به گزارش شهرآرانیوز، در منطقالطیر، عطار قصهای از پرندگان تعریف میکند که دنبال پادشاهی هستند. اما این سفر بیرونی نیست، یک سفر درونیست؛ هر پرنده، نماد یک ویژگی انسان است، و سیمرغ در نهایت چیزی نیست جز خودِ آنها در آینه. در تابلوهای این نمایشگاه هم انگار همین سفر در حال اتفاق افتادن است. با موجوداتی روبهرو هستیم که نیمی پرندهاند، نیمی انسان، گاهی هم چیزی فراتر. بدنهایشان پر از جزئیات و رنگ و بافت است، آنقدر که نمیشود راحت ازشان عبور کرد. هر کدام شبیه یک رؤیای شلوغاند، یا یک حس گمشده. نگاه که میکنی، احساس میکنی در حال تماشای یک قصهای هستی که کلمات ندارد، فقط تصویر است و حس. اینجا مرغان فقط پرنده نیستند، انگار بخشی از ما هستند که سالهاست دنبال چیزی میگردد؛ شاید معنا، شاید رهایی؛ و توی این شلوغی فرم و رنگ، انگار چیزی درون آدم بیدار میشود. یک صدای آشنا که میپرسد: تو چی؟ تو چرا پر نکشیدی؟ نمایشگاه «مرغان عجب»، آثار شیرین بابازاده، این روزها در گالری هنگام در حال برگزاری است. در ادامه، گفتوگو با این هنرمند را میخوانید.
شیرین بابازاده توضیح میدهد: از زمانی که بهصورت حرفهای وارد دنیای هنر شدم، مسیر مشخصی را برای خودم انتخاب کردم؛ مسیری که روایت، بخش اصلی آن بوده است. چه از نظر تکنیکی و چه از نظر محتوایی، روایت برای من همواره جذابترین بخش کار بوده. اسطورهها و داستانهای عارفانه همیشه ذهنم را مشغول کردهاند و باور دارم که انسان بدون روایت نمیتواند زندگی کند. به همین دلیل، فضای کاری من همواره روایتمحور بوده است. هیچوقت نقاش لحظه نبودهام و تا امروز هم تمایلی نداشتهام که چنین رویکردی را دنبال کنم.
او ادامه میدهد: ورود به جهان منطقالطیر عطار، جسارت میخواست؛ چون این اثر فقط یک متن ادبی یا عرفانی نیست، بلکه با ذهن، ضمیر و روان بخش بزرگی از مردم درآمیخته است. برای من، همیشه کار کردن روی متنی با این حجم از بار معنایی و پیشزمینه ذهنی مخاطب، ترسناک بود. هیچوقت جسارت کافی برای پرداختن مستقیم به آن را در خودم نمیدیدم. اما بهتدریج شرایطی پیش آمد که این مواجهه برایم ممکن شد.
این هنرمند خاطرنشان میکند: من به سراغ آغاز و پایان داستان رفتم؛ یعنی «نشست پرندگان» و آن لحظه نهایی که پرندگان (که میتوان آنها را نمادی از انسانها با ویژگیهای گوناگون انسانی دانست) پس از سفری سخت، به وحدت میرسند. این سفر، از کثرت به وحدت، برای من همواره تداعیکننده مفهومی از ترس و امید بوده است: ترسی از گمگشتگی، از بینظمی، و در عین حال امیدی به رسیدن به یک چارچوب، نظمی درونی، و جایی که آدمی احساس امنیت کند. از این منظر هم میشود به داستان نگاه کرد؛ داستانی که نهفقط یک روایت عرفانی، که یک تجربه انسانی عمیق است.
بابازاده تصریح میکند: در منطقالطیر، هشت پرنده شاخص داریم که هرکدام نماد بخشی از ویژگیها و درگیریهای درونی انسان هستند؛ مثل هدهد، جغد و دیگران. در آغاز روایت، آنها در فضایی که به ظاهر بهشتی است، جمع میشوند و گفتوگو با هدهد را آغاز میکنند. بهنظر من، این بهشت ابتدایی نوعی بهشت مجازی است؛ تصویری از آرامش قبل از حرکت، جایی که پرندگان هنوز بهسختی مسیر واقف نیستند. چشمانداز واقعیشان، بیابانی خشک و دشوار است که قرار است طی کنند.
او بیان میکند: در این مرحله، روایت صرفاً طرح مسأله است؛ دغدغهها، تردیدها، و تعللهایی که درون هر پرنده وجود دارد، بازتابی از ترسها و مقاومتهای انسانی است. هدهد نقش راهنما را دارد، اما پذیرش این راهبری برای دیگران ساده نیست. آنها هنوز در سطح هستند و مسیر معنوی پیش رو را درنیافتهاند.
این نقاش ادامه میدهد: البته ورود به مسیر و روایت آن سفر، موضوعی است که در ادامه به آن خواهم پرداخت. اینجا صرفاً فضای پسزمینه شکل میگیرد؛ جایی که در نهایت قرار است پرندگان به سیمرغ برسند. همان لحظه معروف که درمییابند سیمرغ، خودِ آنهاست: تجلی وحدت در کثرت. آن جایی که آنها به آن رسیدهاند، در واقع جاییست که خودشان تبدیل به آن شدهاند.
بابازاده تاکید میکند: وقتی بخواهی روی یک داستان شناختهشده کار کنی، مثل منطقالطیر، بهنوعی وارد یک میدان چالشبرانگیز میشوی؛ چون مخاطب از پیش تصوری از این اثر دارد و ذهنش با آن گره خورده. برای من، ورود به این فضا جسارتی میخواست؛ هم از نظر ذهنی و ادراکی، هم از نظر اجرایی. اما در نهایت، علاقهی شخصیام به روایتگری و تصویرسازی باعث شد به سمتش بروم.
او اضافه میکند: از همان ابتدا، روایت برایم جذاب بوده؛ چه در انتخاب موضوع، چه در تکنیک اجرا. حتی اگر رشتهی تحصیلیام در دانشگاه هم مستقیم مرتبط نبوده، فضای کاریام همیشه بهنوعی متأثر از روایتمحوری بوده. برای همین است که در کارهایم همیشه تلاقی بین "انسان" و "پرنده" دیده میشود.
این هنرمند بیان میکند: در منطقالطیر، پرندگان در مسیر پروازشان بهدنبال سیمرغ هستند؛ اما این پرواز، صرفاً یک سفر فیزیکی نیست. پرواز، یک تمثیل است؛ استعارهای از میل انسان برای رسیدن به معنا، به آگاهی، به فهمی فراتر از بودن ساده. شاید به همین دلیل است که پرندگان، در واقع نماد انسانها هستند. انسانهایی که در مسیرند، درگیرند، و بهدنبال معنا میگردند.
بابازاده توضیح میدهد: برای من مهم بود که پرندگان، چهرهی انسانی داشته باشند. چون قرار است این روایت، روایت ما باشد؛ روایت انسانی که باید از وادیهای دشوار بگذرد، با ترسهایش مواجه شود، و در نهایت شاید به وحدت برسد. همانطور که در پایان داستان، سیمرغ نه یک موجود مجزا، که انعکاس خود آنهاست؛ آنها به خودِ خود میرسند.
او میگوید: یکی از مفاهیمی که در این مسیر برایم پررنگ بود، ترس بود؛ ترسی که همیشه بخشی از ذات ماست. ترس از ناشناخته، ترس از تاریکی، ترس از گناه، ترس از خدا. انگار همیشه حس میکنیم کسی ما را میبیند، قضاوت میکند، و همین احساس، ما را از آشفتگی فراری میدهد و بهدنبال چارچوب و امنیت میفرستد. اما جالب اینجاست که گاهی پناهمان همان چیزیست که از آن میترسیم. همیشه به این جمله فکر میکنم: «خدایا، به تو پناه میبرم از ترسی که خودت در دل من نهادی.»
این هنرمند ادامه میدهد: ما در زندگی مدرن هم هنوز همان دغدغهها را داریم. فقط اسمها عوض شدهاند. شاید نمادها تغییر کردهاند، ولی الگوها همان است. ما هنوز همان انسانیم که از آشوب میهراسد، در پی وحدت است، و درگیر این پرسش که آیا واقعاً ما جزایری جدا از همیم یا اعضای یک پیکر واحد؟ و شاید این همان جایی باشد که منطقالطیر برای امروز ما معنا پیدا میکند.
بابازاده خاطرنشان میکند: در نهایت، به این میرسم که ما هنوز همان کهنالگوهایی را زندگی میکنیم که قرنها پیش آدمها زندگی میکردند. همان پرسشها، همان دغدغهها. آن سؤال قدیمی که «من اینجا چه میکنم؟»، «زندگیام به کجا خواهد رفت؟»، «جای من در این جامعه کجاست؟» هنوز هم با ماست.
او اضافه میکند: زندگی اجتماعی امروز ما، اگرچه در ظاهر پیچیدهتر و مدرنتر شده، اما در بُعد درونیاش همچنان تکرار همان الگوهاست. ما فقط منظر نگاهمان را عوض کردهایم؛ زاویهی دیدمان تغییر کرده، اما اصل پرسشها، اصل ترسها، اصل تلاش برای رسیدن، همان مانده. انگار لایههای مختلف زندگی فقط بهنوعی بازتکرار یک روایت کهنهاند؛ روایتی که هنوز با ماست، درون ماست و با آن زندگی میکنیم.
این نمایشگاه از ۲۰ تیرماه افتتاح شده و تا ۲۹ تیرماه هر روز از ساعت ۱۷ تا ۲۰ در گالری هنگام برقرار است؛ علاقهمندان میتوانند برای بازدید حضور یابند.