به گزارش شهرآرانیوز؛ مراسم چهلم پدرشان را در یکی از رستورانهای نامدار شهرمان برگزار کردهاند. این مراسم، بهنوعی دهنپرکن و لاکچری است که میتواند تا مدتها سوژهای برای حرفزدنهای فامیل باشد؛ همانها که وقت فراغت بیشتری دارند و به گپوگفت درباره اینگونه موضوعات علاقهمندند. فضا متفاوت از دیگر مراسم ترحیم است.
حتی نوع پوشش آنهایی که صاحب عزا هستند؛ آرایش و به قول خودشان میکاپ خانمهای جوان. یک بخش از رستوران، زوجهای جوان زیر موسیقی ملایمی که پخش میشود، در حال خوشوبش کردن هستند. آدم مردد میماند اینجا مراسم ترحیم و ختم است یا...؟ حواسم به آدمهاست و اجرای موسیقی پشتسرهم؛ یک گروه چندنفره کاربلد که دستشان آمده است متناسب با شرایط روحی خانواده مرحوم و افراد شرکتکننده، چه اجرایی داشته باشند.
با اولین اجرا، صدای صاحبان عزا به گریه بلند میشود؛ صدای آهنگ در فضا میپیچد: پدر یعنی گرمی یک خانه/ پدر یعنی شانه مردانه// پدر یعنی اشک پنهانی/ پدر یعنی قلب بارانی و... و بعد چند لحظه، جمعیت حاضر، اجرای آهنگ دیگری را شاهد هستند: لحظه خداحافظی به سینهام فشردمت/ اشک چشمام جاری شد// دست خدا سپردمت/ و ... چند اجرا پشتسرهم که کلا فراموش میکنیم کجا هستیم و به چه منظوری. معلوم است مراسم به مذاق شرکتکنندگان خوش آمده است. حالا غالب مهمانان بهدنبال کارتویزیت گروه هستند که اعضای هنری آن مشخصاند.
کارتویزیت دستبهدست میچرخد و بعد سینیهای حلوا و خرما و.... شکلگیری جریانها به همین سادگی است. برخی مسائل کماهمیت، اگر سلسلهوار و پشتسرهم تکرار شوند، آهستهآهسته به آیین و فرهنگ تبدیل میشوند و آنوقت دیگر برای تغییر دادنشان دیر است و سخت میشود این کار را کرد. من خبرنگارم. کارم دیدن و نوشتن مسائل روزانه است؛ کمی پررنگتر از دیگران. بیآنکه بخواهم قصد و نیت شخصیام را در آن دخیل کنم. اما اتفاقهایی در حال افتادن است که راحت نمیشود از کنارشان گذشت.
وقتی مرز هنجارها شکسته میشود، کسی نمیداند دقیقا این کار خوب است یا بد. این نوع از مراسم سوگواری را برای اولینبار است که میبینم. لابد صاحبان عزا فکر میکنند هرچه مراسم لاکچریتر برگزار شود، به عزیز ازدسترفتهشان احترام بیشتری گذاشتهاند، اما کارشناسان درباره این بدعتها هشدار میدهند و فاصله گرفتن از فلسفه برگزاری مراسم ترحیم را از آسیبهای این بدعتها برمیشمارند.
زیر آفتاب داغ آرامستان ایستادهام. صدای آهنگی از آن حوالی بلند است. با اینکه مدیرعامل سازمان مدیریت آرامستانهای شهرداری مشهد از سخت گیری قوانین برای اجرای مداحان در آرامستانها میگوید، به نظر میرسد اشعار و آهنگهای سنتی، جای ذکر مصیبت را گرفتهاند و مراسم هفتم و چهلم با اجراهای نو و تازه برگزار میشود.
مداح حالا خوانندهای است که سعی میکند با تلفیق اشعار و تنظیم آنها به مجلس شور بدهد: چهل روزه که بوی گل نیومد یار/ صدای چه چه بلبل نیومد// روید از باغبان گل بپرسید یار/ چرا بلبل به صید گل نیومد. او دوباره صفحه تلفن همراه را بالاوپایین میکند و موسیقی دیگری پخش میشود. اجراکننده بخش نهایی، خودش است که با تشکر از کسانی که در مراسم شرکت کردهاند، ختم آن را اعلام میکند. این بار هم شماره مداح دست به دست میشود تا به وقت نیاز از آن استفاده شود.
البته دیدگاهها در این حوزه متفاوت است. برخیها اعتقاد دارند سوگواری به هر شیوهای که باشد، همین اندازه که بتواند تألم خانوادهای که عزیزشان را از دست دادهاند کم کند، خوب است. اما در گذشتهای نه چندان دور، مداحان در مراسم ترحیم، ذکر مصیبت میکردند. قرائت صلوات و فاتحه، خیراتی بود که بازماندگان برای شادی روح عزیز ازدست رفته هدیه میکردند.
برگزاری این گونه مراسم، بیشتر برای هم دردی و تسلی دادن به خانواده سوگوار بود، درحالی که به قول یکی از رهگذران در بهشت رضا که تحت تأثیر این سبک مجالس قرار گرفته است، سبک وسیاق مراسم سوگواری هم متناسب با زندگیهای امروزی، تغییر کرده و دگرگون شده است، به طوری که گاهی آدم حس میکند در یک کنسرت شرکت کرده است، نه مجلس ترحیم.
بدعتی که این روزها درحال باب شدن و رونق گرفتن است، تمامش ناشی از چشم وهم چشمی و ذوق کردن از این باب است که هرچه لاکچری تر، بهتر و به جای ذکر مصیبت اهل بیت (ع) که باعث تسلی خانواده باشد، خواندن آهنگهای مختلف، باب شده است. نزدیک غروب است. خورشید کم نمیآورد و جانانه میتابد. از بلوکی دورتر، آهنگ «من ماندهام تنهای تنها..». به گوش میرسد و پشت سرش صدای گریه و فریاد.
منوی موسیقی را از بین گزینههای متفاوت پیشنهادی یکی از گروههای تشریفاتی انتخاب میکنم که در حوزه مراسم ترحیم فعالیت میکنند و تقریبا معروف و معتمد هستند. شماره را میگیرم و منتظر میمانم. بوق اول تلفن به دومی نرسیده، یکی پاسخم را میدهد و گرم، حال واحوال میکند. معلوم است که نمیخواهد به هیچ قیمتی مشتری را از دست بدهد. میپرسم فرصت برگزاری مراسم را در روز خاک سپاری دارند. اول نسبتمان را با فرد متوفی میپرسد و دوباره تسلیت میگوید و خیالمان را راحت میکند که متناسب با آن، در روز خاک سپاری مراسم اجرا میکنند.
نمیدانم همه خانوادههایی که عزیزی را از دست دادهاند، این قدر حوصله به خرج میدهند که بخواهند مشخص کنند برای اولین مراسم، آن هم در روز خاک سپاری، تعداد نوازندگان چند نفر باشند یا طرف، از روی عادتش است که میپرسد: «نوازندگان سه نفر باشند، بهتر است یا چهار نفر؟». خوبی اش این است که واکنشمان از پشت خط تلفن، مشخص نیست.
او خیلی خونسرد در مورد برنامه شان توضیح میدهد: «بنا بر حزن و اندوهی که افراد خانواده دارند، موسیقی پخش میشود» و دوباره خیالمان را راحت میکند که همه چیز آبرومندانه و همان طوری است که دلمان میخواهد: «نوع موسیقی که برای روز اول انتخاب میشود، بهتر است سنتی باشد». حالا که درباره همه چیز جامع حرف زده است، منتظر واکنشمان میماند.
دوباره نظرمان را میپرسد؛ اینکه دوست داریم مراسم با چند نوازنده برگزار شود و بلافاصله هزینهها را اعلام میکند: «داخل تالار برای هر نوازنده، ۵ میلیون تومان درنظر بگیرید. این مبلغ برای آرامستان فرق میکند». سعی میکند نکتهای از قلم نیفتد: «گروه ما چهارنفره است و برای مراسم تا چهار نفر شرکت میکنیم، اما با سه نفر هم میشود کار باکیفیت اجرا کرد. حالا انتخاب با خودتان است».
میخواهم مکالمه را تمام کنم که میپرد وسط کلامم و میگوید: «برای مراسم بهشت رضا با دو نفر هم میتوان آن را آبرومندانه جمع کرد و قیمتها برای تالار تخفیف خورده است. اما در آرامستان به خاطر سختی رفت وآمد، قضیه فرق میکند». خوبی اش این است که به قدری سرگرم تبلیغ و بازاریابی است که از لحن کلامم، متوجه خنده و تعجبم نمیشود. مثلا سوگوارم و از نزدیکان متوفی... پرسشها پشت سرهم در ذهنم تکرار میشود: برای منی که تازه عزیزی را از دست دادهام، چقدر باید نوع موسیقی و تعداد افراد اجراکننده آن، مهم باشد؟
حضور در مراسم ختم یعنی اینکه یادمان بماند مرگ برای دیگران نیست و دیر یا زود سراغ ما هم میآید. اما به نظر میرسد برگزاری مراسم ختم و ترحیم، بیش از آنکه برای آرامش اموات و تسلی عزاداران باشد، میدان چشم وهم چشمی هاست. مجلسی که در گذشته به نیت ثواب و اجری برای تازه درگذشته برگزار میشد، حالا رقابتی است بر سر اینکه کدام لاکچریتر است و گاهی میزان سنجش ارادت خانواده به فردی که تازه درگذشته است. همین بریزوبپاشها نیازمند نظارت و بررسی است تا مانع وقوع این اتفاقها شود.
سیدمحمدصادق احمدی نیک، مدیرعامل سازمان مدیریت آرامستانهای شهرداری مشهد، از سامان دهی مداحان و شرکتهای تشریفاتی میگوید: معمولا طبق رسمی از گذشتههای دور تا الان، مداحان بخشی از مراسم هفتم و چهلم را برگزار میکنند و گاه به منظور حال وهوایی سوزناک تر، زیرصدا اجرا میشود که این موضوع از نظر ما قانونی نیست. او ادامه میدهد: تقریبا یک ماه است برای سامان دهی این موضوع، مزایدهای برگزار شده است که در آن حدود ۷۰ تا ۸۰درصد مداحان، تحت پوشش غرفه مداحی ما قرار گرفتند و سامان دهی شدند.
با این حال، هنوز ۲۰ تا ۲۵درصد از مداحان به این طرح نپیوستهاند و ما پیگیر هستیم تا تمام آنها طبق قاعده و قانونی که برایشان تعریف میشود، مراسم ترحیم را برگزار کنند، حتی هزینهها و قیمتها برایشان مشخص شده است و نمیتوانند خارج از آن مبلغی دریافت کنند؛ البته برخی مداحان خارج از چارچوبها فعالیت میکنند و این موضوع نیاز به سامان دهی دارد. او میافزاید: نرخ دریافتی مداحان تحت نظارت ما ۳۵۰هزار تومان بدون بلندگو و ۴۵۰هزار تومان با بلندگوست و این رقمی است که خانواده متوفی، داخل دفتر حساب میکنند و آنها نمیتوانند خارج از این برنامه عمل کنند.
احمدینیک میگوید: برخی خانوادهها به خاطر تقیدشان برای برگزاری مراسم به اصطلاح خاص، معمولا از مجموعههای تشریفاتی دعوت میکنند تا برگزاری مراسمشان را برعهده بگیرند. معمولا نظارتی بر این سازمانها نمیشود و در خیلی از مواقع شاید به قول شما تخلف هم مرتکب شوند، با این حال من تأکید میکنم که با هرگونه تخلف در این حوزه برخورد میشود.
مصطفی حقیقت فر، رئیس اتحادیه تالارهای پذیرایی مشهد، هم میگوید: دراصل نظارت بر اجرای مراسم ترحیم در تالارها، به عهده اماکن و نیروی انتظامی است. البته ما هم گاهی از طریق کلیپ و شبکههای مجازی این موضوع را دیدهایم. اما به خودمان چیزی درباره ناهنجاریها گزارش نشده است.
به نظر من، یکی از دلایلی که مردم به سمت برگزاری مراسم در تالارها گرایش پیدا کردهاند، هزینه سنگین مساجد است. الان ورودی مساجد درجه یک، ۱۰ میلیون تومان به بالاست. این رقم، جدا از خدماتی است که ارائه میدهند. معلوم است کسی که حق انتخاب بین این دو گزینه را داشته باشد، انتخابش فضای تالارهاست که شکیلتر است و محدودیتی برای پذیرایی ندارد.
افراد وقتی وارد این مجموعهها میشوند، دوست دارند تنوع بیشتری در این جریان باشد و این رویه باعث میشود برگزاری مراسم از جریان اصلی دور شود. البته باید این نکته را یادآوری کنم که اجرایی هم اگر باشد، با موسیقیهای سنتی و ملودیهای غمناک است.
دکتر حامد بخشی از منظر جامعه شناسی به موضوع نگاه میکند و میگوید: دو اصل اساسی در مورد فرهنگ وجود دارد؛ فرهنگ، امری ثابت نیست و فرهنگها پیوسته تغییر میکنند. تغییرات فرهنگی معمولا توسط نوآوران در داخل جامعه یا از طریق عناصر فرهنگی جدید رخ میدهد.
او توضیح میدهد: هر جامعهای در میان نوآوریهای فرهنگی، دست به انتخاب میزند و موضوعاتی را که با شرایطش سازگارتر است، انتخاب میکند و بقیه را کنار میگذارد. درحال حاضر، با توجه به تغییر فضای مذهبی و شکل گیری اقشاری که خود را چندان مذهبی نمیدانند، به نظر میرسد برخی افراد در مراسم مذهبی به ابداعات فرهنگی جدیدی دست میزنند. این ابداعات شامل استفاده از نمادها و مناسک جدید در مراسم سنتی است.
بخشی ادامه میدهد: حالا پاسخ پرسشمان را در این زمینه که نوآوریهای فرهنگی را باید به عنوان تغییری مثبت درنظر گرفت یا بدعتی ناشی از چشم وهم چشمی ها، باید در فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه جستوجو کنیم. چقدر این نوآوریها با استقبال روبه رو شدهاند و دلیل این همه استقبال چیست؟
معمولا خانوادههایی که از این عناصر استفاده میکنند، اعتقادات مذهبی کم رنگ تری دارند، ولی به نظر میرسد این تغییرات فرهنگی، نیازمند توجه و بررسی دقیق تری است؛ چراکه میتوانند نشان دهنده تحولات عمیق تری در نگرشهای مذهبی باشند. به همین دلیل لازم است جامعه شناسان و پژوهشگران به دقت این روندها را بررسی و تأثیر آنها را بر فرهنگ و اعتقادات مذهبی جامعه تحلیل کنند.
حجتالاسلاموالمسلمین حسن افکار هم در مقام مدیریت ستاد کانونهای فرهنگیهنری مساجد خراسان و هم بهعنوان یک کارشناس مذهبی در گفتوگو با خبرنگار شهرآرا، گریزی به شکلگیری مساجد و نقش آنها در برگزاری مراسم مختلف میزند و میگوید: اگر به ریشه تاریخی و شکلگیری شهرهای اسلامی از همان گذشته تا امروز دقت کنیم، متوجه خواهیم شد که مساجد محور اصلی برگزاری برنامهها بودهاند؛ حالا چه در مراسم شادی و جشن، چه در موضوعات مربوط به سوگواری و ترحیم.
او این توضیح را هم اضافه میکند که: البته دراصل، فلسفه برگزاری مراسم، یادآوری واقعه حتمی مرگ برای زندگان است، اما این نکته هم اهمیت دارد که افراد در شرایط سخت و بحرانی کنار هم هستند و به لحاظ روحی و روانی در جمع، آرامش بیشتری دارند.
به گفته افکار، این کنار هم بودن و همراه هم بودن حسن بزرگی است و کمترین آن این است که در کم کردن میزان تألم ناشی از سوگ تأثیر دارد، آن هم در غم و مرگ عزیزان که یکی از واقعیتهای انکارناپذیر هر اجتماع و جمعی است. به همین خاطر این رسم نسلبهنسل انتقال یافته تا به امروز رسیده است.
او یادآوری میکند: البته بدعت غلطی که این روزها در حال باب شدن است، نواختن نی و دف و موسیقی در مراسم ترحیم است که هیچ سودی به حال میت ندارد. بحث ساماندهی شئون و مراسم را مرکز رسیدگی به امور مساجد پیگیری میکند؛ هیئتامنا و امامجماعت و نیروهای حاضر دیگر هم، ناظر این موضوع هستند و اگر مشخصا مشکلی بود، باید به صاحبان عزا گوشزد کنند.