وقف، این نهاد ریشهدار، با قدمتی به درازای تاریخ تمدن بشری، همواره در قامت ستونی محکم برای پایداری و شکوفایی جوامع ایفای نقش کرده است؛ به گونهای که میتوان آن را میراثی ماندگار از هویت جمعی و نیکوکاری بیحد و حصر دانست.
وقف، آنگونه که در تعاریف بنیادین خود «حبس عین و تسبیل منفعت» را دربردارد، درحقیقت فراتر از یک گزاره فقهی، سازوکاری بیبدیل برای خلق سرمایههای اجتماعی و تداومبخشی به جریان خیر است. این سازوکار هوشمندانه، داراییهای فردی را از چرخه مصرف صرف خارج میکند و آن را به نهادینهای برای خدمت عمومی بدل میسازد.
گستره نیات وقفی که از تأمین آب آشامیدنی و احداث قناتها در مناطق خشک، ساخت مدارس و بیمارستانها، تا حمایت از دانشجویان و نخبگان، پشتیبانی از خانوادههای بیبضاعت، نگهداری از ابنیه تاریخی و ترویج علم و فرهنگ را شامل میشود، نشان از انعطافپذیری و انطباقپذیری شگرف این نهاد با نیازهای متغیر و پیچیده جامعه در طول اعصار دارد.
بیش از هشتصد نیت وقفی ثبتشده در کشور، خود گواهی روشن بر این پویایی و تکامل است. هر یک از این نیات، فصلی از داستان بلند پاسخگویی به نیازهای جاری و آتی جامعه را روایت میکنند. ارکان وقف، ازجمله «مال موقوفه» که باید دارای پایداری و قابلیت انتفاع مستمر باشد، تا «واقف» که با اراده آزاد، رضایت قلبی و عقلانیت کامل دست به این اقدام میزند و از هرگونه اجبار و اکراه مبراست، همگی بر خصلت مدنی و پایدار وقف تأکید دارند.
تدابیری، چون «تبدیل به احسن» در مواردی که عین موقوفه کارایی خود را از دست میدهد یا نیاز به بازسازی دارد نیز نشان از هوشمندی و درایت این سنت برای حفظ پویایی و بهرهوری مستمر دارد. این انعطافپذیری ضامن آن است که وقف همواره بتواند خود را با وضعیت جدید تطبیق دهد. فرایندهای شرعی و حقوقی نظیر «صیغه وقف و قبض و اقباض» نیز ضامن استحکام و مشروعیت این پیوند اجتماعی است که مانع از هرگونه سوءاستفاده یا ابطال نیات واقف میشود.
درنهایت، «متولی» که عهدهدار اجرای امینانه نیت واقف و مدیریت بهینه موقوفه است، ستون فقرات حفظ اصالت و پایداری این سرمایههای اجتماعی محسوب میشود؛ مسئولیتی خطیر که نیازمند دانش حقوقی، تعهد اخلاقی و اشراف کامل بر اهداف و فلسفه وقف است تا اطمینان حاصل شود که هر موقوفه، در مسیر صحیح خود باقی میماند.
ردپای وقف را میتوان نهتنها در آموزههای غنی اسلام، بلکه در دل تمدنهای کهن و آداب نیکوکارانه پیش از اسلام در ایران نیز مشاهده کرد. از ایلامیان و هخامنشیان تا ساسانیان که اشکالی از وقف را برای امور عامالمنفعه اجرا میکردند. اما بیشک این سنت در بستر اسلام بود که به کمال و نظاممندی بینظیری دست یافت و ابعاد الهی و اجتماعی آن بهوضوح تبیین شد.
سیره معصومین (ع)، از وقف باغهای مخیریق توسط پیامبراکرم (ص) برای فقرا و نیازمندان تا حفر چاهها و ایجاد نخلستانها توسط امامعلی (ع) برای استفاده عموم و ایجاد منابع پایدار، گواهی است بر جایگاه محوری این عمل خیر در سیره عملی پیشوایان دین. وقف در این منظر، فراتر از صدقه، به «صدقه جاریه» بدل میشود؛ سرمایهگذاری بیبازگشت، اما پربرکت برای دنیای باقی و دنیای حاضر، که ثمرات آن در طول زمان برای واقف و ذینفعان تداوم مییابد.
این مفهوم، به انسان این امکان را میدهد که با عبور از مرزهای حیات فردی و فانی، اثری جاودان از خود به یادگار بگذارد؛ میراثی که در طول زمان به تکامل و بازتولید خیر میپردازد و میتواند بهعنوان الگوی توسعه پایدار در نظر گرفته شود؛ انگیزههایی که انسان را به سوی وقف سوق میدهند، عمیق و چندلایه هستند. نخستین و شاید قدرتمندترین آنها، «حس جاودانگی بشر» است.
انسان فانی، در پی راهی برای بقای نام و اثر خویش است و وقف، پاسخی معنوی و عقلانی به این نیاز فطری است؛ پلی از دنیای فانی به سرای باقی که به فرد امکان میدهد حضور و اثرگذاریاش را پس از مرگ نیز حفظ کند. دوم، «نوعدوستی و مسئولیتپذیری اجتماعی»؛ غریزهای که در هر انسانی ریشه دارد و او را به سوی کاستن از آلام همنوعان و ایفای نقش فعال در ساختن جامعهای بهتر سوق میدهد.
مثال بارز آن، اقدامات زندهیاد البرز در وقف داراییهای خود برای توسعه علم و دانش، یا واقفانی که بیمارستانها و مراکز درمانی بنا نهادند، نمونهای درخشان از این خصلت والای انسانی است؛ و نهایتا، «مسائل دینی و معنوی»؛ توصیههای مکرر بزرگان دین و فضلای اخلاق در طول تاریخ، موجب تشویق افراد به معامله با پروردگار و کسب ثواب اخروی میشود. زیرا وقف یکی از اعمال صالحی است که پاداش آن در دنیا و آخرت متجلی میشود.