پرسپولیسِ این روزها در بزنگاهی حساس ایستاده است؛ در مسیری پر از پیچ و خم که بیآنکه خود بخواهد، شباهت عجیبی با راهی دارد که فصل گذشته استقلال را به ورطهی ناکامی کشاند. گویی تاریخ، آرام و بیصدا در حال تکرار است. فصل پیش، استقلال درگیر طوفانی شد که حاصل تصمیمات شتابزده، تغییرات پیاپی و نداشتن یک نقشهراه مشخص بود. هر مربی که آمد، قربانی بیثباتی شد و هر تغییری که صورت گرفت، فقط عمق بحران را بیشتر کرد. آن تیم بزرگ، در میان گردباد سردرگمی گم شد و فصلی سیاه را تجربه کرد. اکنون، نشانهها میگویند که پرسپولیس، ناخواسته در همان مسیر لغزنده قدم گذاشته است.
برکناری ناگهانی مدیرعامل، جدایی غیرمنتظره وحید هاشمیان مردی که میتوانست آینده سرخ باشد و سپردن سکان هدایت این تیم به اوسمار، مربیای که دستمزد زیاد اغوایش کرده؛ همه و همه نشان از بحرانی دارد که در پسِ ظاهر آرامِ باشگاه پنهان است. پرسپولیس در سالهای اخیر با نظم، ثبات و تفکر قهرمان شد؛ اما اکنون، بوی بینظمی و تصمیمات لحظهای از راهروهای باشگاه به مشام میرسد.
فقدان استراتژی مشخص، همان زنگ خطر بزرگی است که فصل گذشته در استقلال نیز نادیده گرفته شد. اوسمار در شرایطی سخت وارد میدان شده است؛ تیمی خسته از حواشی، بازیکنانی که با عدم اطمینان به آینده نگاه میکنند و مدیریتی که هنوز رنگ ثبات به خود ندیده است. اینها همه چالشی سنگین برای مربی تازهواردی است که باید در کمترین زمان، تیمی بیانگیزه را دوباره به ایمان و امید برساند.
در چنین شرایطی، بیش از هر چیز، پرسپولیس به «خِرد مدیریتی» نیاز دارد؛ به تصمیمهایی که از دل آرامش برمیخیزند، نه از فشار رسانهها یا هیجان هواداران. فوتبال، صحنهی صبر و برنامه است، نه واکنشهای لحظهای. اگر مدیران باشگاه نتوانند ثبات فکری را به مجموعه تزریق کنند، روزهای سختتر در راه است.