جوان که سواد داشتند به خانه معین البکا میرفتند و از روی آن نسخهها، شعرها را خواندند و حفظ میکردند.
بعد وردستهای معین البکا آهنگها را هم به آنها یاد میدادند؛ بنابراین همین که خواجهها کاملا آزموده میشدند به اندرون و حرمسراها میآمدند و زنان و دختران، پیر و جوان روضه خوان را جمع میکردند. این دسته از زنها را به عنوان "ملا" صدا میکردند؛ مانند "ملا مریم خانم" یا "آخوند ملا هاجر خانم".
کلمه آخوند، عنوان سردسته روضه خوانهای زنانه بود و گاه اتفاق میافتاد که سردسته روضه خوانهای زنانه مختصر سواد خواندن هم داشت.
برای تعزیه زنانه یک دسته موزیک هم تهیه کرده بودند که تمامی افراد آن خواجه بودند. طبل و شیپور و سنج و قرنی و همه چی داشتند که فقط خواجهها به کار میانداختند گاه میشد که تعزیه خانههای زنانه باید کلاهخود و سپر داشته باشند و سوار اسبهای کوچک رام که "تاتو" میخواندند میشدند".
بیشتر تعزیههای زنانه مربوط به وقایعی بود که جنبه زنانه و تفریحی داشت؛ مثل عروسی بلقیس و سلیمان، یوسف و زلیخا، عروسی رفتن حضرت فاطمه (س) که بعد از ماه محرم و صفر در ربیع الاول ماه شادی بود انجام میشد. اما تعزیههای عزاداری مخصوص ماه محرم و صفر بود.
هنر زنان تعزیه خوان در این بود که با نداشتن سواد، شعرها را بدون غلط و با آهنگ مناسب میخواندند. لیدی شِل، زن وزیر مختار انگلیس که در این تعزیهها حضور داشت میگوید: "اگرچه آهنگها و موزیک این شبیه خوانی به گوش فرهنگیان مطبوع نمیآمد، اما به قدری این زنان خوب بازی میکردند که اگر آن را تکمیل میکردند، یک نوع اپرای جالب به وجود میآورد که ارزش هنری داشت".
سردسته تعزیهخوانان زنانه معمولا دختر فتحعلیشاه معروف به "شاهزاده خانمه" بود که تا اواسط عصر ناصری در قید حیات بود و گفته میشود خیلی هم باسواد و کتابخوان بود.
شاهزاده خانمه هنگام کارگردانی به رسم آن روز دامن کوتاه چین دار، ارخلاق ترمه یا اطلس و چادر نماز بلند و کفش ساغری میپوشید و یک عصای آبنوس کوتاه مرتب به دست، دسته موزیک و هنرپیشگان را فرمان میداد و مثلاً اگر دختری باید آهنگ حزن انگیزی میخواند کشیدهای به صورت اش میزد تا گریه کند.
گفته. میشود، تعزیه خوانی زنانه فقط در اندرون شاهی و خانوادههای اعیان و اشراف و شاهزادگان درجه اول انجام میگرفت. مهمترین آن، تعزیه زنانهای بود که در اندرون شاهی میخواندند و شب عاشورا، همان شاهزاده خانمه، سر و پای برهنه جلو میافتاد و یک کیسه پر از کاه دست میگرفت و به صدای رسا نوحه میخواند و کاه میافشاند و زنان اندرون به دنبال این شاهزاده، حرکت میکردند و دو دستی سینه میزدند و اشک میریختند و بدین ترتیب به اتاق موزه میرفتند و علم جواهرشانی را که معروف به "علم شاه" بود از اتاق موزه به حیات تخت مرمر میآوردند و میگرداندند و دوباره به اتاق موزه میبردند.
دیگر جاهایی که تعزیه زنانه خوانده میشد، عمارت ماه تابان خانم، سالی ۱۰ روز تعزیه زنانه و عمارت منیریه، منزل منیر السلطنه زن ناصرالدین شاه و مادر کامران میرزای نایب السلطنه بود.
مونس الدوله در خاطرات خود در مورد تعزیه زنانه و مراسم سوگواری اشاره دارد: ماه محرم به قول قدیمیها عید بزرگ زنانه بود: "محرم آمد و عید زنها شد | برای گوشه نشینان بهانه پیدا شد"
مخصوصاً شب عاشورا زنان خیلی مشغولیت داشتند؛ از آن جمله باید پای ۴۱ منبر شمع روشن کنند، بعد زیر نخل حلوا بپزند، هر محله یک نخل داشت و نخل، همان اتاقک چوبی مشبکی بود به شکل ضریح پیغمبر.
بعضی خانمها نذر داشتند که اگر خدا به آنها پسر بدهد، پسرشان "قمه زن" شود. وقتی که نذر خانم ادا میشد، همان نوزاد قنداقی را بغل میگرفتند و یک پارچه به جای کفن گردنش میانداختند و وی را میبردند سبزه میدان یا امامزاده زید و دلاک، یکی دو تیغ به پیشانی بچه شیرخوار میزد. البته بچه گریه میکرد، اما اهمیت نمیدادند و معتقد بودند نذر باید ادا شود، اگر نذر را ادا نکنند نوزاد جوان مرگ میشود.
شاهزاده عضدالدوله در تاریخ عضدی در مورد برگزاری تعزیه و مراسم سوگواری بیان میکند: "در عاشورا، اسباب شبیه خوانی و رتق و فتق تکیه زنانه از بابت تعزیه خوانی شبها سپرده به ننه کوچک بود. منبر روضه خوانی روز، حکمش با خیرالنسا خانم، مادر حیدر قلی میرزا دختر مرتضی قلی خان برادرزاده شاه شهید بود که روز عاشورا خودش به منبر میرفت و اشعار سینه زنی میخواند. تمام اهل حرم در پای منبر سینه میزدند.
برگزاری مجالس تعزیه زنانه عمومیت و توسعه چندانی نیافت و این مجالس نهایتاً تا اواسط دوران حکمرانی احمد شاه قاجار بیشتر استمرار نیافت و پس از آن رو به افول نهاد.
صادق همایونی در کتاب "شیراز خاستگاه تعزیه" عواملی که منجر به رکود مجالس تعزیه شد را چنین مینامد: کمی تعداد تعزیه خوان زن، محدودیت محلهای تعزیه خوانی زنانه، انحصار حضور زنان در این مجالس، انحصار برگزاری به مجالسی که توسط زنان و برای آنها قابل اجرا باشد، فقدان امکان استفاده از ابزارهایی، چون حضور مردان، سطح عمومی نازل موسیقی در میان زنان، ممنوعیتهای شرعی از نظر حجاب و اضمحلال خاندان قاجار به عنوان حامی اصلی این مجالس.