چهارشنبهشب، ورزشگاه شهدای شهر قدس تنها میزبان یک مسابقه فوتبال نخواهد بود؛ اینجا میدان نبرد است، جایی که استقلال و الوحدات برای نفسکشیدن در لیگ قهرمانان آسیا میجنگند. دو تیمی که پشت به دیوار دارند و هر امتیاز، حکم اکسیژن دارد. شکست، مرگ زودرس در آسیاست؛ و پیروزی، بازگشت به حیات نخبگان قاره.
الوحدات، زخمی و نیمهجان پا به میدان میگذارد. بیستارههایش، بیمغزش در میانه زمین، و با پیکری درهمشکسته از مصدومیت و جدایی. در اردوی سبزپوشان، صداهای تردید هنوز خاموش نشده؛ سرمربی تازه، زمان ندارد و خاطره شکست ۴ گله از المحرق هنوز بر ذهنشان سایه انداخته است.
در سوی دیگر، استقلال با چشمانی گرسنه و قلبی زخمی از ناکامیهای اخیر، به میدان میآید. ساپینتو میداند این بازی، فقط سه امتیاز نیست؛ محک ایمان است، فریاد آخر برای بازگشت به رؤیا. تیم او در روزهای تمرین، بر سرعت، پرس از جلو و هماهنگی دفاع و حمله تمرکز کرده؛ آبیها میخواهند از همان آغاز، بازی را خفه کنند و با تهاجمی بیامان، ضربه نخست را بزنند.
یاسر آسانی، طراح جسور میدان، مثل رهبر ارکستر، نُتهای حمله را میچیند و پاسهایش میتواند قفل هر دیواری را بگشاید. در کنار او، تجربه حدادیفر جریان اطمینان را به رگهای تیم تزریق کرده است. پشت سرشان، آشورماتوف، دیوار ازبک استقلال، مثل سربازی وفادار از سنگر دفاع پاسداری میکند.
این دیدار، جنگ تاکتیکها نیست، نبرد ارادههاست. استقلال باید بجنگد، نه برای جدول و آمار، بلکه برای شأنش، برای شرافت پیراهنی که میلیونها دل به آن دخیل بستهاند. در شب قدس، اگر آبیها گل نخست را بزنند، صدای بیداریشان تا انتهای آسیا خواهد پیچید. اما اگر تردید جای ایمان را بگیرد، حتی تیم زخمی اردن هم میتواند به کابوس بدل شود.
فریاد آخر در راه است؛ باید دید استقلال در این غروب سرنوشت، فریاد میزند یا خاموش میشود.