به گزارش شهرآرانیوز، فضای نمایشگاه آرام است. دیوارها سفید و خلوتاند و در امتداد آنها، چندین چاپ از چهرههای انسانی دیده میشود. رنگها محدودند؛ بیشتر سیاه، خاکستری و گاه قرمز. همین سادگی باعث میشود نگاه بیننده به خودِ چهره برگردد، نه به اطراف. در هر اثر، چهرهای دیده میشود که نه کاملاً واضح است و نه محو. انگار از میان زمان عبور کرده و بخشی از خودش را جا گذاشته. خطوط و سایهها تکرار میشوند و حس نوعی تأمل درونگرایانه را منتقل میکنند. لحظهای میان ایستادن و فرورفتن. آثار شبیه به هم نیستند، اما در همهشان سکوتی مشترک وجود دارد. نه از فریاد خبری هست، نه از حرکت شدید. هر چهره در خودش مانده، با نگاهی آرام و سنگین. در کنار هم، این مجموعه تصویری میسازد از تابآوری انسان، از ماندن در برابر فراموشی.
تماشاگر میان دیوارها حرکت میکند و نگاهش از یک تصویر به دیگری میرسد. هیچ توضیحی روی دیوار نیست، فقط جملهای کوتاه دربارهی تابآوری انسان. به نظر میرسد همین بیکلامی، بخشی از قصد نمایشگاه است؛ اینکه مخاطب خودش معنا را پیدا کند، بیآنکه چیزی به او گفته شود. در پایان، وقتی از سالن بیرون میآیی، حس میکنی چیزی از آن چهرهها همراهت مانده. حس آرامی از دیدن انسانهایی که در سایه ماندهاند. در ادامه با سحر لواسانی، خالق آثار نمایشگاه چاپ دستی «چهرهها در سایه»، به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
سحر لواسانی دربارهی مسیر ورودش به دنیای هنر میگوید: من خود آموخته هنر هستم. از پانزدهسالگی با رشتههای مختلف هنرهای تجسمی شروع کردم و نزد چند استاد کار کردم. آخرین استادم آقای هادی تقیزاده بود که پیش او مجسمهسازی و طراحی و رنگروغن کار میکردم. اما کمکم حس کردم چاپ به طراحی نزدیکتر است و فضای آن را بیشتر دوست دارم. برای مجموعه بعدی هم میخواهم چاپ را با طراحی ترکیب کنم تا حرکت تازهای شکل بگیرد.
او ادامه میدهد: تا کنون حدود هفت یا هشت نمایشگاه انفرادی داشتهام. از رنگروغن گرفته تا مجسمه. اما این نمایشگاه برایم تجربهای متفاوت بود. چاپ برای من دنیایی جدید است، چون به طراحی نزدیک است و من خیلی طراحی میکنم، آن هم فقط با محوریت انسان؛ پرتره یا فیگور. انسان از هر نظر برایم شگفتانگیز است چه از لحاظ روحی و چه جسمی.
این هنرمند دربارهی انتخاب سوژهها و حس غالب آثارش توضیح میدهد: وقتی فیگور کار میکنم، معمولاً حالت نشسته یا سادهایستاده را انتخاب میکنم، ولی همیشه دنبال حرکتی هستم که در خودش پیچ و تابی داشته باشد؛ حسی که بیشتر به سمت غم میرود. چهره برای من یعنی نگاه، یعنی چشم. چون روابط اجتماعی قویای ندارم، سعی میکنم از طریق چهرهها حرف بزنم؛ انگار درونم را روی کاغذ میآورم.
خالق آثار این نمایشگاه دربارهی روند شکلگیری مجموعه «چهرهها در سایه» میگوید: من هیچوقت از قبل برای کارهایم موضوع تعیین نمیکنم. کار میکنم، و وقتی تعداد آثار به حدی میرسد که کنار هم معنا پیدا میکنند، آن وقت از دلشان ایده و اسم نمایشگاه درمیآید. در واقع حس و حال کارها برایم مهمتر از موضوع است. بازخورد مخاطبان هم برایم بخش مهمی از این روند است. معمولاً توضیح نمیدهم که هر رنگ یا فرم چه معنی دارد؛ دوست دارم مخاطب برداشت خودش را بگوید. جالب است که اغلب همان حسی را بیان میکنند که من در ذهنم داشتهام.
او دربارهی تجربه تعامل با مخاطبان نیز تاکید میکند: در کارهای مجسمه، واکنشها متفاوت بود؛ بعضیها میگفتند کارهایم خشن یا زمخت است، ولی همین گفتوگوها برایم ارزشمند است. این بار در چاپ، دیدم مردم آشنایی زیادی با این تکنیک ندارند. فکر میکردند کارها با دستگاه انجام شده، در حالی که همهاش کار دست است. سادهترین مثالی که برای توضیح زدم این بود که چاپ مثل مهر زدن است؛ با این تفاوت که مراحلش پیچیدهتر و شخصیتر است.
این هنرمند دربارهی مدت کار روی مجموعه اخیرش تاکید میکند: تقریباً یک سال روی این کارها زمان گذاشتم، البته نه مداوم. گاهی بینشان چند هفته یا چند ماه فاصله میافتاد. از وقتی استادم تأیید کرد که میتوانم روی این مسیر تمرکز کنم، تصمیم گرفتم مجموعهای هدفمند بسازم.
در پایان، لواسانی درباره وضعیت هنر در این شهر اضافه میکند: در این شهر هنر مظلوم واقع شده. حمایتها کم است، نه از طرف مردم یا هنرمندان، بلکه از سوی کسانی که باید پشتیبان باشند. اساتید، مسئولان و نهادهای فرهنگی باید بیشتر در نمایشگاهها حضور پیدا کنند و حمایت کنند. ما هنرمندها به همین توجه و حضور نیاز داریم.
این نمایشگاه از پنجشنبه (۱۷ مهرماه ۱۴۰۴) در گالری آسمان، واقع در وکیلآباد ۳۸، گشایش یافته است و تا سهشنبه (۲۲ مهرماه) دایر است. ساعات بازدید همهروزه از ساعت ۱۸ تا ۲۱ است.