شب یلدا، بلندترین شب سال، قرار بود کوتاهکننده فاصلهها باشد؛ بهانهای برای جمعشدن، برای چند دقیقه گرمبودن در سرمای زمستان؛ اما این سالها، یلدا برای بسیاری از خانوادهها نه شب قصه و خنده، که شب حسابوکتاب است؛ شبی که از مدتی قبل آغاز میشود و تا لحظه خرید ادامه دارد. حسابوکتابی که اغلب به حذف ختم میشود؛ حذف میوه، حذف آجیل، حذف همان نمادهای سادهای که قرار بود یلدا را یلدا کند.
مسئولان صنفی دلایل گرانی را ردیف میکنند؛ افزایش صادرات، کاهش تولید بهدلیل خشکسالی و قطعی برق، و بالارفتن هزینهها. رئیس اتحادیه میوهفروشان مشهد میگوید گرانی میوه نتیجه همین عوامل است و رئیس کارگروه آجیل و خشکبار از افزایش حدود ۸۰ درصدی قیمتها نسبتبه یلدای پارسال خبر میدهد. در سوی دیگر، آمارها میگویند مرغ زیر نرخ مصوب عرضه میشود و کمبودی در بازار گوشت و مرغ وجود ندارد.
همهچیز روی کاغذ منطقی است، قابلتوضیح و قابلدفاع؛ اما بازار، همیشه از کاغذ جلوتر راه میرود. آنچه به دست مردم میرسد، نه گزارش است و نه توجیه، بلکه قیمتهایی است که درست در آستانه یلدا ناگهان سنگینتر میشوند؛ انگار خود بازار هم میداند زمان تنگ است و چارهای جز خرید باقی نمانده. در این میان، نرخ مصوب بیشتر شبیه یک توصیه اخلاقی است تا معیاری که واقعاً رعایت شود.
اظهارات فاطمه مهاجرانی درباره عذرخواهی معاون اول رئیسجمهور از مردم ایران، اگرچه صریح و کمسابقه است و میتواند نشانهای از شنیدهشدن صدای جامعه باشد، اما برای بسیاری از خانوادهها تفاوتی در نتیجه ندارد. عذرخواهی، وقتی به تغییر ملموس در زندگی روزمره نرسد، در بهترین حالت تسکین کوتاهی است بر زخمی قدیمی. دولت از برنامه برای کنترل بازار در یلدا، رمضان و نوروز میگوید؛ اما فاصله میان «گفتن» و «دیدن» هر روز بیشتر میشود.
فشار اصلی اما جایی دیگر است؛ بر دوش سرپرستان خانوار. کارگرانی که اضافهکاریشان هم به تورم نمیرسد، کارمندانی که افزایش حقوق سالانهشان از همان ماههای اول بیاثر میشود، و بازنشستگانی که دخلشان سالهاست از خرج جا مانده است. قیمتها در چند روز چندبار تغییر میکنند، اما حقوقها سالی یکبار، آن هم با تأخیر و فاصلهای معنادار از واقعیت بازار.
در این میان، یلدا از یک آیین ساده به آزمونی خاموش تبدیل شده است؛ آزمون توان اقتصادی خانوادهها. میوهای که قرار بود نماد سادگی باشد، آجیلی که آرامآرام از سفرهها حذف شده و گوشت و مرغی که هرچند «کمبود ندارد»، اما دسترسی به آن برای همه یکسان نیست.
چله امسال، برای بسیاری چله شرمندگی است؛ نه شرمندگی از کمکاری خانوادهها، که از ناتوانی ساختارهایی که نتوانستهاند دخل و خرج مردم را هماهنگ کنند. تا وقتی بازار مسیر خودش را میرود و سیاستها دیر و کماثر به نقطه مصرف میرسند، یلدا برای خیلیها نه بلندترین شب قصهها، که طولانیترین شب حسابوکتابهای ناتمام خواهد بود.