لزوم اجراییکردن تمهیداتی برای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی که ناشی از عدم تعامل و جایگزینی انزوا و اجتماعیبودن است، بر عهده نهادهای اجتماعی است که مادران را حمایت آموزشی و همدلانه کنند.
دکتر مهتاب علی نژاد | شهرآرانیوز؛ انسان مدرن انسانی تنهاست. در هیاهوی زندگی سریع و ارتباطات گسترده، گاهی خودش را غرقشده میبیند. حجم وسیع دغدغههای ذهنی و مشغولیتهای زمانی برای تأمین معاش و عقب نماندن از تغییرات شتابنده سبک زندگی کنونی زندگی امروز را به زندگی شلوغ و سرشار از فشارهای روانی و اضطرابهای ذهنی و اجتماعی تبدیل کرده است. انسانها مجبورند برای تأمین بقای خود بیش از گذشته تلاش کنند. از سوی دیگر، فناوری به نوعی زندگی فردی و جمعی آنان را تسخیر کرده است.
روابط گسترده، سطحی و سودانگارانه
پیشرفت فناوری در کنار فواید متعدد مانند افزایش رفاه، جنبههای تاریک و آسیبزایی نیز به همراه داشته است این روزها آدمها اغلب به طور فیزیکی در کنار یکدیگرند، اما ذهن آنان در فضاهای مجازی و ارتباطات گسترده درگیر است. اگر در گذشتهای نهچندان دور انسانها روابطی صمیمانه، عمیق و محدود داشتند، امروزه دارای روابط گسترده، سطحی و سودانگارانه هستند. ارتباطات امروزه به کلافی سردرگم میماند.
افراد به دلایلی متعددی نظیر حفظ موقعیت شغلی یا حتی تولید شغل، سرگرمی و رفع خستگی، کسب اطلاعات و افزایش دانش، مرتب خود را به فضاهای ارتباطی گره میزنند. انسانها در فرایند حضور فعال در فضاهای مجازی، سبک ارتباطی خود را حتی در روابط بینفردی به فضای مجازی کشاندهاند. امروزه اغلب ارتباط بین نسل والدین در کانون خانواده با نسل فرزندان که نسل دیجیتال و ارتباطات فراملی هستند در فضای مجازی صورت میگیرد.
میدان گفتگو از سر میز غذا، شبنشینیهای حضوری و گفتگوهای چهرهبهچهره به گفتگو در صفحههای مجازی منتقل شده است. تغییراتی از این دست سراسر منفی نیستند و پیامدهای مثبت بسیاری به همراه داشتهاند. با این حال منطقی نیست که از پیامدهای منفی آن چشم پوشید و چارهای نیندیشید.
زنده هستیم، اما آیا زندگی میکنیم؟
انسان زندگی صنعتی که از محل کار به خانه میشتافت تا در آن آرامش یابد و ارتباط عاطفی برقرار کند و با سایر افراد خانواده تبادل افکار داشته باشد امروزه بدون بازگشت مشتاقانه به منزل هم میتواند از هر نقطهای که در آن حضور دارد با خانواده ارتباط برقرار کند با این تفاوت که مشغلههای فکری و کاری در زندگی کنونی به اندازهای افزایش یافته که فرصت گفتگو اندک شده است و درموارد بسیاری اهمیت گفتگو در هیاهوی تأمین بقا و ایجاد رفاه گم میشود.
افراد جامعه میآموزند با توجه به شرایط متفاوت زیستی و اجتماعی چگونه تغییر کنند، اما این یک بخش ماجرای زیستن است: بخش حفظ بقا و زنده ماندن. این نوع مهارت تغییر مطابق شرایط اگرچه زنده بودن را سبب میشود، نمیتواند برای زندگی کردن هم تضمین بدهد. در جامعه در حال گذار به سوی توسعهیافتگی و حتی در برخی موارد در جامعه مدرن، انسانها زنده میمانند، اما از زندگی کردن بازمیمانند. برای زندگی کردن، آنان نیازمندند که به تبادل افکار از طریق گفتگو بپردازند تا بتوانند معناسازی، و بر اساس معناها هدف و انگیزه تولید کنند. باید بیاموزند چگونه، چرا، چه موقع و با چه کسانی تعامل برقرار کنند و چگونه از حجم اضطرابهای متعدد با کمترین آسیب خارج شوند.
مادران باید گفتوگو را بیاموزند
پایه و اساس مهارت گفتوگو در کودکی و از خانواده آغاز میشود. از تعامل مادر و کودک و در گام بعدی پدر و همه اعضای خانواده. آدمها اگر از مهارت گفتوگو بیبهره بمانند در درک گسترده و عمیق از زیست اجتماعی دچار چالش میشوند. در تولید معنا موفق عمل نمیکنند و موفق به برقراری تعامل نمیشوند. این مهارت پذیرشگیری اجتماعی از خانواده آغاز میشود، از فردی به نام مادر، و از دوران جنینی تا پایان نوجوانی، یعنی نوزدهسالگی، ادامه مییابد. فرزندان یک خانواده که همان نسل بزرگسال جامعه را تشکیل خواهند داد چه درونگرا باشند و چه برونگرا برای زندگی سالم و موفق در جامعه با مخاطرات متعددش نیازمند آموزش دیدن برای برقراری ارتباط هستند، نیازمند بهرهگیری صحیح و مناسب از زبان.
انسانها در گفتن و شنیدن است که میتوانند خود و محیط پیرامون خود را کشف و ارزیابی کنند. چه این کشف و ارزیابی در محیط مجازی انجام پذیرد چه در محیط واقعی، بدون آزمون و خطا میسر نمیشود. مادران هستند که به فرزندان خود میآموزند که میان یک موجود اجتماعی بودن و یک موجود منزوی بودن کدام یک را انتخاب کنند. اگرچه ساختار اجتماعی و شرایط فرهنگی در چگونگی انتقال آموزش توسط مادران از نقش بسزایی برخوردار است، کلید طلایی چگونگی ارتباطگیری و تعامل نزد مادران است به این دلیل که اولین و نزدیکترین فرد بزرگسالی هستند که در زندگی هر فرد اجتماعی ایفای نقش میکنند. اگر مادران توانایی برقراری ارتباط از طریق گفتوگو را به طور صحیح آموخته و تدبیر داشته باشند، فرایند انتقال معنا در تجربه گفتوگوهای بین فردی با کمترین آسیب اجتماعی شکل میگیرد، اما آیا این ایدئال پرورشی در جامعه ما امکان واقعیت یافتن داشته است؟
نهادهای اجتماعی از مادران حمایت همدلانه کنند
دختران از این جهت که مادران آینده و اولینهای مهم نسل پس از خود هستند بیش از پسران میکوشند که وارد فضاهای گفتوگویی شوند و تدبیر امور درونی خانواده را بیاموزند. میتوان گفت امروزه جنسیت به طور اجتماعی نقش کمرنگتری در مقایسه با گذشته دارد. به علاوه، از جنبه انسانگرایی دختر و پسر هردو باید از فضای تعامل سالم در خانواده برخوردار باشند تا بتوانند در بزرگسالی چرخه انتقال مهارت زیستن به فرزندان نسل بعدی را حفظ کنند. این در حالی است که نمیشود بر جنبه زیستی ارتباط عاطفی و نزدیک مادران چشم پوشید، زیرا فرزندان یا به عبارتی نسل آینده را در بطن خود حفظ میکنند و به ثمر میرسانند.
لزوم اجرایی کردن تمهیداتی برای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی که ناشی از عدم تعامل و جایگزینی انزوا و اجتماعی بودن است بر عهده نهادهای اجتماعی است که مادران را حمایت آموزشی و همدلانه کنند. اگرچه در جامعه ایران به دلیل بافت فرهنگی سنتی که بر روابط بینفردی غالب است گفتوگو هنوز هم محور استواری روابط درون خانواده است، نیازمند سیاستگذاریهای عمومی در جهت آموزش مهارت تعامل مطابق با سبک زندگی تغییر یافته از سنتی به سوی مدرن امروز در جامعه ایران است. گفتگو در تعامل ایرانی امروزه با چالش افزایش شکاف نسلی ناشی از تغییر سبک زندگی روبهروست و به مفهومی تبدیل شده است که بیش از گذشته نیازمند کسب مهارت برای ورود به گفتوگوی سالم و تعامل مؤثر است.