به گزارش شهرآرانیوز؛ محمدباقر قالیباف در نخستین گفت و گوی صریح خود پس از جنگ با اسرائیل، مقابل دوربین جواد موگویی نشست تا پاسخگوی سوالات و ناگفته های این جنگ باشد.
حماس بدون شک بر اساس فرهنگ اسلامی و قرآنی یک گروه آزادیبخش محسوب میشود. بعضا گروههای مختلف در سطح منطقه و جهان وقتی بحث می کنند تصور دارند و در افکار عمومی نیز اینگونه بیان شده که آنها تنها یک گروه تروریستی هستند که از آرامش و وفاق بدشان می آید و به دنبال آشوب هستند. خیر! اینها جزء گروه های آزادیبخشی هستند که قصد دارند سرزمین اشغال شده و وطن خود را از دست اشغالگران آزاد کنند.
حماس درباره موضوع ۷ اکتبر خودش تصمیم گرفت و ما در جریان نبودیم. مقام معظم رهبری نیز فرمودند.
حتی شهید سیدحسن نصرالله و حزب الله هم در جریان نبودند. آنها یک کار کاملا عملیاتی با طراحی بسیار بسته انجام دادند.
قدرت ما منطق است در حالی که منطق آمریکا و رژیم صهیونیستی قدرت است که بسیار با هم تفاوت دارد.
ما در فرهنگ ایرانی و اسلامی هرچه باشیم، قدرت را در منطق می دانیم و چون منطق قوی داریم و منطبق بر قرآن و انسانیت حرکت میکنیم، همه جا گام اول ما و حرف ما، منطق ماست و این دشمن ماست که چون منطق ندارد، منطقش قدرت است.
یکی از راهبردهای رژیم صهیونیستی این است که می گوید من تسلط اطلاعاتی دارم یعنی معتقد است اگر هر جنبنده ای علیه ما اقدامی کند ما حرکت پیشدستانهای پیش از آنها انجام میدهیم.
حماس با عمیات ۷ اکتبر ثابت کرد میتواند چنین عملیاتی به این گستردگی در کنار گوش رژیم صهیونیستی انجام دهد بدون اینکه آنها بفهمند.
بحث ما با دشمن، بحث بسیار عمیق و منطقی بوده و در حقیقت مبانی بسیار محکمی دارد به این معنا که باید بدانیم جنگ ما یک جنگ وجودی است و امروز دشمن به تمام معنا هم با جمهوری اسلامی و هم با ایران عزیز ما حرف دارد و هر دو را نمی خواهد.
دشمن احساس میکند ایران و قدرت ایران، یک کشور ۹۰ میلیون نفری با این موقعیت جغرافیایی و نقشه ژئوپلتیکی و آن هم با نظام جمهوری اسلامی و با این فرهنگ ایرانی، انا رجل است و نشان داده در مقابل همه زیادهخواهی رژیم صهیونیستی و آمریکا می ایستد.
در سفری که به لبنان بعد از حوادث پیجر و حوادث تلخ دیگر داشتم، به منطقه ای در میان ضاحیه رفتم، سال ۱۳۶۴ نیز به لبنان رفته بودم لذا حزب الله را در هر دو روز دیدم؛ حزب الله پیش از جنگ و بعد از جنگ ۳۳ روزه را هم دیده ام. بعد از سفر اخیر خود به لبنان گفتم من امروز حزب الله را از هر زمان دیگر، زنده تر یافتم.
جنگ فراز و نشیب دارد. مگر اسرائیلی ها زمانی که حماس به آنها حمله کرد گفتند ما شکست خوردیم؟ مگر وقتی خود آمریکایی ها داعش را روی کار آوردند و در منطقه گسیل کردند و تا دروازه های بغداد آمدند و ما آنها را زده و برگرداندیم، تصور کردند در کار خود شکست خوردند و رفتند؟ صرفا این طرح آنها ناموفق بود مثل عملیات کربلای ۴ که ما ناموفق بودیم اما ۱۵ روز بعد عملیات کربلای ۵ را انجام دادیم و دو سوم ارتش صدام را منهدم کردیم لذا نباید اینگونه قضاوت کرد.
اینکه می گویم حزب الله از هر زمانی زنده تر است؛ از ابعاد مختلف باورها، توان، انسجام و ابعاد مادی و معنوی است البته این به معنای عدم وجود چالش ها نیست.
۵ لشگر آمدند اما در غزه متوقف شدند؛ جبهه شمال را فعال کردند و با همه هواپیماها، پهپادها و همه نیروهای پیاده به لبنان حمله کردند؛ آن هم زمانی که سیدحسن نصرالله به شهادت رسیده بود. اما آیا توانستند یک قدم جلو بیایند؟
رحم به اسرائیل، ظلم به بشریت است و باید با آنها سخت جنگید.
امروز وضع حزب الله بهتر از روزی است که رژیم صهیونیستی در گذشته با آنها می جنگید.
شبی که رژیم صهیونیستی به ما حمله کرد، غافلگیر شدیم اما غافلگیری در حمله دشمن نبود که منتظر آن بودیم؛ بلکه غافلگیری در شیوه حمله بود.
رئیس ستاد کل، فرمانده قرارگاه خاتم، مسئول عملیات در ستاد کل، مسئول اطلاعات، فرمانده سپاه، فرمانده هوافضا، فرمانده موشکی، همگی شهید شدند لذا همه افرادی که فرمان اول را می دادند و مغز ما بودند، به شهادت رسیدند که قطعا این یکی از اشکالات ما بوده است که باید بعدا بررسی شود.
دشمن بخشی از رادارهای ما را نیز مورد هدف قرار داد که چشم ما بود. با این حال مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده کل قوا همانند سال ۵۹ که در اتاق جنگ در اهواز حضور یافت، مجددا در این سن و سال و بعد از گذشت بیش از ۴۰ در اتاق فرمان حاضر شدند و به صورت مستقیم فرماندهی کردند؛ موشک های ما همان شب شلیک شد و آتش به جایی رسید که در نهایت دشمنان ما درخواست توقف جنگ را کردند.
پیش از سفر به تاجیکستان این به ذهنم آمد که در چنین شرایطی رفتن حداقل شخص من به لبنان حتما ضرورت دارد و این یک تصمیم شخصی بود. محضر حضرت آقا رفتم و با ایشان صحبت کردم و گفتم به این جمع بندی رسیده ام که در این شرایط این سفر را داشته باشم و این تصمیم خودم بود که به جنوب لبنان بروم، آن هم در شرایطی که رزمندگان در حال مقاومت بودند.
رهبر معظم انقلاب فرمودند اصل موضوع خوب بوده و تصمیم خوبی است اما چگونه؟ من به ایشان عرض کردم اگر شما با آن موافق هستید، همه ابعاد و هماهنگی کارها رو خودم انجام می دهم و رعایت هایی که قرار است انجام شود را خواهم داشت اما به هر حال قرار است وارد محیط جنگ شویم. در نهایت ایشان با اصل سفر موافقت کردند با این تأکید که رعایت این بحث ها هم شود و گفتند حتما هم لازم است و تشخیص شما درست است.
ما بارها گفتهایم که چگونه جنگ ۸ ساله شروع شد و ما چگونه در دوران دفاع مقدس جنگیدیم. این جنگ مردمپایه و مبتنی بر سنت های الهی است. جنگی است که به تمام معنا میان حق و باطل بوده و بر اساس ارزش ها و باورهاست.
پس از حادثه پیجرها و شهادت سید حسن نصرالله رژیم صهیونیستی میخواست این باور زیاد شود که کسی به لبنان نمی آید. اما مردم آنجا دوست داشتند یک مسئول بیاید و بگوید روزهای سخت و غیرسخت برایش تفاوتی ندارد و در روزهای سخت نیز پای کار است؛ از این رو ما حضور پیدا می کنیم.
آنچه مشخص و روشن است این است که به هر حال ما به حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و همه گروههایی که در حال دفاع از سرزمین خود، اسلام و امت اسلامی هستند، کمک و از آنها حمایت میکنیم. البته ما در واقع از امنیت ملی و منافع ملی خود دفاع میکنیم.
امروز و بعد از اجرای عملیات وعده صادق ۳ میدانند اگر ما مقابل رژیم صهیونیستی در جولان نایستیم و نجنگیم حتما این رژیم در منطقه جلولا در کردستان عراق و ۳۰ کیلومتری مرز ایران با ما خواهد جنگید. اینجاست که منافع ملی و منافع جهان اسلام، امنیت ملی و امنیت منطقه، دفاع از حقوق بشر و انسانیت، همه با هم ایجاب میکند که در آنجا از خود دفاع کنیم لذا از این جهت در بخشهای مختلف به آنها کمک میکردیم.
ما عملیات وعده صادق ۱ را انجام دادیم و حتما نقطه ضعفهایی داشتهایم که بعد از عملیات متوجه آن شدیم.اگر ما عملیات وعده صادق ۲ را انجام میدادیم در حالی که ضعفهای خود را برطرف نکرده بودیم و مجددا آن اشتباهات را تکرار میکردیم، شما به عنوان فرزند ایران از ما سوال نمیکردید چرا تجربهای که داشتید را اصلاح نکردید؟
دلیل این تاخیر هم تکنیکی و هم تاکتیکی بود یعنی هم در حوزه طراحی و هم در حوزه فنی.
ما به ازای حملهای که رژیم صهیونیستی به سفارتمان در دمشق کردند، نزدیک به بیش از ۱۵۰ موشک از یک نوع شلیک کردیم، موشک کروز، انواع مختلف بالستیک و حدود ۲۰۰ پهپاد هم زدیم.
ما که فقط با رژیم صهیونیستی نمیجنگیم بلکه جنگ ما با این رژیم از جایی شروع میشود که وارد فضای سرزمینی آنها شویم. ما پیش از آن با ناتو می جنگیم.
در عملیات وعده صادق ۱، ۱۹۲ هواپیما حضور داشت که همه آنها متعلق به رژیم صهیونیستی نبود بلکه هواپیماهای ناتو هم بودند به این معنا که انگلیسیها و فرانسوی ها نیز حضور داشتند.
در عملیات وعده صادق ۳ موشکهای شب اول تا شب هفتم با یکدیگر متفاوت شدند و در آخرین روز زمان (شب یا روز)دیگر برای ما موضوعیت نداشت و تنها قصد داشتیم دهان دشمن را ببندیم و بگوییم در حوزه تاکتیکی و تکنیکی تسلط داریم.
ما تنها یک موشک به منطقه بئر السبع که مهمترین نقطه برای آنها بود، شلیک کردیم که به هدف هم نشست. همه اینها در حالی بود که حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد موشکهای ما در عملیات وعده صادق ۱ پیش از اینکه به سرزمین آنها برسد، منهدم میشد اما روز آخر عملیات وعده صادق ۳ توانستیم سرزمین آنها را تنها با یک موشک مورد هدف قرار دهیم این به معنای کاهش قدرت آتش ما نبود بلکه به معنای تسلط بود.
مصوبات و تصمیم گیریها بر این بود که چون دشمن جنگ را شروع کرده و اول مورد اصابت قرار داده، ما باید آخرین پارت موشک را بزنیم؛ اگر ما بزنیم و آنها باز هم بزنند، ما باز هم خواهیم زد، هرچقدر میخواهد جنگ طول بکشد.
حدود ساعت ۷ صبح بود که ۱۴ موشک شلیک کردیم. توئیت آقای عراقچی اینگونه بود که جنگ ساعت ۴ تمام شود اما آنها باز هم زدند. تصمیمگیری در این حوزه را فرمانده میدان گرفت. اینجا فرمانده مسئولیت میپذیرد و کار را انجام میدهد. ما باید به هر حال آخرین موشک را میزدیم. حتی بعد از آن اسرائیل خطای دیگری کرد و جواب آن را هم دادیم. اینجا جای اجازه گرفتن از کسی نیست.
طی این مدت ۱۲ ساله با دو شخصیت بشار اسد روبهرو بودیم. نخست، بشار اسد زمان داعش بود که این گروه تروریستی ابتدا در سوریه رشد کرد و بعد به عراق و سپس تا نزدیکی مرزهای ایران آمد و یکی از علت های حضور ما در سوریه نیز به خاطر همین حفظ منافع ملی خودمان بود. بشار اسد در آن زمان شخصیت بسیار محکمی داشت.
بعد از شهادت شهید سلیمانی و زمانی که رئیس مجلس بودم سفر رسمی به سوریه داشتم و حدود ۲ ساعت و نیم با بشار اسد گفتگو کردم. من آن زمان واقعا این اراده و استقامت را در بشار اسد ندیدم. از این رو تردید در شخص خود بشار، تغییر در تصمیمات، فضای قدرت نظامی و میدان و فشار به مردم کار را به اینجا رساند.
در جریان عملیات وعده صادق ۳ همه ما به چشم دیدیم که رزمندگانی که پای لانچرها و پدافندها بودند، از رزمندگان تخریبچی زمان جنگ که از شجاعترین و شهادتطلبترین افراد لشکرها برای معبرگشایی بودند، شجاعانه تر جنگیدند.
در بحث لانچر و شلیک آنچنان قدرت آتشی داریم که دشمن تصور چنین قدرتی را نداشت و ندارد؛ نه در آن روزی که مقر آمریکایی ها را زدیم و نه وقتی که آخرین قسمت موشکها را آن روز صبح و بعد از آن شلیک کردیم.
خود بشار بیانگیزه شده بود و میگفت نیاز نداریم مستشاران شما بیش از این اینجا باشند، به جای اینکه بگوید نه تنها مستشار نیاز داریم بلکه به تصمیم شما برای آوردن ۴ تیپ و لشکر هم لازم داریم، اینگونه می گفت. البته مشخص نیست ما اصلا این را هم قبول کنیم اما یک زمانی او این را می خواهد و زمانی هم هست که می گوید خودم می توانم اداره کنم. به هر حال آنجا یک کشور است و ما نمی توانیم بگوییم شما کشور نیستید.
من می گویم همینکه روسیه در حوزه نظامی وارد شد آیا نمی توانستیم چین را هم در منطقه دخیل کنیم؟ قطعا می توانستیم. ما مگر نمی گوییم باید با یکجانبه گرایی آمریکا مقابله کنیم؟
حضرت آقا فرمودند دوستانی که بر اقشار مختلف تأثیرگذار (به تعبیر من انسان-رسانه) هستند، سعی کنند زمانی صحبت کنند که اطلاعاتشان دقیق است. زمانی که اطلاعات ناقص باشد، تحلیل ها دقیق نخواهد بود.
هسته سخت ما ۹۰ میلیون نفر هستند و همه باید بدانند که این رژیم خطری برای جمهوری اسلامی، ایران، همه جامعه ما و همه منطقه است. رژیم صهیونیستی به کسی رحم نمیکند و ملاحظه هیچ کشوری را ندارد.
پنجشنبه (۲۳ تیرماه) با آقای قاآنی و آقای پاکپور هر سه در مراسمی در مشهد حضور داشتیم و تا بعد از نماز مغرب و عشاء گرفتار همین بحث بودیم. علیرغم اینکه فردای آن روز جمعه بود و قصد داشتم سری به پدر و مادرم بزنم که مدتها بود آنها را ندیده بودم و میتوانستم جمعه بمانم و بعد به تهران بازگردم، به واسطه تماسها درگیر بودم و دغدغه داشتم و تصمیم گرفتم همان شب به تهران بازگردم که حدود ۱۲ شب به تهران و حدود یک صبح به منزل رسیدم.
ساعت ۵ دقیقه مانده به ۳ صبح بیدار بودم که اولین موشک به شهرک شهید چمران زده شد از آنجایی که از قبل ذهنیت داشتم، احساس کردم انفجاری از جنس دیگری است. اذان صبح که شد، دیگر برای نماز نماندم و خانواده را نیز خبر کردم و گفتم حواستان جمع باشد. من به سرعت خود را به اینجا که هماکنون هستیم یعنی مجلس رساندم. حدود ساعت ۳ و نیم بود که به مجلس رسیدم.
تماسهای خود را آغاز کردم و با آقای سلامی و غیره تماس گرفتم اما کسی پاسخگو نبود. اولین کسی که مطلع بود و تماسم را پاسخ داد آقای فدوی بود که حدود ۲۰ دقیقه مانده به ۴ صبح، تلفن را برداشت و شرایط را تشریح کرد.
آن شب حدود ساعت ۴ صبح بود که آقای پزشکیان را در تبریز پیدا کردم و آقای اژهای نیز منزل خود بود.
بررسی کردم آقای پزشکیان را با پروازی که آماده میکنم به تهران بازگردانیم اما بعد با بررسی شرایط، گفتم آقای پزشکیان معطل نشوید، در ماشین بنشین و از جاده بیا و مرتب هم با هم تماس داشته باشیم. حتی فکر کردم هواپیمایی به زنجان بفرستم یا با هلی کوپتر به تهران برگردد اما شرایط به گونهای بود که نمیشد و باید با ماشین به تهران میآمد. در نهایت حدود ساعت ۱۱ صبح بود که یکدیگر را در تهران دیدیم و به همراه آقای اژهای موضوعات را دنبال کردیم.
حضرت آقا نیز از همان ابتدا به سرعت فرماندهان جدید را جایگزین فرماندهان شهید کردند و به آنها حکم دادند؛ آنها را دیدند و دستورات لازم را دادند و با همه دیدار کردند. اینکه برخی می گفتند به آقا دسترسی نیست، اینگونه نبود. از آن روز هر روز با آقای پاکپور و وزرا در ارتباط بودم و جلسات متعدد داشتیم.
هماهنگیهای خوبی هم انجام شد و شما نیز دیدید که واقعا فرمانده کل قوا یعنی شخص حضرت آقا در مدیریت دفاع و مدیریت کشور، دقیق عمل کرده و همه ابعاد را دنبال کردند.
جلسات شورای عالی امنیت ملی تشکیل میشد که البته حادثهای هم رخ داد اما نمیدانم چرا اینگونه مطرح شد. در جلسه شورای عالی امنیت ملی هیچگاه همه ما با هم یکجا نبودیم.
جاهای ما همواره پراکنده بود و اینگونه نبود که تصور کنید بدون هماهنگی صورت میگرفت بلکه همه رعایت میکردیم اما بالاخره اتفاقی رخ داد.
پاسخ به حملات براساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی و بر اساس تایید حضرت آقا بود. فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) و نیروهای مسلح نیز به صورت مستقیم با ایشان است و مصوبات شورای عالی امنیت ملی نیز به تأیید ایشان میرسد. در خصوص این موضوع، تصمیم بر این بود که چون رژیم صهیونیستی زده است، ما نیز باید بزنیم. وقتی آمریکا هم ما را زد، بنا شد تا ما هم آنها را بزنیم، از این رو مکلف بودیم تا این تصمیم درست را که ابلاغ شده بود، اجرا کنیم.
در نهایت، کمتر از ۲۴ ساعت بعد از عملیات آنها، این کار را پاسخ دادیم. اینکه کجا را بزنیم و چگونه بزنیم از جمله کارهای عملیاتی است که بر عهده شورای عالی امنیت ملی است که هم دوستان نظامی و هم دوستان سیاسی در آن حضور دارند.
من در طول حادثه جنگ ۱۲ روزه، واقعا دوزیست بودم(دو جا مشغول بودم)؛ یعنی هم یک رزمنده بودم و رزمندگی می کردم و هم رئیس مجلس بودم و کار مجلس را انجام میدادم.
صبحهایی که باید روی صندلی پارلمان مینشستم، آنجا بودم و یک روز هم مجلس را تعطیل نکردیم و ایستادیم و حتی چند قانون به تصویب رساندیم در حالی که اگر شرایط جنگی نبود، این کار چند ماه زمان می برد. بحث مربوط به ضد جاسوسی، تعلیق همکاری با آژانس، بکارگیری پهپادها از جمله قوانینی بودند که طی این چند روز جنگ تصویب شد و شورای نگهبان نیز آن را تایید کرد.
از سوی دیگر نیز در خدمت آقای پاکپور بودم و در جلسات شورای عالی امنیت ملی و سران قوا شرکت میکردم.
تماس مستقیم ما با رهبری به صورت مرتب برقرار بود. زمانی که فرماندهان جدید منصوب شدند به صورت حضوری خدمت ایشان رفتند و حکم و دستورات جدید را دریافت کردند و بعد از آن با همکاری در موضوع، امور را دنبال کردیم.
به صورت دقیق و روزی دو بار در ارتباط بودیم و همه دادهها و اطلاعات خدمت ایشان میرسید و دستورات گرفته میشد. آنها را دنبال میکردیم و نتیجه بازخوردها را نیز اطلاع میدادیم. توجه داشته باشید که ما در شورای عالی امنیت ملی و میان سران، خیلی اوقات کار خود را با پیک انجام میدادیم و به صورت حضوری یکدیگر را نمیدیدیم و اگر حضوری هم بود، دو نفری، سه نفری و یا پنج نفری در مکانهای مختلف یکدیگر را ملاقات میکردیم تا آسیبها به حداقل برسد.
اول اینکه آتش بس نشد بلکه قطع آتش شد. هیچ توافقنامه و حرفی میان ما و آمریکا سر این موضوع نشد و فعلا قطع آتش است.
هیچ متن و توافقنامهای نیز میان ما و رژیم صهیونیستی که هیچ ارتباطی با آنها نداریم، وجود ندارد و حتی با آمریکاییها که بانی جنگ بوده، از آن حمایت کرده و مستقیما در آن دخالت کردند توافقنامهای نداشتیم.
تصمیم بر این شد که تا زمانی که رژیم صهیونیستی ادامه دهد و آمریکا آنها را پشتیبانی کند ما این رژیم و همه منافع آنها را می زنیم. زمانی ونس از طریق ویتکاف دنبال این بود که به ما بگوید نزنید و ما هم نمیزنیم که ما به آنها گفتیم خب شما نزنید و ما هم نمیزنیم اما بدانید که آخرین بخشِ زدن، حق ماست و این شرط را گذاشتیم.
شرط دوم هم این بود که بعد از توقف جنگ، اگر پهپادها یا هواپیماهای آنها وارد فضای ما شود، نقض کرده است.
قطعا نظرات مختلف وجود دارد. گاهی در اصل موضوع و گاهی در شیوهها ممکن است نظرات مختلف باشد که امری طبیعی است. قطعا هر ۱۳ عضو شورای عالی امنیت ملی، نظرات یکسان ندارند و قطعا دیدگاه هر کدام متفاوت است.
نظرات درباره اسنپبک یا خروج از NPT نیز تفاوت دارد و حتی ممکن است در ماندن یا نرفتن هم اختلاف نظر باشد. شاید همه موافق خروج باشند اما شیوه آن نیز مهم است. نحوه اقدام درباره اسنپبک نیز مهم است. اینکه اگر آنها نزدند، ما مجددا بزنیم هم جای بحث دارد.
اینکه گفته میشود اگر شهید رئیسی بود می جنگیدیم و اکنون که آقای پزشکیان است نمیجنگیم، از اساس اشتباه و این تحلیل از جهت رویکردی و فردی غلط است.
ما هر جولانی که قرار بود در فضای رژیم صهیونیستی بدهیم، دادیم و آنها نیز هر جولانی خواستند، دادند. باید توجه داشت که آفند ما موشکپایه است. آنها نتوانستند موشکهای ما را در مبدا، مسیر و یا حتی فضای خود بزنند و ما موشکهای خود را به زمین آنها زدیم. ما رادار مرکزی آنها را مورد هدف قرار دادیم. اما قدرت آنها هواپایه است یعنی همین کار ما را با هواپیما انجام میدهند.
نباید اینگونه گفت که آنها هوای ما را کنترل کردند و فضای خودشان امن بود. قدرت ما در موشک بود و فضا و زمین آنها را زدیم.