مناسبات جهانی از سطح دولتها فراتر رفته و به شهرها، استانها، دانشگاهها، نهادهای محلی و حتی جامعه مدنی رسیده است. در چنین جهانی، کشوری موفقتر است که بتواند ظرفیتهای محلی خود را به زبان جهانی ترجمه کند و از ارتباطات منطقهای و فرامنطقهای برای توسعه همهجانبه بهره گیرد.
دولت چهاردهم، بر پایه همین درک نو از روابط بینالملل، مفهوم «دیپلماسی استانی» را به عنوان یکی از محورهای نوآورانه سیاست خارجی خود دنبال میکند؛ رویکردی که میخواهد سیاست خارجی را از سطح تصمیمگیریهای مرکزی به سطوح اجرایی، اقتصادی و فرهنگی استانها پیوند دهد.
ایران مجموعهای از استانهایی است که هر یک، بهتنهایی میتواند نمایندهای از توان، فرهنگ و تولید ملی در سطح منطقه و جهان باشد. از صنایع دانشبنیان اصفهان و تبریز تا گردشگری سلامت در شیراز و مشهد، از کشتهای گلخانهای و صادرات محصولات کشاورزی خوزستان، کرمان و گلستان تا ظرفیتهای بندری و لجستیکی بوشهر، چابهار و هرمزگان، در همه جا ریشههای قدرت نرم و اقتصادی ایران گسترده است.
اما تا زمانی که این ظرفیتها به زبان جهانی ترجمه نشوند و در ساختار ارتباطی سیاست خارجی کشور جای نگیرند، ارزش راهبردی خود را در توسعه ملی پیدا نخواهند کرد. از همینرو، دولت چهاردهم مأموریت داده است تا استانها در هماهنگی با وزارت امور خارجه، برنامههای خود را برای جذب سرمایهگذاری، توسعه صادرات، تبادلات فرهنگی و گردشگری تنظیم کنند.
در الگوی «دیپلماسی استانی»، نقش استانداران و مدیران ارشد استانها بازتعریف میشود. آنها صرفاً مجریان سیاستهای اداری نیستند، بلکه سفیران توسعه ایران در سطح ملی و منطقهای به شمار میآیند.
استانداری که بتواند در هماهنگی با وزارت خارجه و دستگاههای اقتصادی، بازار هدفی در کشورهای هممرز برای تولیدات استان بیابد، در حقیقت همان نقشی را ایفا میکند که سفیر اقتصادی در یک سفارتخانه انجام میدهد. این همافزایی میان سطوح محلی و ملی، نقطهی اتصال مردم با دیپلماسی کشور است؛ یعنی همان چیزی که دکتر پزشکیان از آن با عنوان «شنیدن صدای مردم» در همه سطوح یاد میکند.
هدف نهایی دیپلماسی استانی، تقویت دیپلماسی اقتصادی و گشودن مسیرهایی تازه برای رشد اشتغال و تولید داخلی است. وقتی استانها بتوانند بازارهای منطقهای خود را بشناسند و از طریق سازوکارهای رسمی وزارت خارجه وارد تعامل اقتصادی شوند، نتیجه آن در زندگی روزمره مردم دیده خواهد شد — در رونق مشاغل کوچک، افزایش صادرات غیرنفتی، و جذب فناوریهای نو.
بهعنوان نمونه، پیوندهای تجاری خراسان رضوی با آسیای میانه، همکاریهای آبی و انرژی سیستان و بلوچستان با کشورهای همسایه شرقی، یا تبادلات فرهنگی آذربایجان شرقی با قفقاز، همگی میتوانند مصادیق زندهای از این نوع دیپلماسی باشند.
البته تحقق چنین الگویی نیازمند چارچوب نهادی روشن و هماهنگی بینسازمانی است. وزارت امور خارجه بهعنوان محور اصلی روابط بینالملل، مسئول طراحی ساختار حقوقی این ارتباطات است تا از یکسو، سیاست خارجی کشور یکپارچه بماند و از سوی دیگر، استانها بتوانند با اختیارات مشخص و آموزشهای لازم وارد عرصه تعاملات جهانی شوند.
در این مسیر، دولت چهاردهم برنامههایی را برای مدیران استانی در نظر گرفته است.
در نهایت، دیپلماسی استانی تلاشی است برای آنکه ایران در جهان نه فقط از زبان پایتخت، بلکه از زبان مردم سخن بگوید. هر شهر و استان میتواند روایتگر چهرهای از ایران باشد؛ چهرهای پویا، خلاق، صلحطلب و اهل گفتوگو.
در این الگو، دانشگاهها، هنرمندان، فعالان اقتصادی، سازمانهای مردمنهاد و رسانههای محلی نیز نقشآفرین هستند. این همان دیپلماسی چندصدایی است که بر پایهی وفاق ملی و همافزایی ظرفیتها شکل میگیرد.
دولت چهاردهم با ایمان به توان مردم و اعتماد به نهادهای محلی، گام تازهای در جهت پیوند دیپلماسی با توسعه و معیشت ملی برداشته است. دیپلماسی استانی، ترجمان همان سیاستی است که رئیسجمهور بر آن تأکید دارد:
«دولت باید زبان مردم باشد و سیاست خارجی باید در خدمت زندگی آنان قرار گیرد.»