صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

زمزمه‌ای میان خاک و نور

  • کد خبر: ۳۶۴۷۱۶
  • ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۸
در روزگار پرهیاهوی امروز، نماز همچنان صدای آرامی است میان خاک و نور؛ لحظه‌ای برای یافتن خویشتن و بازگشت به معنا در دل مشغله‌های بی‌پایان.

گاه انسان در ازدحام زندگی، میان رفت‌وآمد‌ها و هیاهو‌های بی‌وقفه، چیزی را گم می‌کند که از هر نیاز دیگری بنیادی‌تر است: گفت‌و‌گو با درون خود، با خالق هستی. نماز، همین گفت‌وگوی ازلی و ابدی است؛ پلی میان خاک و افلاک، میان دستانِ بسته‌ی انسان و گشایشِ بی‌پایان خدا.

نماز، دعوتی است برای بازگشت. هر اذان، صدایی است از آسمان که می‌گوید: «بیا»؛ و انسان، اگر دلش بیدار باشد، می‌داند که در این «بیا»، آرامشی نهفته است که در هیچ موسیقی و هیچ خواب خوشی پیدا نمی‌شود. وقتی قامت می‌بندی، گویی از زمین جدا می‌شوی؛ نه با تن، که با جان. قامت بستن در نماز یعنی ایستادن در برابر حقیقتی که همه هستی از اوست.

در سجده، انسان یادش می‌آید که از خاک است و قرار است بار دیگر به خاک برگردد. اما همین خم شدن، او را به بلندترین جایگاه می‌رساند. عجیب است که در برابر خالق، اوج انسان در خاکساری است. در همان نقطه‌ای که پیشانی‌اش بر زمین است، روحش در اوج آسمان پرواز می‌کند.

نماز تنها مجموعه‌ای از حرکات و اذکار نیست؛ تکرارِ پیوند است. هر رکعت، حلقه‌ای از زنجیر عشق است که دل را به خدا متصل می‌کند. در هر تکبیر، دیوار‌های غرور فرو می‌ریزد و در هر سلام، صلحی تازه در دل متولد می‌شود. نماز یعنی هر بار یادآوری این حقیقت ساده و بزرگ که «من بی‌او هیچم».

اگر دنیا را دریایی متلاطم بدانیم، نماز جزیره‌ای است در میانه‌ی طوفان؛ پناهگاهی امن. در شلوغی روزمره، در اخبار نگران‌کننده، در فشار کار و خستگی، همین چند دقیقه گفت‌وگوی صمیمانه با خدا، مثل جرعه‌ای آب زلال است که عطش جان را فرو می‌نشاند. گویی زمان در آن لحظه از حرکت بازمی‌ایستد و تنها تو می‌مانی و خدایی که شنونده‌ی همه‌ی ناگفته‌هاست.

نماز، تمرین حضور است. در دنیایی که ذهن‌ها هر لحظه میان هزار تصویر می‌چرخند، نماز یادمان می‌دهد که چگونه در یک نقطه متمرکز شویم؛ در نوری که از درون می‌تابد. تمرینِ «اینجا بودن»، تمرینِ «آگاه بودن». شاید راز آرامشِ بسیاری از عارفان در همین حضورِ لحظه‌ای باشد که در هر سجده تجربه‌اش کرده‌اند.

گاه ممکن است انسان سال‌ها نماز بخواند بی‌آنکه بفهمد چرا. اما اگر یک روز، تنها یک بار، با دلش بایستد و بگوید «ایاک نعبد»، آن لحظه تمام جهان در او معنا پیدا می‌کند. آن‌گاه می‌فهمد که نماز، نه وظیفه‌ای خشک، که هدیه‌ای بزرگ است؛ فرصتی برای لمس لحظه‌ای از بی‌کرانگی خدا.

نماز، سکوتی است که با «الله‌اکبر» شکسته می‌شود، اما در عمق خود، لبریز از سخن است. سخنِ دل با معشوق، گفت‌وگویی که آغاز و پایانی ندارد. هرکه طعمش را چشید، دیگر نمی‌تواند بی‌آن بماند. چراکه در هر نماز، بخشی از روح انسان شسته می‌شود؛ غبار از جان می‌ریزد و نوری تازه در دل می‌تابد.

در پایان، شاید بتوان گفت نماز نه فقط فریضه‌ای دینی، که نیازی انسانی است. همان‌گونه که جسم به هوا نیاز دارد، روح نیز به لحظه‌ای خلوت با خالق محتاج است. نماز، تنفسِ روح است در هوای خدا؛ و هرکه این نفس را از خود دریغ کند، بی‌آنکه بداند، آرام‌آرام از درون خفه می‌شود.

پس خوشا به حال آنان که میان هزار دغدغه، هنوز می‌دانند وقتِ نماز یعنی وقتِ پرواز؛ لحظه‌ای برای رهایی، برای بازگشت، برای لبخند زدن به آسمان.

برچسب ها: نماز خدا اذان بندگی
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.