به گزارش شهرآرانیوز؛ حسین پاینده، منتقد ادبی، مترجم و استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبائی، از چهرههای مطرح حوزه نقد ادبی در ایران است. پاینده، چه در آثار تألیفی و چه در ترجمه هایش، همواره به معرفی نظریههای مختلف نقد ادبی و مطالعات میان رشتهای نظر داشته و -علاوه بر این- کاربرد نظریههای ادبی و مطالعات میان رشتهای را در عمل و با تحلیل آثار گوناگون بر پایه نظریههای مختلف نشان داده است؛ ازجمله میتوان به سهم ارزنده او در معرفی نظریه روان کاوی و کاربرد آن در نقد ادبی اشاره کرد. رویکرد پاینده در نقد ادبی، رویکردی دانشگاهی و آکادمیک است.
او همچنین پیگیر جدی ادبیات داستانی معاصر ایران است که دو کتابش در این زمینه، یعنی «گشودن رمان» و «داستان کوتاه در ایران»، گواه این مدعاست. البته پاینده در این حوزه هم از رویکردهای نقد بهره میجوید. از این مقدمات، روشن میشود که او همواره درگیر موضوعها و مسائل روز ادبیات و علوم انسانی بوده است.
کم وکیف کاربست هوش مصنوعی در تولید آثار و پژوهشهای ادبی آخرین و چه بسا بزرگ ترینِ این موضوعها و مسائل است که ناگزیر پاینده را نیز به خود مشغول داشته است. آنچه در ادامه میآید بخشی از گفت وگوی «ایبنا» با او در همین باره است.
این روزها بحث هوش مصنوعی و تأثیر آن در تولید متن خیلی داغ است. به نظرتان، هوش مصنوعی تأثیری بر نقد ادبی گذاشته یا میتواند در آینده تأثیر بگذارد؟ این تأثیر از چه نوعی است؟ لزوما مخرب و آسیب زاست یا میتواند مثبت باشد؟
استفاده از امکانات فناوریهای نو، از قبیل هوش مصنوعی، باید در چهارچوب فهمی فلسفی از انسان و رابطه او با جهان هستی تعریف و ضابطهمند شود؛ در غیر این صورت، مخاطرات و هزینههای بسیار گزاف فرهنگی را متحمل خواهیم شد. هوش مصنوعی امکان پردازش سریع داده ها، همچنین ارائه پاسخهای آنی بر اساس دادهها را فراهم میکند. اما باید دقت کرد که دادهها دقیقا چه هستند و بر مبنای کدام سوگیریهای گفتمانی تهیه شدهاند.
حتما باخبر شدهاید که اخیرا هوش مصنوعی در پاسخ به پرسشی درباره آدولف هیتلر او را رهبری کم نظیر معرفی کرد و بسیار قابل ستایش دانست. این ارزیابی با دانستههای تاریخی ما از جنگ جهانی دوم مغایرت دارد. اما نکته اینجاست که دادههای قبلی به هوش مصنوعی به گونهای انتخاب شده بود که بر چنین ارزیابیای صحه میگذاشت. این رخداد که، نه فقط بسیاری از دست اندرکاران توسعه فناوری اطلاعات، بلکه همچنین اصحاب تاریخ و کلا علوم انسانی را بهت زده کرد فقط نمونهای کوچک از مخاطرات هوش مصنوعی است.
از کاربرد وسیع و عمومی هوش مصنوعی هنوز مدت مدیدی نمیگذرد، ولی اخیرا مناقشات حقوقی و اخلاقی متعددی درباره نحوه استفاده از آن پیش آمده است؛ و این خود نشان میدهد که نباید با ساده پنداری هر امکان فناورانه نوپدید را به فال نیک بگیریم. برای قیاس، هرچند در حوزهای دیگر، میتوان به کاربرد داروها فکر کرد. چه بسیارند داروهایی که تا همین یک دهه پیش وسیعا کاربرد داشتند، ولی اکنون میدانیم که مصرف آنها موجب بیماریهای مهلک، اما پنهان میشده، و لذا اکنون تجویز آن داروها ممنوع شده است.
شاید در آیندهای نه چندان دور همین اتفاق در حوزه فناوریهای اطلاعات و به طور خاص هوش مصنوعی رخ بدهد. در کار خودم، شاهد هستم که ضعیفترین دانشجویان در مقاطع فوق لیسانس و دکتری از هوش مصنوعی برای ارائههای کلاس و کلا تکالیف درسی استفاده میکنند، بی آنکه خودشان حتی چند سطر درباره موضوع ارائه یا تکلیف درسی شان مطالعه کرده باشند. وقتی از همین دانشجویان سادهترین پرسش را درباره همان موضوعهایی که در ارائههای کلاسی شان مطرح میکنند بپرسید، از پاسخ دادن عاجز میمانند.
به تازگی از همکاران میشنوم که بسیاری از پایان نامههای دانشجویان درواقع حاصل این نوع استفاده ضدعلمی از هوش مصنوعی است، به نحوی که دانشجو هیچ دانشی درباره موضوع پایان نامه اش ندارد و صرفا آن را از طریق هوش مصنوعی تهیه کرده است. اگر متضاد «هوشمندی» کلمه «خنگی» باشد، باید از خود بپرسیم: آیا هوش مصنوعی نتیجهای متضاد با آنچه از آن توقع داشتیم به بار نیاورده و صرفا کسب مدارک پوچ را تسهیل نکرده است؟
در حوزه ادبیات، تأثیر هوش مصنوعی در تولید رمان و ترجمه به نابودی خلاقیت انجامیده است. در گذشته، رمان نویسان ما برای نوشتن رمانی ۲۰۰صفحهای مدتهای مدید تحقیق میکردند. اظهارات هوشنگ گلشیری در مصاحبهای، درباره روزهای متمادیای که برای مطالعه درباره زبان فارسیِ دوره قاجاریه به کتابخانه مجلس میرفت و منابع متعدد را میخواند تا با شیوه بیان و مصطلحات زبانی رایج در دوره قاجاریه آشنا شود، را بخوانید تا بهتر دریابید که نوشته شدن رمان کوتاهی مانند «شازده احتجاب» مستلزم چه میزان از پژوهش ادبی، زبانی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی بوده است.
نتیجه آن نوع سخت کوشیِ محققانه اثر ادبیای شد که در زمره بهترین رمانهای مدرن فارسی است و ردپای تکنیکهای استفاده شده در آن را در آثار بعدی به وضوح میتوان دید. «شازده احتجاب» حاصل خلاقیتی است که پشتوانه پژوهشی دارد. هوش مصنوعی این نوع پژوهش و کلا خلاقیت ادبی را به کاری زائد تبدیل کرده است.
همین تأثیر ویرانگرانه را در حوزه ترجمه هم میتوان دید: زمانی، مترجمان طرازاول ما، از قبیل ابوالحسن نجفی، رضا سیدحسینی، عبدا... کوثری، منوچهر بدیعی، شاهکارهای ادبیات جهان را هنرمندانه -حتی باید گفت خلاقانه- با حفظ سبک نویسنده اصلی به فارسی ترجمه میکردند و ما خوانندگان فارسی زبان با خواندن ترجمههای دقیق و سبک شناسانه آنها همان حس وحالی را تجربه میکردیم که خواننده آن آثار به زبان اصلی میداشت، اما اکنون هوش مصنوعی آثار ادبی را با فاحشترین اشتباهات مفهومی و سبکی، ولی با سرعتی حیرت آور در اختیار ما میگذارد و برخی از ناشران هم، با ذوق زدگی از سرعت انجام کار، این ترجمهها را بی محابا منتشر میکنند و متوجه نیستند که چقدر ادبیات و در نهایت فرهنگ را تضعیف میکنند. اشتباهات هوش مصنوعی در ترجمه متون ادبی همان قدر بزرگ است که قابل ستایش اعلام شدن هیتلر از سوی هوش مصنوعی.
ما آن ارزیابی به غایت نادرست تاریخی را اشتباهی فاحش و نابخشودنی محسوب میکنیم، ولی هنوز به درجهای از آگاهی درباره مخاطرات هوش مصنوعی در حوزه ادبیات نرسیدهایم که اشتباهات مفهومی و سبکی آن در ترجمه ادبی را بفهمیم. همچنان که اشاره کردم، بسیاری از داروها سالها و سالها استفاده شدند تا اینکه محققان علوم آزمایشگاهی و پزشکی متوجه سرطان آور بودن آنها شدند.