صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

اشغال سرخ

  • کد خبر: ۳۸۲۵
  • ۳۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۴:۳۰
مروری بر رویداد‌های شهریور ۱۳۲۰ و ورود متفقین به مشهد

رضا سلیمان نوری* - پس از حمله آلمان به متحد اولیه‌اش شوروی و پیشروی ارتش این کشور به سمتِ منطقه نفت‌خیز قفقاز در شمال غربی ایران، وضع کشور کاملا متفاوت شد. پیش از این تحولات، دولت ایران به دلیل حضور عده‌ای از کارشناسان آلمانی و ایتالیایی در نهادهای نظامی و غیرنظامی‌اش، از طرف متفقین متهم به نقض بی‌طرفی شده و با اینکه پهلوی اول پذیرفته بود، تمام آلمانی‌ها را از خاک کشور اخراج کند، آنان حضور چند نیروی آلمانی در ایران را پیراهن عثمان کردند و به بهانه جانب‌داری پهلوی اول از ژرمن‌ها، تصمیم به اشغال کشور گرفتند تا از طریق ایران و راه‌آهن آن بتوانند جلوی پیشروی نیروهای هیتلر را بگیرند؛ زیرا متفقین می‌دانستند دسترسی آلمان به چاه‌های نفتِ جمهوری آذربایجان باعث قدرت گرفتن فوق‌العاده ماشین جنگیِ هیتلر در خاورمیانه خواهد شد. بر این اساس در صبحگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای انگلیس و شوروی از جنوب و شمال وارد خاک ایران شدند. بامدادِ همین روز «اسمیرنوف»، سفیرکبیر شوروی، و «سر ریدر بولارد»، وزیر مختار بریتانیا در تهران، با علی‌ منصور، نخست وزیر وقت، دیدار و اعلام کردند که ارتش 2 کشور از مرزها گذشته و وارد ایران شده‌اند.
ارتش شوروی در مدت زمان کوتاهی از 3 محور جلفا، آستارا و ناحیه مرزی شمال شرقی خراسان خود را به نقاط داخلی ایران رساند؛ به‌طوری‌که در روز 31 اوت ارتش شوروی و انگلیس در قزوین به یکدیگر پیوستند. این 2 کشور در ابتدای ورود خود بر حفظ استقلال ایران در اثنای جنگ تأکید کردند اما در ادامه با بمباران چندین شهر از جمله مشهد، تهران، همدان و قزوین نشان دادند که به تعهدات خود پایبند نیستند.
این اشغال که تا چند‌ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم نیز ادامه داشت، تمام جمعیت پانزده‌میلیونی ایران در آن روزگار را با مشکلات عظیمی روبه‌رو کرد که قحطی، گرسنگی، بیماری، بیکاری، نا‌امنی و تحقیر تنها بخشی از آن بود. در این دوران همچنین شاه‌کلیدهای اقتصاد ایران مانند کشاورزی، صنعت، خدمات، بازرگانی خارجی و به تبع آن بودجه دولت به شدت آسیب دید و بارِ معیشت بر گرده مردم سنگین شد. علاوه بر این، مصرف و ارتزاق نیروهای اشغالگر، کمبود کالاهای اساسی، تورم بیش از حد و در نتیجه کاهش ارزش شدید پول ایران را به دنبال داشت. گزارش پیش رو نقبی است بر رویدادهای مشهد در شهریور سالی که ایران به وسیله متفقین اشغال شد.

 

مشهد، 3 شهریور 1320
خروس‌خوان است که صدایی شبیهِ رعدوبرق، مردمِ رختِ‌خواب پهن‌کرده روی پشتِ‌بام‌های تابستانی را با ترسِ وحشتناکی از خواب می‌پراند. همه آن‌هایی که صدا را از سمتِ آسمان شنیده بودند، چشم ریز می‌کنند تا ببینند بالایِ سر چه خبر است. نقطه‌هایی شبیه به کلاغ می‌بینند که غارغار آزاردهنده‌ای دارند. کلاغ‌ها بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند تا جایی که تنِ فلزی‌شان مشخص می‌شود. مشهدی‌هایی که تا آن روزگار طیاره ندیده بودند، هراسان از آنچه می‌دیدند، بی‌ آنکه به چیزی فکر کنند، بچه‌هایشان را به بغل می‌گیرند و از در یا پنجره خود را به پستویِ خانه، انبار یا زیر‌زمین‌ می‌کشانند. چند دقیقه بعد پرده‌ها کشیده می‌شود تا خورشیدِ روزهایِ ابتداییِ شهریور از هیچ پنجره‌ای به خانه‌ها نریزد و صبحِ سیاهِ مشهد رقم بخورد. پس از این ساعت است که تا 4 سالِ بعد، شنیدنِ گاه و بی‌گاهِ صدایِ آذرخش که خبر از پرواز هواپیماهایِ روسی می‌دهد و دیدن مردانِ مو بورِ چشم آبی که با تفنگ در خیابان‌ها پرسه می‌زنند، بخشی از خاطره تاریخی این شهر می‌شود.
نیروهای شوروی 2 روز قبل این تاریخ، از 2 جبهه به سمت مشهد حرکت کرده‌اند. بخشی از آن‌ها به فرماندهیِ «سرتیپ شاپکین» از مرز سرخس و بخشی دیگر به فرماندهی «کازان» از مرزِ لطف‌آباد و شیلگان گذشته‌اند. نیروهای روسی پس از ورود به باجگیران و تصرف همه ادارات دولتی و خلعِ سلاح ژاندارم‌هایِ مرزی به سمت قوچان راه کج می‌کنند و در مسیر حرکت خود اعلامیه‌هایی را که به زبان فارسی نوشته شده بوده است، بین مردم پخش می‌کنند. در این اطلاعیه‌ها چنین آمده است: «چون دولت ایران بر‌خلاف اصول بی‌طرفی تحت نفوذ ستون پنجم آلمان قرار گرفته و منافعِ متفقینِ ضد فاشیست را به خطر انداخته و به تذکرات خیرخواهانه آنان وقعی ننهاده، در ساعت 4:30 بامداد نیروهای زمینی، هوایی و دریایی شوروی و انگلیس از مرزهای ایران گذشته تا دست عمالِ خطرناک آلمان را از کشور باستانی ایران کوتاه کند.»

 

ارتش سرخ برای آزادی شما آمده است
بخشی از نیروهای شوروی پس از ورود به مشهد در محدوده خیابان بهار رژه رفتند و بعد از آن در هنگ شاپور که محل استقرار لشکر خراسان بود، جای گرفتند. روایت است که در حین این عملیات سربازان تاجیکِ شوروی به زبان فارسی مردم را تحریک می‌کردند و فریاد می‌زدند: «‌ارتش سرخ برای آزادی شما از دستِ سرانِ طرفدار هیتلر به اینجا آمده‌اند.»


مردم سلاح‌ها را تحویل دهند
حسین بقیعی، مؤلف کتابِ «مزار میر‌مراد»، چگونگی ورود روس‌ها به شهر را این‌طور توصیف می‌کند: «‌مثل مور و ملخ... با توپ، تانک، اسب، گاری، ماشین و پیاده... از 2 جاده سرخس و قوچان سرازیر شدند و بلادرنگ همه سربازخانه‌ها را اشغال کردند. سپس سه‌چهار زره‌پوشِ پر از سرباز روسی یا سالدات، در خیابانِ پهلوی به حرکت درآمدند و یک راست رفتند به شهربانی. تمام تفنگ‌ها و اسلحه‌های کمری پاسبان‌ها را تحویل گرفتند و در همان‌جا مستقر شدند. آنگاه به در و دیوارهای شهر اعلان زدند که هر کس هر نوع اسلحه‌ای دارد، چه اسلحه آتشین و چه شمشیر و کارد و خنجر باید ظرف 48 ساعت بیاورد به ستادِ لشکر تحویل بدهد. در غیر این صورت هرگاه در دستِ کسی اسلحه دیده شود، به اشد مجازات محکوم می‌گردد.»

 

بمباران فرودگاه مشهد توسط روس‌ها
ناگفته نماند که سرانِ نظامی شوروی به هنگام حمله به ایران، برای تسلیم هرچه سریع‌تر این کشور علاوه بر قوای زمینی، نیرویِ هوایی خود را نیز به کار گرفتند. برهمین اساس متعاقب ورود نیرویِ زمینی شوروی به خراسان، هواپیماهای نظامی این کشور نیز در صبح پنجم شهریور در 2 نوبتِ 7 و 9 صبح اقدام به بمباران فرودگاه مشهد کردند. شلیک 23 گلوله ضدهوایی نیز که تمام ذخیره هنگ هوایی مشهد بود، نه تنها تأثیری نداشت بلکه باعث وحشتِ بیشتر اهالی مشهد شد.
در گزارش شهربانی، عملیات هوایی روس‌ها در روزهای پنجم و ششم شهریور چنین بوده است: «از شهربانی مشهد به اداره کل شهربانی: روز5/6/1320؛ اول آفتاب 9 فرورند طیاره شوروی و قدری بعد 35 طیاره دیگر بر فراز مشهد آمده و پس از بمباران میدان ضد (میدان 15 خرداد) و اطراف سربازخانه لشکر 9، مقارن ظهر مراجعت نموده و مجددا از ساعت 15 همان روز تا مقارن غروب عمل را تجدید و به اطراف سربازخانه‌ها و نقاط دیگر شهر بمب ریخته شده و در روز 6/6/20 نیز عده‌ای از طیارات شوروی بر فراز مشهد آمده با تکرار عملیات روز قبل مراجعت نموده‌اند.»

 

بیمارستان‌های مشهد از مجروح و کشته پر شده بود
هواپیماهای روسی در این روز و 2 روز پیش از آن، به صورت دسته‌های 15 تا 20 فروندی به مشهد حمله کردند و چون پاسخی از توپخانه ضدهوایی دریافت نکردند، جرئت یافتند و از ارتفاع پایین نقاطی از شهر را نیز به مسلسل بستند. در جریان این بمباران عده‌ای از مردم مشهد کشته و زخمی شدند. متأسفانه از آمار کشته‌شدگان و مجروحان این حملات اطلاع دقیقی در دست نیست اما شاهدان عینی مطرح کرده‌اند که بر اثر این حملات ظرفیت تمامی بیمارستان‌های آن زمانِ مشهد در فاصله روزهای پنجم تا هفتم شهریور تکمیل شده است تا آنجا که دیگر جواب‌گوی زخمی‌ها و تشریفات دفن مقتولان این بمباران‌ها نیست.

 

4 شهریور1320، تشکیل ستاد جنگ در مشهد
پس از گذشت یک روز از شروع تهاجم قوای شوروی به خراسان به دستور «سرلشکر محتشمی»، فرمانده لشکر نهم شرق، ستاد جنگ تشکیل شد. در جلسه این ستاد که با حضور تمامی صاحب‌منصبانِ ارشد نظامیِ استان و همچنین شخصیت‌های نخست استانی از جمله استاندار برگزار شد، تصمیم بر این شد که برای مقابله با قوای متجاوز 2 ستونِ نظامی عازم قوچان و سرخس شوند. نکته شایان توجه در جریان این اعزام که بازگو‌کننده وضعیت بدِ ارتش به ظاهر مجهز رضاخانی است، نبودِ وسیله نقلیه کافی در لشکر شرق برای اعزام این نیروها به مقاصد تعیین شده است. برهمین اساس به دستور فرمانده لشگر و تأیید استاندار تعدادی از اتوبوس‌های بین‌شهری و کامیون‌های شخصی را به زور و تهدید از گاراژها به پادگان لشگر منتقل و 2 ستون نظامی را با آن‌ها به منظور جنگ و جلوگیری از حرکت نیروهای شوروی به جانب قوچان و سرخس اعزام کردند. نقل است که بسیاری از رانندگان اتوبوس‌ها و کامیون‌ها که نمی‌خواستند وسیله نقلیه خود را در اختیار ارتش قرار دهند، وسایل نقلیه خود را پنچر و چرخ های آن را باز کردند، یا به راه‌های مختلف دیگر متوسل شدند تا مانع از اعزام وسیله خود شوند.

 

5 شهریور1320، عقب‌نشینی ارتش در مزدوران
نیروهای اعزامی به مزدوران، صبح روز پنجم شهریور با قوای شوروی درگیر شدند و تلفاتی به آن‌ها وارد کردند ولی حملات هوایی و توپخانه روس‌ها و نرسیدن آذوقه و مهمات به نیروهای ایرانی باعث شد تا «سرهنگ دولو»، فرمانده این دسته، در پایان روز نخست درگیری و با استفاده از تاریکی شب، به کوهستان‌های اطراف عقب‌نشینی کند. سرنوشت نیروهای اعزامی به قوچان اما به گونه دیگری رقم خورد و آنان به هیچ‌وجه با قوای متجاوز درگیر نشدند؛ از طرف مقامات بالا دستور داده شد تا آن‌ها نیز عقب‌نشینی کنند و در گردنه و کوه‌های شریف‌آباد واقع در شصت‌کیلومتری جنوب مشهد موضع بگیرند. این کوه‌ها مکانی بود که گروه اعزامی به قوچان تا اعلام آتش‌بس و تسلیم ایران به شوروی در آن‌ها مستقر بود.

 

نظامیان با لباس دهقانی فرار کردند
اندکی بعد محتشمی پس از دریافت دستور آتش‌بس، سرهنگ دوم کاظمی را به اتفاق نماینده بازرگانی شوروی به عنوان راهنما به قوچان اعزام کرد تا موضوع ترکِ مقاومت لشکر خراسان را به اطلاع فرمانده لشکر شوروی و سرتیپ کازان برساند. خود محتشمی هم کسالت داشتن را بهانه و با افراد خانواده‌اش به سمت تربت حیدریه عقب‌نشینی کرد.
آنان برای در امان ماندن از حمله هوایی شوروی شبانه طی طریق می‌کنند اما صبح روز بعد هواپیماهای شناسایی شوروی موفق به ردیابی مسیرِ حرکت آنان و نیروهای لشکر نهم شرق می‌شوند و بمب‌هایشان را بر سر ستون‌های نظامی ایران می‌ریزند. در این حمله 20 سواره‌نظام و همه افراد توپخانه کشته و زخمی می‌شوند. بقیه نفرات نظامی هم هروقت صدای هواپیما را می‌شنیدند به سرعت دور هم حلقه می‌زدند و دست‌هایشان را بر روی شانه یکدیگر می‌گذاشتند و هر 30 یا 40 نفر یک دایره بزرگ تشکیل می‌دادند. به این صورت خلبان هواپیما که از بالا نگاه می‌کرد، دچار خطای دید می‌شد و گمان می‌کرد که این سیاهی دایره مانند یک حلقه چاه یا قنات است. این اقدام اگرچه در حفظ جان افراد مؤثر افتاد اما در نهایت پس از این حمله‌ها، ستون‌های نظامی لشکر خراسان متفرق شدند و چیزی از آنان باقی نماند.
یکی از نظامیان که در مسیر بازگشت از نیشابور به مشهد شاهد این بمباران‌ها بوده، در شرح خاطراتش چنین نوشته است: «در دامنه یک تپه تعداد زیادی از قاطرهای توپخانه لشگر شرق را دیدم که بی‌سوار و لجام‌گسیخته از تپه بالا می‌رفتند. در 3 فرسنگی مشهد هم 3 عراده توپ بزرگ و چند مسلسل به چشمم خورد که بی‌صاحب کنار جاده افتاده بود. نزدیک طرق هم 2 نفر نظامی را دیدم که با یک دسته الاغ‌دارِ دهاتی مشغول مبادله لباس بودند. به این معنی که تفنگ و لباس نظامی خود را به دهاتی‌ها می‌دادند و در عوض از آنان جامه دهقانی می‌گرفتند تا بتوانند با این لباس مبدل آزادانه فرار کنند.»

 

غارت سربازخانه‌ها توسط مردم
با فرار محتشمی از مشهد و عقب‌نشینی نیروهای نظامی به سوی تربت حیدریه، بسیاری از تجهیزات ارتش مانند اسلحه، مهمات، اموال، اسب‌ها و قاطرها به حال خود رها شدند. در این شرایط گروهی از مردم به سمت سربازخانه‌ها رفتند و انبارهای ارتش را که پتو، زیلو، لباس، قند و چای و خواربار داشت به علاوه ظروف متعلق به آشپزخانه‌ها غارت کردند.

 

فرار بزرگان از شهر
انتشار خبر شکست نیروهای اعزامی به مزدوران در برابر قوای متجاوز بر آشفتگی اوضاع مشهد افزود. در این شرایط شهر کاملا به هم ریخته بود و هر‌کس به طرفی فرار می‌کرد. مأموران دولتی نیز سر در گم و بی‌تکلیف، منتظر دستور فرمانده لشکر بودند. پاکروان استاندار نیز خود را تابع دستور فرمانده لشکر اعلام کرده و دستور داده بود تا اعضای خانواده خودش و خانواده کسانی چون رئیس شهربانی و رئیس پست و تلگراف با 2 اتومبیل به سمت تربت حیدریه و فردوس حرکت کنند. بسیاری از اعیان و اشراف و تجار مشهد نیز با گرفتن جواز خروج از ستاد لشکر، این شهر را به سوی مناطق امن‌تر ترک کردند.
این وضعیت به حدی امور شهر را مختل کرد که عصر روز 5 شهریور، شاهرخ نیری، شهردار وقت مشهد، اطلاعیه‌ای را برای در امان ماندن اهالی شهر از خطر حمله هوایی شبانه قوای متجاوز منتشر کرد: «نظر به مقتضیات که وضعیت فعلی ایجاب می‌کند، بدین وسیله به اطلاع اهالی شهر می‌رساند که تا اخطار ثانوی، روشن نمودن چراغ و یا سایرِ وسایل روشنایی در منازل و معابر به هیچ‌وجه جایز نبوده و پنجره‌ها طوری باید به وسیله پرده مستور باشد که کوچک‌ترین آثار روشنایی از بیرون دیده نشود. رعایت این دستور که به منظور حفظ مصالح عمومی است برای همه اهالی شهر حتمی است و چنانچه کوچک‌ترین تخلفی از آن به عمل آید، متخلفین شدیدا مورد تعقیب قرار خواهند گرفت.»

 

شرایط 9 بندی ترک مخاصمه
سرتیپ کازان، فرمانده لشکر شوروی، پس از آگاهی از فرار محتشمی، فرمانده لشکر خراسان، از مشهد سرهنگ کاظمی، نماینده او، را بازداشت و شرایط ترک مخاصمه را طی 9 ماده‌ چنین اعلام کرد: «جناب آقای استاندار، نیروهای شوروی در صورت قبول شرایط نه‌گانه زیر حاضر به قبول ترک مخاصمه می‌باشند: 1- در هیچ‌‌جا مقاومت نشود. 2- لشکر مشهد تا آخر 29 اوت در مشهد جمع و خلع‌سلاح شوند. 3- اسلحه‌ها به انبار تحویل داده شود. 4- از خروج مردم خودداری شود. 5- اهالی رفته، مراجعت نمایند. 6- همه اتباع آلمانی توقیف شوند. 7- همه ساختمان‌های اساسی محفوظ بمانند. 8- هواپیماها در فرودگاه مشهد جمع شوند. 9- به قسمت بجنورد دستور ترک مقاومت داده شود. در صورت قبول این شرایط هواپیماهای ما دیگر بمباران نخواهند کرد. فرمانده لشکر شوروی.»

 

وقتی مشهد سقوط کرد
پاکروانِ استاندار پس از مخابره محتوای نامه کازان به تهران از محمد‌علی فروغی، نخست وزیر جدید ایران که جانشین علی منصور شده بود، پاسخی به شرح زیر دریافت کرد: «ما جنگی نداشتیم که متارکه کنیم. پادگان‌ها خودشان با ابتکار شخصی مختصر دفاعی کرده‌اند که دولت هم دستور داد دفاع نکنند.» پس از پذیرش شرایط نه‌گانه روس‌ها از طرف استاندار خراسان، نیروهای شوروی که شامل نیروهای تحت امر کازان و نیروهای تحت فرمان شاپکین بودند در حوالی ظهرِ هفتم شهریور به‌طور هم‌زمان وارد مشهد شدند. بعد از ورود کازان و شاپکین به مشهد، شاپکین فرماندهی کل نیروهای شوروی در مشهد را بر عهده گرفت.

 

شهادت فرمانده نیروی هوایی خراسان
بند شماره 8 نامه 9 ماده‌ای سرتیپ کازان درباره تحویل هواپیماهای فرودگاه مشهد به لشگر شوروی بود، این امر مورد موافقت برخی افسران آزاده در مشهد قرار نگرفت. پس از صدور اعلامیه ترک مقاومت، سرگرد داراب میرزا جهانسوزی، فرمانده هنگ هوایی نوپای خراسان، تلاش کرد تا ضمن انتقال هواپیماهای سالم به فرودگاه فرعی طرق، کلیه اسناد محرمانه را جمع آوری و به سوی تهران حرکت کند. غلامحسین بقیعی در این باره روایت کرده است:« جهانسوزی که فرودگاه طرق را برای اختفای هواپیماها مناسب نیافت، تصمیم به انتقال هواپیماها به سبزوار گرفت. 3 فروند از این هواپیماها در فرودگاه فرعی واقع در جنوب سبزوار فرود آمدند، یک فروند در کاشمر و یک فروند نیز در عباس آباد به زمین نشستند. یکی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه سبزوار بر اثر بمباران هوایی روس‌ها منهدم شد. جهانسوزی از سبزوار به وسیله اتومبیل به کاشمر رفت تا هواپیمای فرود آمده در کاشمر را به سبزوار بیاورد. وی موفق شد هواپیما را در روستای خسروآباد سبزوار به زمین بنشاند اما وقتی خواست از خسروآباد به سمت تهران پرواز کند، لحظاتی پس از پرواز، هواپیما سقوط کرد و آتش گرفت و جهانسوزی و همراهش استوار فلاحی بر اثر این سانحه کشته شدند. »


قحطی و نبود بهداشت
با وقوع این حوادث هرج‌‌و‌مرج شدیدی بر مشهد حاکم شد. هزاران تن از مردم این شهر اعم از فقیر و غنی به سوی حومه شهر راه افتادند. این عده اطفال، اموال و احشام خود را نیز همراه داشتند. آن‌ها به وسیله درشکه، قاطر، الاغ، گاری و تعداد اندکی نیز با اتومبیل و کامیون در حرکت بودند. باقر عاقلی، مدیرمسئول روزنامه چپ‌گرای «‌راستی»، درباره وضعیت اجتماعی شهر مشهد در این دوره می‌نویسد: «اکثریت مردم که زائران و کشاورزان هستند حالتی تأسف‌بار دارند. خانه و زندگی آنان، انسان اولیه و مردمان ما قبل تاریخ را به یادم می‌آورد. هزاران دهقان به شهرها مهاجرت کرده و در خیابان‌های دست به گدایی زده‌اند. در کارخانجات نیز قاعده معینی برای کار نیست و کارگران بهره‌ای نمی‌برند. صاحبان کارخانه‌ها با احتکار و تقسیم محصولات بین خودشان در زندگی عمومی و در بالا بردن نرخِ آب، بازی خطرناکی می‌کنند. وضع خوار‌و‌بار خوب نیست و از بهداشت نیز خبری نخواهید دید.» اما جدی‌ترین مشکل مردم مشهد در این روزگار کمبود نان بود. در خلال این سال‌ها به دلیل ادامه جنگ و حضور بیگانگان قحطی مواد غذایی به ویژه نان دامن‌گیر مردم شده بود. در این زمان در مشهد نان ناگهان از منی یک قران و نیم به منی 40 قران رسید.

 

تبلیغ مرام بلشویکی در شهر
نیروهای ارتش سرخ که بخش عمده‌ای از آنان، جوانان جمهوری‌های مسلمان‌نشین ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان بودند، پس از به دست گرفتن کنترل شهر مشهد، شروع به تبلیغات مرام بلشویکی کردند. آنان در این تبلیغات که از طریق صدور اطلاعیه‌های متعدد انجام می‌شد، سعی می‌کردند رفتارهای خود را توجیه
کنند.

 

10 شهریور 1320، روز خلع سلاح
البته دعوت به همراهی تنها چیزی نبود که در اعلامیه‌های اشغالگران بیان می‌شد. در روز دهم شهریور اطلاعیه دیگری از سوی ارتش سرخ در سطح شهر توزیع شد که بخشی دیگر از تمایلات آنان را نشان می‌داد. در این اعلامیه از همه اهالی شهر تقاضا شده بود به مدت 2 روز تمامی اسلحه‌های سرد و گرم خود را به اداره دژبانی مشهد تسلیم کنند. پس از صدور این اعلامیه، سران آستان قدس رضوی بنابر احتیاط و برای جلوگیری از بهانه‌جویی روس‌ها و تکرار هتک حرمت حرم رضوی، اقدام به حمل سلاح‌های موجود در آستانه کردند ولی سرتیپ شاپکین اسلحه‌های آستانه را قبول نکرد و گفت: «مقصود ما اسلحه سرد و گرم آستان قدس نبوده است». پس از این گفت‌وگو، سلاح‌ها به محل قبلی خود در آستان قدس بازگردانده شدند. همچنین در همین روز ارتش سرخ در اطلاعیه‌ای خطاب به پرسنل نظامی مشهد از آنان خواست تا ظرف 4 روز خود را به رئیس دژبانی مشهد معرفی کنند. افسرانی که خود را به نیروهای روسی معرفی می‌کردند، بازداشت و در مهمان‌خانه باختر که در تصرف روس‌ها بود، نگهداری می‌شدند.

 

14 شهریور 1320، بردن اسرای جنگی به عشق‌آباد
فرماندهی ارتش سرخ در مشهد روز چهاردهم شهریور یعنی وقتی که تعداد این افسران بازداشتی به حدود 200 نفر رسیده بود، با استفاده از 2 اتوبوس و چندین کامیون روپوش‌دار، آنان را به عنوان اسیر جنگی به عشق‌آباد، مرکز جمهوری ترکمنستان، منتقل کردند. این عده پس از حدود 100 روز بازداشت، در اواخر آذر 1320 آزاد و به مشهد بازگردانده شدند.
فتح‌ا... پاکروان تا دی‌ماه ۱۳۲۰ همچنان مسئولیت استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی را برعهده داشت اما در این زمان از استانداری خراسان رضوی استعفا کرد و جای خود را به رجبعلی منصور یا منصورالملک، نخست وزیر سابق ایران، داد. منصور به عنوان استاندار و نائب‌التولیه آستان قدس رضوی در بهمن ۱۳۲۰ به مشهد آمد و تا هشتم آذر ۱۳۲۴ بر همین سمت ماند. ورود منصور با اوضاع نابسامان شهر و نیز شورش برخی از خان‌های خراسان همراه بود؛ یعنی روزگاری که گرانی، بیکاری و گرسنگی در مشهد بیداد می‌کرد.

 

شروع سلطنت پهلوی دوم
یکی از دستاوردهای اشغال ایران توسط متفقین رقم خوردن سرنوشت جدید برای پهلوی اول با عقب‌نشینی و فروپاشی ارتش ایران در همان روزهای اول حضور متفقین بود. طبق اسناد این موضوع را حتی فرماندهان عالی متفقین نیز پیش‌بینی نکرده بودند. نمایندگان مجلس سیزدهم در روز ۱۷ شهریور ۱۳۲۰ به بررسی لایحه‌ای پرداختند که پهلوی اول را از فرماندهی کل قوای ایران برکنار می‌کرد. وی در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ استعفای خود را که به خط و با نظر فروغی، نخست وزیر، تدوین شده بود تقدیم مجلس کرد. یک روز پس از استعفای پهلوی اول نیروهای شوروی و انگلیس وارد تهران شدند. در همین روز محمدرضا پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و پس از ادای سوگند به طور رسمی بر تخت سلطنت ایران تکیه زد.
منبع: بخشی از اطلاعات گزارش پیش‌رو در گفت‌وگو با دکتر یوسف متولی‌حقیقی به‌دست آمده است. علاوه‌بر این از منابع مکتوبی چون تاریخ معاصر مشهد از یوسف متولی‌حقیقی، تاریخ لشکر خراسان، نوشته رامین رامین‌نژاد، سیری در تاریخ ارتش ایران، میرحسین یک‌رنگیان، ایران و قدرت‌های بزرگ در جنگ جهانی دوم، ایرج ذوقی، ایران در اشغال متفقین، صفاءالدین تبرائیان و... استفاده شده است.
*خراسان‌پژوه

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.